خوب و عمیق درس بخوانید، اما فقط درس نخوانید!
همه ما با آدامس ایرانی معروف یعنی بایودنت آشنا هستیم اما نکته جذابش، مدیرعاملی فارغالتحصیلی از دانشکده شیمی در شرکت و کارخانه تولید کننده این محصول است. محمد کریمی، مدیرعامل ۴۲ ساله امروز ماسترفوده، تحصیلاتش در دانشگاه شریف را با کارشناسی شیمی کاربردی آغاز و با فارغالتحصیلی در ارشد شیمی تجزیه به پایان برد. سپس در دوره دکتر MBA دانشگاه شرکت کرد تا رزومه خود برای حضوری موفق در صنعت را تکمیل کند. او دوره تحصیلی پرفروغی هم در دانشکده داشته و از دبیری شورای صنفی و همکاری با مجله دانشکده تا تأسیس انجمن علمی کاوش را تجربه کرده است. محمد کریمی گفت و گو جذابی با آنتروپی داشته و در آن به چگونگی آغاز به کار انجمن علمی کاوش تا حضورش در صنعت و توصیههایی برای دانشجویان دانشکده که قصد ورود به بازار کسب و کار صنعتی را دارند، پرداخته است. این گفت و گو مفصل را در ادامه میخوانیم:
از دوران دانشجوییتان شروع کنیم. چطور سر از شیمی و دانشگاه شریف در آوردید؟
از کودکی به شیمی علاقهمند بودم. در دوران کودکی کتابهایی پیدا میکردیم که آزمایشهای ساده شیمی مثل نوشتن به آب پیاز و رد کردن جوهر و غیره را داشتند. همچنین در جایی بزرگ شدم که حیاطی بزرگ با گیاهان مختلف داشت که بعضی از آنها دارویی بود و همین ذهنم را مشغول میکرد. از گلها برای خودم رنگ و از صمغ درختان، چسب درست میکردم و در دوران کودکی با این کارها خیلی خود را مشغول کرده و لذت میبردم. با همین دلیل رشته تجربی را انتخاب کرده و پس از چند انتخاب پزشکیهای دانشگاههای اصلی به اصرار خانواده که خیلی دوست داشتند پزشک شوم، انتخاب بعدیام شیمی شریف بود و با علاقه بسیار زیاد برای خواندن این رشته وارد دانشگاه شدم. هر چند در ترمهای اول فضای دانشگاه با ایدهآلهایم خیلی تفاوت داشت؛ فضا این گونه بود که همه القا میکردند دانشجویانی که شیمی میخوانند، آینده شغلیشان بسیار مبهم است. شاید ترم اول من هم مانند بسیاری از دانشجویان دانشکده شیمی به ناامیدی رسیدم اما بعد تصمیم گرفت همین رشته را با قدرت ادامه دهم.
به موضوع خیلی مهمی اشاره کردید. ناامیدی دانشجویان شیمی از شغل آیندهشان، یکی از دغدغههای ذهنی آنها است. مقصر این ناامیدی چه کسی است؛ استاد، دانشجو و یا شرایط فعلی صنعت؟ آیا واقعاً بازار کار شیمی خوب نیست؟
اعتقادم این است که همه در ایجاد این فضا نقش داشتهایم. ما در کشوری زندگی میکنیم که وقتی میخواهیم درباره آن صحبت کنیم میگوئیم یک و یک دهم درصد از جمعیت دنیا، و پنج و نیم درصد از منابع دنیا را داریم. این منابع چه چیزهایی هستند؟ اینها منابع گاز، نفت و معادن هستند که میتوانیم بگویم رشته شیمی یک ضلع اصلی بهرهوری از تمام آنها است. یعنی شما بدون داشتن شیمیستهای توانمند نمیتوانید در یک کشور تحول ایجاد کنید. علم شیمی در کشورمان باید رشته اصلی و پردرآمدترین باشد اما فضایی که خودمان ایجاد کردهایم به اینجا رسیده که شیمی را رشتهای پیش پا افتاده معرفی کند در صورتی که به هیچ عنوان این طور نیست. امیدوارم با انرژی فوقالعادهای که فارغالتحصیلان رشته شیمی در صنعت کشور صرف میکنند، این فضا اصلاح شود. شک نکنید اطرافمان پر از محصولات حاصل واکنشهای شیمایی است. به اطرافتان نگاه کنید، در همه علم شیمی را خواهید دید.
