خانهاش
توفان گرکانیمیگویند «مکان»، «رابطه» را میسازد و خانهی عباس کیارستمی بدون تردید نمونهای بود در تایید این مدعا و البته همچون همهی آنچه به او مربوط میشد، دلیلی بر خلاف آن. خانهی کارگردانی که واقعیت را به تصویر میکشید، اما از طریق نمایش جزئیاتی بهشدت ساخته و پرداخته، از همان ابتدا شباهت به صاحبخانه را به رخ میکشید. خانهای در انتهای یک بنبست که ورود به آن، وجود بنبست را انکار میکرد. دو زنگ که یکی نام داشت و آن یکی تا مدتها بینام بود و همان باعث میشد که حدس بزنی که زنگ خانهی مورد نظر توست. اینجا راهی آغاز میشد که بنبست نبود و مینیمالیسم، کمگویی، زبان اشاره و امکان کشف و شهود، نقش راهنمای ورود به آن را ایفا میکردند. و سپس چند پله، پلکان «فرصت»، برای اطمینان از مقصد، تازه کردن نفس، آمادگی برای روبرو شدن با صاحبخانهای که هر چند با لطف، اما کوچکترین و بیاهمیتترین حرفها و حرکات تازهوارد را میسنجید و تحلیل میکرد و… سپس وارد باغچهای میشدی که بهشدت شبیه به خودش بود، درخت گلابی جنگلیاش پربار، و گل سرخها و شمعدانیهایی پراکنده که همه و همه نظمی نامنظم و یا بینظمی منظمی را یادآوری میکردند. از بدو ورود به تماشای عکسها و یا فیلمهایش دعوت میشدی، آن هم با چای تازهدم که همیشه به نظر میآمد برای تهیهاش به اندازهی ساخت فیلمهایش دقت به خرج داده است. و بسته به فصل، ظرفی پرمیوه.
در خانه چندین کار چوبی دیده میشد؛ هم از صندوقهای خودش و هم از کارهای دیگران. گاهی تابلویی را نشان میداد و میگفت که یکی از کارهایش را با دوست هنرمندی معاوضه کرده است.
با هر جمله دلم میخواهد تکرار کنم که تا چه اندازه خانه شبیه به خودش بود: سهل و ممتنع، ساده و پیچیده. صمیمی، اما با حفظ فاصلهی ایمنی، به قول خودش. میگفت ما که از ماشینها محکمتر نیستیم، ما هم باید فاصلهی ایمنی را حفظ کنیم. و پنجرهها که امکان دیدن را فراهم میکردند، اما به گونهای محدود و آنچه میدیدی اغلب در قاب آهنی نردههای پشت پنجره بود. گویی مناظر را با آهن قاب کرده بودند؛ میدیدی اما نه همهچیز را. بخشهایی را میدیدی و تفسیر و تعبیر هرکس مختص خودش بود و آن «چیز» را غنیتر میکرد درست آنگونه که برای فیلمهایش میخواست.
خانهاش هنوز هم باید شبیه به خودش باشد… شبیه به امروز خودش… خانهای که دیگر چای در آن دم نمیکشد و کسی در پاییز، فصل محبوبش، از پنجرهی آشپزخانه به باغ همسایه نگاه نمیکند و نمیخواند: باغ بیبرگی که میگوید که زیبا نیست؟
▪︎ منتشرشده در شمارهی ۱۸ ماهنامهی «فیلم امروز»، شهریور ۱۴۰۱ ▪︎