خشونت محصول بيصدایی
آینده ( عباس عبدی)؛🔴خشونت محصول بيصدایی
🔻منتشر شده در دنیای اقتصاد ۱۹ آذر ۱۳۹۸
🔘اعتراضات آبان ماه از حيث اندازه خشونت و تخريب براي همه تعجبآور بود. يك انقطاع جدي ميان مردمي عاصي نسبت به نظم مستقر. و از اصل ماجرا مهمتر، سكوت همراه با همدلي بخش بزرگي از طبقه متوسط با این اعتراضات. همان طبقهاي كه مديريت دولتي گمان ميكرد با به دست آوردن دل آنان ميتواند حمايت قبلي آنان هنگام رای دادن را همچنان حفظ كند و لذا بيخيال طبقه فرودست شده بود. به همين علت هنگامي كه مواجه با اعتراض طبقه فرودست شد، به روشني ديد كه طبقه متوسط هم با آنان همدلي ميكند.
🔘اشتباهي كه احمدينژاد به شيوه معكوس انجام داد. او گمان ميكرد با قرباني كردن طبقه متوسط ميتواند متكي به طبقه فرودست باشد و حمايت آنان را به صورت دايمي به دست آورد. اين اشتباه در هر دو دولت ريشه در ناديده گرفتن اين واقعيت داشت كه، اگر چه جامعه به طبقات گوناگون تقسيم ميشود و قاعدتاً هر دولت و حكومتي ميكوشد كه منافع طبقه حامي خود را جلب كند، ولي اين امر به منزله ناديده گرفتن طبقات ديگر نيست. اتفاقاً اين طبقات به نحوي با يكديگر همبسته هستند. مثل كشتي تايتانيك است كه اگر در معرض غرق شدن قرار گيرد، در این مرحله طبقه فقير و كارگر و ثروتمند نميشناسد.
🔘 همچنین طبقه مرفه و متوسط از وجود فقر بيزار است و آن را به ضرر حتي منافع خود ميبيند. بعلاوه نميتوان جامعه را با اتكا به طبقه فقير ساخت. آنان هم نيازمند طبقه متوسط هستند. ضمن اينكه در شرایط کنونی ایران، اين دو طبقه برخلاف گذشته وجوه مشتركي هم در حوزه زندگي پيدا كردهاند كه ظاهراً در اين حكومت به يك اندازه تحت خطر و فشار قرار دارد و از اين نظر نيز متحد شدهاند.
🔘عمق و گستره اعتراضات در شهرهاي اطراف تهران مثل شهريار، قدس، اسلامشهر و... بطور نسبی گستردهتر از ساير نقاط كشور بود. يك علت روشن آن ويژگي حاشيهاي بودن اين شهرها نسبت به تهران است. شهرهاي حاشيهاي با چند هدف مشخص شكل گرفتهاند. جلوگيري از گسترش ناهنجار مادر یا کلانشهر، پايين نگه داشتن دستمزد از طريق وجود نيروي کار فراوان در شهرهاي حاشيهاي، جلوگيري از اختلاط فرهنگي و مواردي از اين دست.
🔘گفته میشود كه تفاوت جمعيت روز و شب تهران حداقل حدود دو ميليون نفر است. روشن است كه با وجود دستمزدهای پایین و اندك اين افراد نميتوانند در تهران زندگي كنند. از اين رو شهرهاي اطراف تهران سرریز این جمعیت را جذب میکنند و در خدمت كلانشهر يا مادرشهر هستند. هنگامي كه اقتصاد كلانشهر با مشكل مواجه ميشود، سرريز آن بيش از هر جا در شهرهاي حاشيهاي است.
🔘نگاهي به تحول نامتوازن جمعيتي برخي از شهرهاي حاشيهاي در ده سال گذشته و مقایسه آن با تهران ميتواند گوياي برخي از مسايل باشد.
مشاهده ميشود كه رشد جمعيت طي يك دهه در تهران حدود ۱۳ درصد بوده است كه اين مقدار تقريباً معادل رشد ناشي از زاد و ولد است. به عبارت ديگر خالص مهاجرت به تهران حدود صفر بوده است. در حالي كه اين رقم براي ساير نقاط استان تهران حدود 28 درصد است كه بخش مهمي از آن به دليل مهاجرت است. كافي است تحول جمعيتي بخشي از شهرهاي استان تهران را طي يك دهه مشاهده كنيم.
🔘اين نحوه افزايش جمعيت در این شهرهای حاشیهای چند مشكل جدي ايجاد كرد. فقدان زيرساختهاي اجتماعي و خدمات شهری براي اين شهرها، كولوني شدن مهاجرين برحسب قوميت، زبان و... افزايش بيكاري و گران شدن مسكن از جمله اين موارد بود. ولي با كاهش رشد اقتصادي، بخشي از ساكنان تهران عازم مناطق حاشيه شدند و موجب افزايش گراني مسكن و اجاره در حاشيه گرديدند و زندگي را بر ساكنان قبلي آنجا سختتر از پیش كردند.
🔘علت اصلی اعتراضات ساکنان این مناطق اقتصادی است ولی علت خشونت آن را میتوان در بیصدا بودن آنان دانست. مردم اين حاشيه، متأسفانه فاقد صدا در عرصه عمومي بودند. نه رسانهها بازتابدهنده واقعيت آنان بودند، و نه حكومت و دولت توجهي عملي به آنها داشتند، و نه گروههاي سياسي آنان را نمايندگي ميكردند. در نتيجه هنگامي كه فرصتي پيدا كردند جز شورش و تخريب راه ديگري پيش روي آنان نبود. اين رفتار طبيعي گروههايي است كه در شرايط عادي بيصدا هستند!