خیار قلعه‌ای؛ اسیر در گذشته، فراری از اکنون، بی‌توجه به آینده

خیار قلعه‌ای؛ اسیر در گذشته، فراری از اکنون، بی‌توجه به آینده

آینده (عباس عبدی)



🔺هم‌میهن ۳ خرداد ۱۴۰۳


✍️عباس عبدی


🔘تعطیلات نوروزی زمان مناسبی برای خواندن رمان است. بویژه برای امثال من که در طول سال کمتر فرصتی پیش می‌آید که بتوانم چند روز پیاپی یک کتاب را بخوانم. زیرا ترجیح می‌دهم هنگامی که خواندن رمان را آغاز کردم، تا پایانش جز برای انجام کارهای ضروری آن را زمین نگذارم. 


🔘«گزارش آخرین تابستان» نوشته سهند ایرانمهر، داستان سفر خیالی بهمن (شخصیت اصلی داستان) به گذشته است که در قالب بازگشت به روستای دوران کودکی است. او که زندگی شخصی‌اش در شهر با شکست و ناکامی مواجه شده، طلاق گرفته و از نگهداری و دیدن فرزندش به حکم دادگاه‌ محروم، و از وضعیت اجتماعی هم سرخورده است، به خیال رسیدن به آرامش از تابسنان گرم و شلوغ و آلوده تهران به روستا می‌رود تا با سکونت در خانه پدری با یادی از گذشته زیبا، شیرینی آن را یک بار دیگر بچشد، بلکه خستگی زندگی شهری و مدرن را از تن به در کند و حتی اگر شده به صورت موقت، ناکامی و سرخوردگی فردی و اجتماعی خود را فراموش کند تابستانی که از قضا مصادف است با ماه محرم، که عزاداری آن مستمسک مناسبی برای تشدید رقابت‌های داخل روستا است.


🔘بهمن برخلاف تصورش متوجه می‌شود که روستای دوران کودکی او گر چه به لحاظ کلی تغییر چندانی نکرده، ولی اغلب مظاهر شهری به آنجا رفته است؛ برق، آب لوله‌کشی، جاده، خودرو، بلندگو و… حتی افراد مهمی از شهر به آنجا آمده و ساکن شده‌اند، از چریک فدایی گرفته تا کارگر کارخانه کفش ملی، و فعالان در بخش تولید صنعتی، حتی ایرانی از فرنگ برگشته، همگی آنجا هستند، بدون اینکه الزامات و فرهنگ زندگی مدرن را با خود آورده باشند. 


🔘همچنین نیز متوجه می‌شود که جهان‌آبادی‌ها که روستایی در مجاورت خیارقلعه و نمادی از جهان بیرونی ما ایران است، قصد دارد زمین‌های آنها را بخرند و گروهی مخالف و گروهی موافقند. این مسئله‌ای است که باعث شکاف و اختلاف بین خیار‌قلعه‌ای‌ها شده است و سالیان درازی است که بر سر این موضوع نمی‌توانند به توافق برسند. 


🔘اختلاف میان آنان جنبه‌های ایدئولوژیک، سیاسی و نسلی پیدا می‌کند. بهمن مدام با این سوال مواجه است که چرا این‌ها نمی‌توانند بر سر منافع خود به اشتراک برسند و هر گروهی چوب لای چرخ دیگری می‌گذارد. نویسنده نشان می‌دهد چگونه این موضوع به نهادهای سیاسی و مذهبی کشانده می‌شود، و هر کدام از طرفین یارگیری می‌کنند که نگذارند طرف دیگر به هدف خود برسد. 


🔘به عبارت دیگر روایت ایرانمهر از روستای «خیار قلعه»، به گونه‌ای است که گویی وضعیت کنونی جامعه ایران را به تصویر می‌کشد. این تصویرپردازی با تکیه بر جنبه های جامعه‌شناختی و مردم‌شناسی و نیز استفاده گسترده از تاریخ و ادبیات و آموزه‌های دینی و سنتی و دریافت‌های عوامانه و رایج میان مردم، گفتگوهایی غنی و قابل تأمل را در داستان خود رقم زده است. 