گفتید که فضا دانشگاه با ایدهآلهایتان تفاوت داشته است. به طور کلی شرایط آموزشی دانشگاه در آن زمان را چگونه میدیدید؟
وقتی به دانشگاه آمدم تصور از آن چیز دیگری بود. حس کردم شاید دانشگاه شریف در آن مقطع یک دبیرستان بزرگ است! یعنی دوباره تعداد زیادی کتاب بود که باید آنها را خوانده، با نمرههای بالا قبول شده و به ترم و مقطع بعدی میرفتم. در واقع حس دانشگاه، تحقیق و پژوهش به من دست نداد. خودم را دانشجو یا دانشپژوه نمیدیدم بلکه دانشآموزی در سطح بالاتر میدیدم. به همین علت از ترم دوم شروع به فعالیتهای فوق برنامه با محور پژوهش کردم که نتیجه آن، تأسیس انجمن علمی دانشجویی کاوش-شیمی در آن مقطع شد که تا سالهای سال فعالیت میکند.
کاوش هنوز هم فعالیت میکند...
خیلی خوب است. خوشحالم که این را میشنوم. فعالیتهای فوق برنامه و دانشجویی زیادی از جمله شورای صنفی، مجله شیمی و انجمن علمی تحقیقاتی کاوش در دانشگاه بود.
از میان اساتید دانشکده کدام یک الهامبخشتان بوده و باعث شدند وارد مسیر صنعت شوید؟
الهامبخشام در ابتدا مسیر، دو استاد قدیمی دانشکده شیمی بودند که هر دو در صنعت دستی داشتند؛ یکی استاد گریگور ترپوگوسیان که به رحمت خدا رفتهاند، و دیگری دکتر معطر بود. هر دو نفر در صنعت فعالیت کرده و موفق بودند. آن زمان وقتی میخواستیم کار پژوهشی انجام دهیم، میگفتند در دوره لیسانس فقط باید درس بخوانید و پژوهش برای دوره فوق لیسانس است. این موضوع را قبول نداشتم چرا که بعضی از ما قرار بود با مدرک لیسانس در صنعت کشور مشغول به کار شویم. این دو استاد الهام بخش بودند اما اساتید دیگری مانند دکتر باقری، دکتر باقرزاده، دکتر شاهرخیان، دکتر هاشمی و خیلیهای دیگر به من کمک کرده و دید دادند ولی یک استاد دیگر راه و رسمی را به من آموخت که بعدها منجر به این شد مسئولیت پذیری و مدیریت را به نوعی تجربه کنم؛ آن استاد، دکتر جلالی بود. دکتر جلالی در مقطعی رئیس دانشکده و من نیز دبیر شورای صنفی بودم و به همراه چهار نفر دیگر مشغول فعالیت بودیم. در آن مقطع ایشان نه تنها به من، بلکه به عنوان رئیس دانشکده خود را در مقام پاسخگو به ما قرار میداد و اجازه داشتیم از ایشان سوال کنیم که چرا این اتفاقات در دانشکده میافتد؛ فقط به این خاطر که به ما آموزش داده و این رفتار از روی بزرگواری ایشان بود. دکتر جلالی هر از چندگاهی من را صدا زده و میگفت اینجا عصبانی شدی و نباید میشدی! یا این حرف را زدی و نباید میزدی! به علاوه کتابهای مدیریتی به من معرفی کرد. همیشه از ایشان در ذهن و قلبم به عنوان استاد، مربی و دوست یاد میکنم.
فضای دانشجویان و دانشگاه در آن زمان با امروز چه تفاوتهایی پیدا کرده است؟
فضای آن سالها با امروز خیلی متفاوت بود. چند ماه پیش به دانشگاه آمدم و دیدم که اطراف دانشگاه شریف تعداد بسیار زیادی ماشین مدل بالا پارک شده و اکثر دانشجوها با ماشین مدل بالا رفت و آمد میکنند و شاید فضا فکریشان با ما متفاوت است. در زمان ما یک نفر در دانشگاه خودرو خوب داشت، آن فرد بین ۸۰۰ یا هزار نفر ورودی دوره شناخته شده بود؛ میگفتند فلانی با پژو ۲۰۰۰ آمده است!
