داستان پرآب چشم تاسیس مدرسه برای دختران ایران ما
vinesh.irنویسنده مقاله: افسانه دهکامه
جنگهای ایران و روس در دوران ولیعهدی عباس میرزا برای اولین بار ایرانیها را متوجه کرد دنیای دیگری در اطراف آنها وجود دارد که بسیار جلو رفته و از ایران پیشی گرفته است. در تمام قرن نوزدهم میلادی سال به سال این آگاهی نسبت به ضعف خود و پیشرفت دیگری (از غربیان تا عثمانیها و همسایگان) بیشتر شد و در اوایل قرن بیستم به جنبش مشروطه منتج شد. یکی از اصلیترین پایههای این ضعف، عقبماندگی ما در زمینه آموزش و سواد زنان ایرانی بود. نسوان آن روز، دخترانِ بعدی و خواهران بعدتر.
نام کتاب: تأثیر مدارس دخترانه در توسعه اجتماعی زنان در ایران
نویسنده کتاب: منیرالسادات میرهادی
ناشر: کویر
نوبت چاپ: ۱ سال چاپ: ۱۳۹۳
تعداد صفحات: ۱۶۸
وقتی سخن از دوران مشروطه میشود، معمولاً از دو طریق آن را بررسی میکنند: اول تأثیری که در تاریخ ایران گذاشته و دوم عواملی که منجر به آن شده است. در این بررسیها، بهویژه قسمِ دوم، بسیار کم به تأثیری که زنان در خیزش مردم در این برهه تاریخی و حوادث بعد از آن داشتند نظر میاندازند. اصولاً کتابهای تاریخ روایتی مردانه دارند. سیاست حول مردان میچرخد و مردان هم شرحش میدهند. چندسالی است که ذیل «تاریخ اجتماعی» به تاریخ واقعی مردم عادی، اعم از زنان و کودکان و مردان عادی جامعه، پرداخته میشود. پیش از این، زنان در تاریخهای سیاسی حضور اندکی داشتند. در این نمونهی خاص، یعنی دوران مشروطه هم به این قضیه کمتر پرداخته شده است.
کتاب تأثیر مدارس دخترانه در توسعۀ اجتماعی زنان در ایران نوشته و تحقیقِ منیرالسادات میرهادی از همین دست پژوهشهاست که سعی میکند به حضور زنان از چندسال پیش از مشروطه تا انتهای دوره پهلوی اول بپردازد. در این کتاب به طور خاص، فرایند تأسیس مدارس دخترانه و مشقاتی که دلسوزان و مروّجان آموزش و تعلیم و تربیت در این زمینه دیدند، بررسی میشود. حال بهتفصیل به هرکدام از بخشهای کتاب میپردازیم:
در فصل اول با نام «تغییرات اجتماعی و تاریخ توسعه اجتماعی و فرهنگی» نویسنده نگاهی میاندازد به تأثیری که آموزش و پرورش زنان در توسعۀ اجتماعی و فرهنگی زنان و به تبع آن، توسعه اجتماعی و فرهنگی جامعه دارد. او نهضت گسترش آموزش و پرورش نوین برای دختران و تداوم آن را عاملی مؤثر برای پذیرش نقشی مهم و جدید برای زنان ایران دانسته است. البته به این نکته اذعان دارد که این اقدامات منجر به تغییر نگاه به نقش «مادری» و «همسری» در زنان شد و وضعیت جامعه به گونهای بود که نمیشد به نقش «زن» به ماهُوَ زن و فارغ از نقشهای دیگرش نگاه کرد. اما باز هم تغییر دو رویکرد در سه رویکرد نسبت به زن، اقدامی بس بزرگ و نتیجهبخش بود.
زنان پیش از مشروطه
در فصل دوم با نام «نقش و جایگاه اجتماعی زنان در جامعه پیشامشروطه» به بررسی زندگی زنان قاجار میپردازد. زنان این دوره در آینهی سفرنامههای سیاحان و زنان دربار قاجار که از امکانات بیشتری برخوردار بودند و میتوانستند خاطرات خود را بنویسند (مانند خاطرات تاجالسلطنه و فروغالسلطنه دختران ناصرالدین شاه) و همچنین برخی مورخان و نویسندگان و منشیان آن دوره به نمایش درآمدهاند.
از دورهی عباسمیرزا و بعدتر، ناصرالدینشاه، قاجار به دلیل درگیری نظامی با ممالک پیشرفته دنیا و همچنین آمدوشدی که به دربارها و کشورهای خارجه داشتند، کمکم متوجه نقص در مملکتداری و همچنین تفاوت با سایر کشورها شدند و درصدد برآمدند چارهای برای این وضع عقبمانده پیدا کنند. اصلاحات امیرکبیر و اندک تغییراتی که در زمان ناصرالدینشاه به وجود آمد و همچنین جریان ترجمه از زبانهای خارجه به فارسی، باعث شد دریچههای جدید به سوی روشنفکران ایران باز شود. روشنفکرانی چون میرزا حسینخان مشیرالدوله با مقایسه زنان ایران با زنان دیگر کشورها، از جمله عثمانی، به این نتیجه رسیدند که یکی از دلایل پیشرفت این کشورها، ترقی نسوان آنهاست و همچنین این مورد را متذکر شدند که زنان آن دیار، با جهل و خرافه به هر طریق مخالفت میکنند؛ مسئلهای که در ایران هرروز رواجش از روز قبل بیشتر میشود. به جز این، زنان سفرای خارجی که پا به ایران میگذاشتند، به نوشتن خاطرات خود مبادرت میورزیدند. نوشتههای آنها با اغراق نیز همراه بود؛ اما همگی آنها به عقبماندگی زنان ایران اشاره میکردند.
موضوع دیگری که در حقیقت، سرآغاز بیداری زنان ایران میشود و به آنها نشان میدهد که «نقش اجتماعی» دارند و اتفاقاً میتوانند در حوادث تأثیرگذار باشند و نباید حضورشان را دستکم بگیرند، جنبش تنباکوست که در انتهای فصل دوم به آن اشاره میشود. میرزای شیرازی توتون و تنباکو را تحریم کرد تا زمانی که قرارداد آن لغو شود. زنان دربار قلیانها را شکستند و همراه دیگر زنان از خانه خارج شدند و تحصن کردند و آنقدر به مخالفتشان اصرار ورزیدند که بالاخره این قرارداد لغو شد. این آغاز حضور اجتماعی زنان در جامعه ایران بود و به آنها توانمندیهایشان را نشان داد.
فصل سوم با نام «نقش جنبش مشروطهخواهی در ایجاد زمینههای حضور بیشتر زنان در عرصههای اجتماعی» به بررسی تغییرات عمده و عدیدهای که در بافت فرهنگی کشور به وجود آمد، میپردازد و از این طریق به تأثیراتی که حضور زنان در این جنبش و همچنین تأثیر این جنبش بر فعالیتهای زنان گذاشت، اشاره میکند. البته این فصل، داستانی پرآب چشم است از این جهت که میرهادی با آوردن اسناد و شواهدی نشان میدهد باوجود آنکه اغلب ساحتهای جامعه آماده یک دگردیسی بزرگ بود، هنوز برای حضور زنان و بهرسمیتشناختهشدن آنها آمادگی نداشت؛ کما اینکه بسیاری از روشنفکران و آزادیخواهان مشروطهخواه و علمایی که طرفدار مشروطه بودند، تأسیس مدارس نوین دخترانه را برنمیتافتند و هنوز قائل به مساویبودن زن و مرد نبودند.
مردان آزادیخواه
در این بین، اقلیتی نیز وجود داشتند که با علم روز آشنا شده بودند و تصمیم گرفتند خود دست به کار شوند و به وسیله طبع روزنامه که آن زمان بسیار رونق پیدا کرده و یکی از راههای افزایش آگاهی بین مردم بود، راههای پیشرفت ممالک دیگر را برای مردم برشمرند و از این طریق، به مسئله زنان نیز بپردازند.
