خدا از میان ما رفته است

خدا از میان ما رفته است

hossein vasheghani

جوانی مرموز و جذاب از سوی یک پستچی سرخوش با پشتک وارو و رقص کنان دعوت به ملاقات خانواده ای بورژوا در یکی از شهرهای استان لومباردی میشود. خانواده ملاقات شده از آن نوع خانواده هاست که معمولی نامیده میشوند البته در صورتی که نحوه برداشت طبقه متوسط از زندگی را ملاک یک وضعیت معمولی بدانیم. باری ملاقات این جوان وضعیت معمولی خانواده را دستخوش تغییر یا -بگوییم- ماهیت كاذب آن را برملا میکند. جوان داستان که سرشار از حس همدردی سبکبالانه ای است، با تمامی اعضای خانواده ارتباطی ویژه برقرار میکند. با کلفت خانه فرزند پسر، فرزند دختر، مادر و پدر. او با عشق ورزی خود عطش سرکوب شده پنج عضو خانواده به عشق را سیراب میکند تا این که روزی پستچی جست و خیز کنان و کله معلق زنان بر می گردد و تلگرافی به جوان میدهد که با خواندنش از آن جا میرود. عزیمت او به فروپاشی خانواده می انجامد. کلفت خانه با شامه روستایی قوی خود پی به ماهیت فراانسانی ملاقات کننده می برد به روستای خود باز می گردد و راهبه میشود. دست به معجزه میزند، خود را وقف بشریت صنعتی میکند و سرانجام خود را به وسیله یک بولدوزر در اعماق چاله ای به خاک می سپارد. پسر که نقاش است، به نام هنر آوانگارد در مسیر انحرافی هنری جاه طلبانه اما عقیم میافتد ، دختر به نام تهذیب نفس در بی تحرکی فرو می غلتد تا جایی که او را به یک آسایشگاه روانی منتقل میکنند. مادر بیماری جنسی میشود که به شکار مردها میرود و در نهایت پدر پس از آن که به نفع کارگران خود را از مالکیت کارخانه رها میکند به مفهوم واقعی کلمه برهنه میشود و در حالی که درد و رنج خود را فریاد میزند سر به خاکسترهای خاموش دامنۀ یک کوه آتش فشان میزند.

پیر پائولو پازولینی- هم چنان که در ادیپ شاه- قصه معجزه ای را برایمان تعریف میکند که در دنیای نفرین شده مدرن اتفاق میافتد. جوان مرموز یک خداست و فیلم شرح معجزه ظهور یک خدا در زندگی موجودات فانی است. اما خدای پازولینی چگونه خدایی ست ؟ در نگاه اول رستاخیز دکادنتیستی خدای عشق در دوران جاهلیت به ذهن خطور میکند اما اثرات ملاقات این فرضیه را مردود میکند. جنسیت در تئورما وسیله است نه هدف به عبارت دیگر ، در این فیلم جنسیت شکلی از رابطه با واقعیت است کما این که اثر فقدان خدا دیوانه شدن اعضای خانواده و قطع ارتباط شان با واقعیت است. بنابراین باید در باب خدایی روان شناختی/مار کسیستی بحث کرد که عزیمتش به ظهور از خود بیگانگی اجتماعی و واقعیت زدایی روان پریشانه ای می انجامد. از سوی دیگر او عمل جالب و مهمی انجام میدهد. ماجرایی را طی چند روز و به طور فشرده نشان مان میدهد که به لحاظ تاریخی طی قرنهای متمادی اتفاق می افتد. خدا دیرزمانی ست که رفته است ؛ خانواده از منظر پازولینی چند صد سالی است که از سوی خدا طرد شده است اما پازولینی خود را خارج از تاریخ قرار میدهد. در فضایی که چنان که پیش از این نیز گفته ایم به افسانه ها تعلق دارد. پازولینی با تئورما اگر نگوییم پرشورترین اما به طور قطع قدرتمندترین،اساسی ترین، منسجم ترین و عریان ترین فیلم خود را ساخته است. در توصیف فیلم به نامهایی مانند آنتونیونی، برسون و برگمان اشاره شده که اما در توصیف پیشرفت خارق العاده سازنده باج خور ، ( اکاتونه) اشارات راحت طلبانه ای بیش نیستند. تئورما فیلمی کاملا پازولینی وار است چه از نظر سبک پالوده و مانیه ریستی خود و چه در مضمون مبهم و معلق خود بین لغزشهای مذهبی و وسوسه های جنسی. در اینجا میتوان گفت ملاقات خدا پیش از آن که توضیحی عینی برای فروپاشی خانواده باشد آن را پنهان میسازد. به بیان دیگر اگر قبول داشته باشیم که جهان بینی اثر هنری ودیعه ای است که جامعه به روح حساس هنرمند میبخشد میتوان گفت پازولینی در این فیلم تمایل شایع امروز را به بازتابش بحران تاریخی در سطحی مذهبی بیان میکند. اما این تعبیر چندان روشنگر نیست: یک هنرمند با نتایج کارش داوری میشود. نتایجی- که چنان که گفته ایم- به غایت مثبت هستند. علاوه بر پس زمینه های بسیار زیبایی از دشتهای استان لومباردی باید به طور مشخص سکانسهای ملاقات خدا با کلفت خانه و بعد دختر در پرده اول را یادآور شد و در بخش دوم یأس و نومیدی هنرمند و مادر را. موتیف گدازه های آتش فشان اتنا- که فصلهای فیلم را نقطه گذاری میکند- مهر تأییدی بر جنبه شاعرانه فیلم است. پازولینی همان گونه که نخواسته روایتگر ناتورالیست رمان باشد به طریق مشابه روایتگر ناتورالیست فیلم هم نشده است.

نویسنده:آلبرتو موراویا

کانون فیلم دانشگاه علم و صنعت

https://t.me/filmiust

Report Page