از دوران دانشجوییتان در دانشکده شیمی خاطره خاصی را به یاد دارید؟
در آن دوره سعی میکردیم با کمترین چیزها سعی میکردیم کار انجام دهیم. هیچ موقع یادم نمیرود که به دکتر جلالی گفتم آقای دکتر میخواهیم انجمن کاوش شیمی را راه بیاندازیم و نیاز به آزمایشگاه داریم. ایشان گفت اساتید جدیدمان هم آزمایشگاه ندارند و فضای نداریم که برای آزمایشگاه به شما بدهیم. چند وقت گذشت و همایشی در دانشکده برگزار شد. در طبقه اول دانشکده کنار آسانسور، دربی چوبی هست که نمیدانم هنوز نیز هست یا نه اما یادم است این درب باز شد و دیدم اتاقی که شاید دو در دو بیشتر نبود، آنجا است. بعد از این اتفاق آن اتاق را گرفتیم و تبدیل به دفتر و آزمایشگاه انجمن کاوش کردیم. آن اتاق آب، سینک و هیچ چیزی ندارد ولی همان جا پروژه خالص سازی مواد معدنی مورد نیاز آزمایشگاههای دانشکده را با محمد خدادی که امروز استاد دانشگاه اردبیل است و سایر دانشجویان با تشت و پیش پا افتادهترین امکانات شروع کردیم. از خیابان ناصر خسرو قوطی مخصوص میخریدیم و آنها را تمیز و از هر آلودگی پاک میکردیم. موادی که خالص شده بود را در قوطیها میریختیم و به آزمایشگاه آلی که آن زمان آقای همتی مسئولش بود میدادیم تا در آزمایشهای کیفی و نه کمی از آن استفاده کنند. برای قوطیها، لیبل (برچسب) طراحی کرده بودیم و خودمان هم که در آن آزمایشها کار میکردیم بسیار باعث لذتمان بود که در کنار بسته مواد شیمیایی که از مرک میآمد، قوطی مواد شیمیاییای وجود داشت که کاوش طراحی کرده بود و درصد خلوص آن را هم بچههای فوق لیسانس برایمان آنالیز کرده بودند. نمیدانم امروز از این کارها در دانشکده شیمی انجام میشود یا نه؟!
اصلاً! چنین کارهایی دیگر خیلی کم انجام شود و برایم خیلی جالب است که آن زمان تا چه اندازه بُعد عملی و کاربردی اهمیت داشته است. امروز دانشجویان شریف بیشتر به دنبال ادامه تحصیل در دانشگاههای خارج از کشور هستند. به نظرتان چرا این نوع نگرش تغییر کرده؟ آیا خودتان هم به اپلای فکر میکردید؟
اپلای کردن برای دانشجوی شریفی به نوعی انگار جزئی از برنامهریزی ذهنش شده است. من هم در مقطعی از تحصیلم در لابراتوارهای ساختمان ابن سینا دانشگاه شریف دورههای زبان میگذراندم که از کشور بروم. یکی اساتید از کلاس پرسید که آقا، خانم؛ شما برای چه زبان میخوانید؟ همه گفتن زبان میخوانیم تا از این کشور برویم. نوبت به من که رسید، گفتم من نیز تا این لحظه زبان میخواندم تا از کشور بروم، اما الان احساس میکنم وقتی همه میخواهند بروند، شاید بد نباشد عدهای هم بمانند. واقعاً دیدگاهم عوض شد و برای ماندن تلاش کردم. هر چند سختی کار در کشوری که دوستش دارم، بعضی موقع من را به این فکر فرو میبرد که اگر از ایران رفته بودم، چطور بود اما هرگز پشیمان نشدم. فکر میکنم نسلهای جدیدمان به دلیل اینکه شاید از سختیها و دنیا مبهم پیرامونمان گریزاناند، دلشان میخواهد به جایی بروند که خیالشان راحت باشد. در حالی که همه شور و اشتیاق انسان به این است که خود را با چالشها روبرو کند. تعریفی از خوشبختی یا لذت از زندگی خواندم که خیلی برایم شیرین بود و تازه فهمیدم چرا خیلی از افرادی که هیچ مسئلهای ندارند، افسرده هستند. لذت از زندگی را لذت از حل مسئله تعریف شده بود؛ یعنی زندگی و کاری که مسئله نداشته و شما آنها را حل نکنی، لذتی به تو نمیدهد. کشورمان پر از لذت است چرا که پر از مسئله است. اعتقاد دارم همه کسانی که میخواهند چالش ایران را با جایی که وطنشان نیست عوض کنند، روزی که بعد از ۱۲۰ سال عزرائیل به سراغشان میآید، پشیمان خواهند بود و فکر میکنم آن روز انسان تمام لذت و یا تمام پشیمانی دنیا را در یک قطره و عصاره میچشد. فکر میکنم اگر از بین هر صد نفر از هم کلاسیهایمان در دانشگاه شریف، یک نفر با خودش بگوید نباید بروم و باید بمانم و در ایران کاری انجام دهم، شک نکنید که مؤثرترین افراد جامعه خواهند شد.
فکر نمیکنید در آن سالها ورود به صنعت آسانتر بود و اگر اکنون میخواستید انتخاب کنید، شاید گزینه دیگری را انتخاب میکردید؟
خیلی این حرف را قبول ندارم چون صنعت در این سالها خیلی بیشتر از آن موقع رشد کرده است ولی ورود به صنعت ابزاری میخواهد که باعث شده امروز در به در دنبال دانشجو فارغالتحصیلی رشته شیمی از دانشگاههای خوب کشور میگردم که وقتی به او میگویم نمک را اندازه میگیری، نگوید این مبحث مربوط به ترم اول بوده است! خودم بعد از ۲۴ سال این موضوعات را یادم هست؛ چرا فارغ التحصیل شیمی شریف که ارشد تجزیه هم دارد، سادهترین چیزها را یادش نیست! اعتقاد دارم ما مقداری تغییر کردهایم وگرنه شک نکنید شرایط کار بهتر از گذشته شده است. میگویند "تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف / مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی". آن کسی که قبل از فارغالتحصیلی اسباب بزرگی را فراهم کرده باشد، موفق خواهد شد. انجمن کاوش اگر هیچ چیز هم برایم نداشت، لااقل باعث شد نامهنگاری را یاد بگیرم. الان فارغالتحصیل لیسانس، فوقلیسانس و دکتری داریم که وقتی میگوئیم دو خط نامه تقاضا استخدام بنویس، نمیتواند بنویسد و اینها ایرادهایی است که به آنها توجه نکرده و با آنها چالش داریم. حتی دانشجویان دانشگاههای خوب هم چند بعدی بار نیامدهاند.
اگر به دوران دانشجوییتان برگردید چه چیزی را تغییر داده و یا چگونه از آن بهتر استفاده میکنید؟
شاید باورتان نشود اما اگر به من بگویند برگردی به کودکی، دبیرستان و دوره بعد از دانشگاه آیا چیزی داری که تغییرش دهی و به شکلی دیگر اتفاق بیافتد، میگویم بله ولی این را بدون تعارف میگویم که به دوره دانشجویی خودم افتخار میکنم چون هر چیزی که فکر میکردم از آن لذت میبرم را در این دوره انجام دادم؛ یعنی اگر به دوران دانشجویی برگردم، بعید است از آن دوره دانشجویی که داشتم، دوره بهتری ایجاد کنم چرا که از لحظه لحظه آن استفاده کردم. نمیگویم شاگرد اول بودم اما از بهترینهای دوره خودمان بودم. واقعاً اعتقاد داشتم درس باید به بهترین نحو خوانده شود چرا که از بیتالمال استفاده میکنیم و برای وقت گذرانی به دانشگاه نیامدهایم. در کنار درس در شورای صنفی، انجمن کاوش و مجله شیمی بودم که همه اینها قابلیتهایی را به من داد. شاید گفتنش بد باشد ولی در تمام دوران دانشجوییام فقط یک بار به سینما رفتم و تمام زمانم به مطالعه و یا فعالیت در انجمن کاوش، صنفی و مجله شیمی گذشت و همه اینها علاوه بر علم، مهارتهایی را به من آموخت که کلیه آنها در محیط کار برایم خیلی مؤثر واقع شد. در واقع بدون آنکه بخواهم برخی از مفاهیم و تجارب اولیه مدیریت را در همان دوران گذراندم.
بعد از پایان دوره ارشد شیمی تجزیه، اگر اشتباه نکنم برای تحصیل در MBA به دانشگاه گلرنگ رفتید.
بله. دانشگاه گلرنگ دوره MBA را برای مدیران و مدیرعاملان گروه صنعتی خود با همکاری دانشگاه تهران طراحی کرده بود که برخی از دروس با حضور اساتید دانشگاه تهران و برخی نیز در دانشکده مدیریت دانشگاه تهران تشکیل میشد. بسیار دوره عالیای بود چرا که باعث شد آن چیزهایی که به شکل تجربی در ذهنم شکل گرفته بود را بتوانم طبقه بندی کرده و بهتر بتوانم از آن استفاده کنم.
چه شد که تصمیم گرفتید از شیمی به سمت مدیریت کسب و کار تغییر مسیر دهید؟ آیا ورودتان به گلرنگ و منجر شدن به مدیرعاملی ماسترفوده هم از آنجا شکل گرفت؟
وقتی دوره لیسانس را به پایان رسانده و هنوز نتایج آزمون ارشد نیامده بود، به پیشنهاد دو استاد دانشکده شیمی وارد گروه صنعتی گلرنگ شدم. دکتر غلامی و مهندس موسوی هر دو در دو روز مختلف به من گفتند شرکت پاک شور (که بعدها به گروه صنعتی گلرنگ تبدیل شد) به فارغالتحصیل شیمی شریف و کسی که کار تحقیقاتی بلد باشد نیاز دارد و من را برای این موضوع معرفی کردهاند. در گروه صنعتی گلرنگ و شرکت پاک شور در چند سال اول صرفاً روی مواد شوینده کار تحقیقاتی انجام میدادم. بر پایه تحقیقاتی که خودم و دوستانی که قبل از من در این کارخانه مشغول شده بوده و بعضیهایشان نیز فارغالتحصیل شیمی دانشگاه شریف بودند، کارخانهای به نام پدیده شیمی نیلی زده شد و این کارخانه نیز شروع به کار کرده بود که به آنها اضافه شدم. از فعالیتهای تحقیقاتی که انجام دادیم، این کارخانه رونق کرد. در زمانی آقای فاضلیان که خودشان فارغالتحصیل شیمی شریف بود، به من اعتماد کرده و به عنوان مدیر کارخانه پدیده شیمی نیلی انتخابم کرد. از این مقطع کارم از صرفاً تحقیقاتی وارد فاز مدیریتی شد و آنجا بود که احساس کردم نیاز دارم دانش مدیریت را به شکل آکادمیک هم کسب کنم. درباره علوم مدیریتی مطالعه میکردم تا در دوره MBA شرکت کردم که برایم ارزش افزوده زیادی به همراه داشت.
در صحبتهای قبلیتان از اهمیتی که به درس خواندن میدادید، گفتید. اگر بخواهید رو راست باشید، چه اندازه دروسی که در دانشگاه آموختید، در صنعت به کارتان آمد؟ آیا یک صنعتگر و مدیر صنعتی برای موفقیت تنها به دانش مدیریتی نیاز دارد و یا لازم است دانش تخصصی نیز داشته باشد؟
۶-۷سال از کارم فقط R & D( تحقیق و توسعه) بود و شاید باورتان که تمام آموختههای دانشگاه مو به مو به کارم آمد. شاید نیازمند جلسهای رو در رو باشد تا ببینید چقدر اگر دروسمان را خوب خوانده و علیالخصوص در آزمایشگاهها خوب کار کرده باشیم، حتی اگر تنها کلیات را به خاطر داشته و بتوانیم جزئیات را با رجوع به یاد آوریم چقدر میتواند در صنعت به ما کمک کند. مهمترین ویژگی رشته شیمی دانشگاه شریف داشتن واحدهای آزمایشگاهی بسیار کاربردی است. این را با جدیت به همه دانشجویان لیسانس دانشکده میگویم که از مسئولیتهایی که در آزمایشگاهها روی دوششان گذاشته میشود، شانه خالی نکنند چرا که هر چیزی که به عنوان شیمیست به دست میآورند از همین آزمایشگاهها است. رشته شیمی باعث شد زمانی که گروه صنعتی گلرنگ قصد داشت وارد حوزه روغنهای خوراکی شود به دلیل اینکه در پدیده شیمی به عنوان محقق حضور داشتم و ماده اولیهمان روغن بود، آقای منتصب، مدیرعامل شرکت کشت و صنعت کوروش از من بخواهد تا در پروژه روغنهای خوراکی فعالیت کنم؛ اگر چه فعالیت مدیریتی بود اما دانش شیمیام در مذاکرات و حتی بستن افت روغن در کارخانههایی که به شکل کارمزدی کار میکردیم، خیلی کمک کرد. یعنی به عنوان مدیری که دانش شیمی داشتم میتوانستم مذاکرات قدرتمندتری از مدیری که این علم را ندارد داشته باشم. بعد از این ماجرا در کسوت مدیرعامل وارد شرکت دالین مهر شدم که در آن مقطع فقط کیک خوراکی تولید میکرد. همین دانش شیمی و ادغام کردن چند موضوع باعث شد در آن مقطع کیک غنی شده با روی و کلسیم را پیشنهاد کنم و تیم R&D روی آن کار کرده و اولین شرکتی باشیم که محصولات غنی شده را در کشور تولید میکند. قدیمیترین تبلیغ تلویزیونی محصولات غنی شده مربوط به شرکت دالین مهر بود و اولین جایی بود که مدیرعامل شدم و از دل آن، ماسترفوده ایجاد شد.