میرزا یوسف آشتیانی اعتصامالملک، پدر پروین اعتصامی، از این دسته روشنفکران تجددخواه بود. او با ترجمه کتاب تربیت نسوان (تحریر المرأت) از نویسندهای مصری سعی کرد دریچهای تازه به سمت مردان و زنان ایران بگشاید. در این کتاب به تفصیل به مزایای کسب تحصیل زنان و معایب بیسوادی آنها پرداخته شده است. روزنامههایی چون حبلالمتین، کوکب دری، خورشید، تمدن، آموزگار، اختر، شمس، پرورش، کاوه و… از روزنامهها و جرایدی بودند که سعی کردند در این زمینه قلمفرسایی کنند. اگر عالِمی در جایی در حرامبودن تحصیل دختران و راهاندازی مدارس دخترانه سخنی میگفت، در این روزنامهها جوابیه درخوری چاپ میشد. همچنین نویسندگان این روزنامهها سعی میکردند که اگر مسائل زنان در مجلس جایی ندارد و مشروطهخواهان چیزی در این باب نمیگویند، خود عنان را در دست بگیرند و به یادشان بیندازند که از این مهم، غفلت نکنند. در این حین، در گوشه و کنار مملکت با سختی و مشقت فراوان مدارس دخترانه تأسیس میشد. در این راه، نمیتوان حضور میسیونرهای خارجی را نادیده گرفت که در ابتدا برای مؤمنان ادیان مسیحی و زرتشتی و… اقدام به تأسیس مدرسه کردند و بعد به پذیرش دانشآموزان مسلمان هم مبادرت ورزیدند.
در این روزنامهها به صورت جستهوگریخته گزارشهایی از احداث مدرسه چاپ شد. سپس، کمکم خود زنان هم تصمیم به چاپ روزنامهی مختص خود کردند. نشریههایی چون دانش، شکوفه، زبان زنان، جمعیت نسوان وطنخواه ایران، نامهی بانوان ایران، عالم نسوان و… تنها چند نمونه از این جراید هستند. نویسندگان این روزنامهها سعی میکردند هم به مسائل زنان بپردازند و هم درباب مسائل کشور سخن بگویند و زنان را هم وطنخواه مملکتشان نشان دهند.
زنان تجددخواه ایران، حال خوب میدانستند که در راه آموزش و تربیت زنان چه نقصهایی دارند. جز مخالفت علما و افرادی که در راه پیشرفت زنان سنگاندازی میکردند، زنان در این راه با کمبود نیروی کمکی و آمورشی مواجه بودند. اغلب این مطالبی که در روزنامهها چاپ میشد، در محافل روشنفکرانه و طبقات مرفه جامعه پخش میشد. عملاً زنان طبقات پایین جامعه و زنان شهرستانها و روستاها از این اقدامات مطلع نمیشدند. پیشگامان نهضت سوادآموزی زنان برای اینکه در این مسیر قدم بگذارند، راه طولانیای در پیش داشتند و باید کفش آهنین بر پا میکردند.
میرهادی در فصل چهارم یعنی «شکلگیری نظام آموزش و پرورش نوین و مدارس دختران» به مصایب و مشکلاتی که این قشر داشتند میپردازد و البته به این موضوع مهم اشاره میکند که باوجود سختیهایی که در این زمینه دیدند، پا پس نکشیدند و به راه خود ادامه دادند و آنقدر مقاومت کردند که کمکم تعداد فارغالتحصیلان مدارس بیشتر شدند و توانستند آنها را برای آموزش کودکان آماده کنند.
میرزا حسن رشدیه و تاسیس مدارس نوین
سردمدار تأسیس مدارس نوین میرزا حسن رشدیه و خانوادهاش بودند که با پشتکار فراوان، نظام سنتی و منسوخ آموزشی ایران در مکتبخانهها برپایه اصول خشک و خشونتآمیز را کمکم برچیده و نظام آموزشی نوین را که برپایه آموزش مسائل مفید برای کودکان و همچنین مبتنی بر اصول تربیتی و بدون خشونت بود، رواج دادند. رشدیه در این راه بسیار سختی کشید. وقتی کمکم در بسیاری از شهرهای ایران به تأسیس مدارس نوین اقدام کرد، در ابتدا مردم، به پیروی از علما، مخالفت کردند و حتی مدارس را آتش زدند. اما کمکم با مقاومت مسئولان، دوباره راه به سوی پیشرفت این مدارس و جلب اعتماد مردم باز شد. موازی با این اقدامات هم زنان تجددخواه مدارس دختران را در اغلب شهرهای ایران تأسیس کردند. از این زنان میتوان به بیبی خانم استرآبادی، صدیقه دولتآبادی و دختران حسن رشدیه اشاره کرد.
در فصل پنجم با عنوان «تلاش فعالان جنبش زنان از دوره مشروطه تا پایان سلطنت پهلوی اول و تأثیر آنان در توسعه اجتماعی و فرهنگی» دیگر، بذر تحصیل زنان و پیشرفت نسبی آنها که در فصلهای قبل به آن پرداخته شد، کاشته شده و ثمرات آن در وجوه مختلف جامعه دیده میشود. از یک طرف در جامعه دینی ایران زنانی چون بانو امین به مرتبهای چون اجتهاد میرسد و خود درصدد تأسیس مدارس دینی برای دختران میافتد و از سوی دیگر زنانی چون پروین اعتصامی و سیمین دانشور به موفقیتهای بزرگی در زمینه ادبیات میرسند. از جنبهای دیگر هم در سال 1314 رضاشاه فرمان لغو حجاب را صادر میکند. البته این فرمان فقط به ظاهرِ تغییرات زنان میپردازد و باطن آنها را که اتفاقاً مهمتر است فراموش میکند؛ ولی باز هم راه را برای اصلاح وضعیت زنان و همچنین تأسیس بیشتر مدارس زنان باز میکند. یکی از مشکلاتی که در این زمینه فعالان زن داشتند، حفظ امنیت زنان و دختران در راه مسیر مدرسه بود. آنها نگران بودند که زنان در مسیر مدرسه مورد آزار مردان قرار گیرند و از حکومت میخواستند حافظ و نگهبان زنان در این مسیر باشد.
آجر روی آجر
در «سخن آخر» میرهادی از مباحث خود جمعبندی مختصر و مفیدی میکند و یک بار دیگر بر این امر صحه میگذارد که تغییرات در جامعه و پیشرفت در زمینۀ حقوق زنان امری نبوده که یکشبه به دست بیاید. تمام فعالان و دلسوزان در این زمینه، همپای دیگر تغییرات در جامعه، در این زمینه تلاش کردند و آجر روی آجر گذاشتند. میرهادی نشان میدهد که مصلحتاندیشان و روشنفکران بهدرستی دریافتند که راه پیشرفت یک جامعه از تعلیم و تربیت درست کودکان آن جامعه آغاز میشود. هر مدرسهی دخترانهای که در یکی از شهرهای ایران آغاز به کار کرد، چراغی در ذهن چندین دختر روشن کرد که باعث میشد آنها هم چند سال بعد، چراغ به دست بگیرند به دخترانی چون خود کمک کنند و موجب شوند تعداد این دختران بیشتر و بیشتر شود.
در نهایت، ذکر این نکته واجب است که میرهادی سعی کرده در طول این پژوهش از تمام منابعی که در دست داشته استفادهی کافی و لازم را ببرد. از روزنامهها و جراید و کتابهایی که در کتابش از آنها نام میبرد، تا کتابهایی که پیش از او به این مساله پرداختهاند. سعی او در این زمینه شایسته قدردانی است اما چند نکته را باید متذکر شد: نویسنده در این پژوهش سعی کرده به جمعآوری دادهها و اطلاعاتش بسنده کند. یعنی در هر فصل مستندوار به اتفاقات آن زمان اشاره کند و بعد از آنها به جمعبندی مطالبش بپردازد و شرحی از وضعیت بدهد. جای تحلیلی موشکافانهتر و عمیقتر در کتاب خالی است. میشد بسیاری از سندها را به صورت مفصلتر بیاورد و همچنین از سنگاندازیهایی که در این زمینه اتفاق افتاد بیشتر بگوید. البته مختصربودن کتاب و توضیح زیاد و اضافه نداشتن آن یکی از محاسن آن است؛ اما موضوع آن به نحوی بود که میطلبید خواننده با اسناد بیشتری روبهرو شود. به جز این، کتاب به ویرایش نیاز دارد و بهتر بود آراستهتر چاپ شود.
تحقیقات علمی و تاریخی و منسجم درباره زنان، بهخصوص در زمانهای که هرکسی بلندگویی در دست گرفته و سعی میکند تاریخ را به نحوی تحریف کند و روایتی نو از آن دربیندازد، فقط باعث میشود فعالان حقوق زن و زنان از مسیر پیشرفت خود که حالا بیش از صد سال عمر دارد، دور شوند. کتابهایی چون «تأثیر مدارس دخترانه در توسعه اجتماعی زنان در ایران» کوششی درست در این زمینه هستند که امیدواریم بیشتر و بیشتر شوند.