🔘بویژه این که ایرانمهر دایره لغات و مفاهیم گسترده‌ای دارد، به همین دلیل فارغ از محتوا و مضمون رمان، اطلاعات ارزشمندی از ادبیات و تاریخ را نیز در اختیار خواننده قرار می‌دهد و این نکته مهم و مکمل است که منظور نویسنده را در تطبیق خیارقلعه به ایران کنونی بهتر منتقل می‌کند. 


🔘داستان در واقع یک نقد مردم‌شناسانه از وضعیت کنونی ایران است، به عبارت دیگر از منظر مردم‌شناسی و فرهنگی می‌توان نکات قابل توجهی را در روابط میان روستاییان و چگونگی طرح مسایل فی‌مابین آنان و کوشش‌های ناموفق برای حل آنها دید.


🔘رمان ایرانمهر به برداشت من دو نکته را طرح می‌کند که حائز اهمیت است. یکی آن که بازگشت به گذشته امکان‌پذیر نیست و دوم آن که چرا گروه‌ها و افراد مختلف روستا (و در واقع جامعه ایران) نمی‌توانند بر سر مسائل اصلی خود توافق کنند و هر کدام چنان عمل می‌کنند که کل روستا به فلاکت و نکبت فرو می‌غلطد. 


🔘مضامینی که ایرانمهر در رمان به آن می‌پردازد، مهم و قابل تامل است. برای نمونه، نشان می‌دهد که در روستا حرف زیاد زده می‌شود ولی از گفتگو خبری نیست. هر کس بدون توجه به دیگران در بند عقاید صلب و خیالی خودش است. همه به شکلی در بند گذشته مانده‌اند. 


🔘بهمن هم به نحوی برای فرار از اکنون تلخ به گذشته خیار قلعه پناه برده بود تا شیرینی آن را دوباره بچشد. در حالی که در پایان متوجه می‌شود نوستالژی، می‌تواند حتی گذشته تلخ را شیرین می‌کند. گذشت زمان غوره را انگورِ شیرین و سپس شیره انگور می‌کند. ولی در پایان به این می‌رسد که؛ ▪️«آره... من اومدم خیار قلعه تا حالم بهتر بشه، فکر می‌کردم رد پای گذشته، اوضاع این روزهام رو بهتر می‌کنه اما نکرد و حالا دارم می‌فهمم، چرا برگشتن به گذشته فایده ای نداره. انگار من هم باید سیاهپوش آرزوی قبل از اومدنم بشم!»▪️


🔘معتقدم که داستان قابل توجهی است، که پشت آن ایده و تحلیل مهمی قرار دارد و خواندن آن را برای فهم زوایای گوناگون این تحلیل از ناراستی‌های رفتاری ما توصیه می‌شود. نیازی نیست که تاکید کنم جنبه‌های فنی و زیبایی‌شناختی رمان در حوزه کار من نیست و اهل ادبیات و نقد ادبی باید در این باره بنویسند. من از نگاه خواننده‌ای که به مسائل ایران علاقمند است با این رمان مواجه شدم.


🔘البته به نظر می‌رسد که نتیجه‌ای که خواننده‌ای چون من از داستان می‌گیرد، همخوانی کافی با عملکرد موفق و جالب خود آقای ایرانمهر در فضای مجازی و رسانه‌ها ندارد. 


🔘داستان؛ خواننده را روی هوا نگه می‌دارد و افقی را نمی‌گشاید، در حالی که رفتار و عملکرد رسانه‌ای آقای ایرانمهر چنین نیست و نوعی امید و زایش فکری و رفتاری را در مجموعه آن می‌توانیم ببینیم.

Report Page