هنوز هم در ماسترفوده از دانش شیمیتان بهره میبرید؟
در فرآیند R & D ماسترفوده هم با وجود اینکه گروه بسیار قوی داریم که از جمله آن افراد این تیم، آقای همتی که خودشان از بازنشستههای دانشگاه شریف هستند، اما دانش شیمیام تا این لحظه نیز به کمک آمده و در بعضی موارد با تیم R & D ماسترفوده نشسته و با هم مسائل را حل میکنیم و یا دانش شیمی در تصمیمگیریها به کمکم میآید. به جدیت میگویم هر کسی که میخواهد مدیر شود، باید در یکی از رشتههای فنی تخصص داشته باشد تا دارای دید فنی بوده و مجموعه را با دید باز مدیریت کند.
پس با این حساب اعتقادی به فاصله صنعت و دانشگاه ندارید!
شک نداشته باشید که فاصله دانشگاه و صنعت در ایران زیاد است. باید تلاش کنیم که این فاصله کمتر شود. زمانی که در مجله شیمی حضور داشتم، مسئول ارتباط با صنعت بودم. همچنین وقتی که خودم متولی شرکتی شدم، تمام تلاشم را کردم تا با دانشگاه ارتباط برقرار کنیم؛ برخی از پروژهها را خورد کرده و بخشی از آن را به دانشگاه میدهیم. امروز زبان صنعت و دانشگاه با هم متفاوت است و اگر نتوانیم آنها را همکلام کنیم، احتمال آنکه بتوانیم ارتباط صنعت و دانشگاه را برقرار و فاصله میانشان را کم کنیم، بسیار اندک است. همه از دانشجویان و اساتید گرفته تا ما در صنعت باید برای دستیابی به این موضوع وقت بگذاریم. در واقع نزدیکتر کردن فاصله دانشگاه و صنعت شدنی است اما نه در کوتاه مدت!
به عنوان سوال آخر، چه توصیهای به دانشجویان دانشکده شیمی دارید؟
به همه دانشجوها ارادت دارم. خودم را واقعاً فرد آن قدر موفقی نمیدانم که بخواهم به آنها توصیهای کنم اما یک جمله را به همه دانشجویان دانشکده شیمی عزیز که هر وقت به آنجا میآیم، اشک در چشمم حلقه میزند و یاد بهترین روزها و خاطرات زندگیام میافتد، عرض میکنم که خیلی خوب و عمیق درس بخواند، ولی فقط درس نخوانید! به نظرم جای آموختن درس زندگی، مدیریت و انجام کار فوق برنامه دانشگاه است. زمانی فارغالتحصیل شویم، دیگر زمان یادگیری خیلی از چیزها را نداریم و دانشگاه جایی است که میتوانیم همه اینها را کنار هم داشته باشیم چرا که شور و انرژی جوانی و انگیزه در آن مقطع وجود داشته و میتوانیم بهترین برداشت را داشته باشیم. هر کسی که در دوره دانشجویی فقط درس خوانده، بعداً دیدهام که پشیمان شده است. قطعاً در کنار درس باید به خودسازی، ارتقا خود و برند شخصیمان نیز فکر کنیم.