داستان واقعی مراجعین...
![](/file/64c2c862fe0a666b33c9b.jpg)
خانم ۷۵ سالهای در آی سی یو بستری بود. سابقهی افسردگی داشته و برایش مشاورهی روانپزشکی درخواست شد. به دنبال بستری در آی سی یو چند روز داروهایش قطع شده بود.
-من: مادرجان باید داروهای ضدافسردگیتون را ادامه بدید. به پرستارها اطلاع میدم که داروهای ضد افسردگیتون را دوباره شروع کنند.
-مراجع: این داروها خوب نیستن.
-من:چه مشکلی با داروها داشتید؟ براتون عارضهای داشته؟
-مراجع: نه عارضهای نداشته ولی برای حاملگی خوب نیست.
-من: مگه شما حامله هستید؟
-مراجع: بله، حاملهام.
-من: از کجا فهمیدید حامله هستید؟
-مراجع: یه صدایی شنیدم که گفت حامله هستم.
-من: خب، ممکنه اون صدا حرف اشتباه زده باشه؟
-مراجع: نه فکر نکنم. البته خودم هم تعجب کردم، گفتم آخه من را چه به حاملگی!
با این خانم خداحافظی کردم و رفتم پیش پرستارها. به پرستارها گفتم که این خانم هذیان حاملگی داره. یکی از پرستارها گفت «آره هر دارویی که میخواهیم بهش بدیم میپرسه برای حاملگی ضرر نداره؟» پرسیدم از کی دچار هذیان حاملگی شده؟ پرستارها هم نمیدانستند. یکی از خدماتیهای بخش گفت: «از وقتی سونوگرافی شده، فکر میکنه حامله شده.»
پ.ن: این ماجرا دو درس بزرگ به من داد. اول اینکه گاهی ممکن است یک خانم یا آقای خدماتی که در بخش کار میکند بهتر از پرستار و پزشک بتواند علت یک بیماری را بفهمد. درس دومی که گرفتم این بود که چقدر ما پزشکان بدون این که بدانیم داریم به مراجعانمان آسیب میرسانیم. اگر دکتر معالج و همچنین دکتر رادیولوژیست برای این خانم توضیح میداد که علت این که دارند او را سونوگرافی میکنند چیست، شاید این خانم فکر نمیکرد که سونوگرافی فقط مال خانمهای حامله است. گاهی یک توضیح ساده، مخصوصا برای یک خانم سالمند که در آی سی یو بستری است میتواند از بروز یک سایکوز (جنون) و گسست او از واقعیت پیشگیری کند.
دکتر حافظ باجغلی
https://instagram.com/markaz_moshavereh_tohid
اینستاگرام ما: