جریانات ضد روانپزشکی
دکترمرتضی نخستین. روانپزشک
قبلا گفتيم كه گلاسر چطور با تردستى، ريتالين را نوعى كوكائين سنتتيك براى كودكان ناشاد معرفى كرده بود. اكنون هم در كتاب دوره ى پختگى اش همان حرف را مى زند؛ همه ى داروها را چه با استفاده ى طبى روانپزشكانه و چه مورد سوء مصرف در دسته ى Addictive جاى مى دهد و بعد مى گويد نفعى در استفاده دراز مدت ندارند. براى روانپزشك امروزى البته اين بيان قاطع و بدون مستند جاى ترديد فراوان دارد. مثل اينكه بگوييد مصرف دراز مدت ليتيوم براى بيمارى كه درست انتخاب شده باشد، هيچ نفعى ندارد( اثر كاهش دهنده ى خودكشى و آپوپتوزيس را در ليتيوم به ياد آوريد).
در صفحه ى ١١٤ كتاب مى نويسد:
"داروهاى آنتى سايكوتيك تمام سيستم حركتى را فلج مى كنند طورى كه ديگر نمى تواند خلاق باشد. تحت تأثير اين داروهاى قوى بيمار مثل يك زامبى مى شود."
آيا اين تكرار همان نظريه ى معادل دانستن توهم شنوايى با خلاقيت ( صداهاى خلاقانه اى كه وارد كورتكس شنوايى مى شوند) و از بين رفتن اين خلاقيت با داروهاى آنتى سايكوتيك نيست كه در كتاب سال ٢٠٠٣ گلاسر آمده بود؟
دكتر سلطانى فر در پايان ادعا مى كنند كه مى توانيم گلاسر را به عنوان كسى قلمداد كنيم كه مرزهاى دانش ما را كمى جا به جا كرد.
بنده در اين نظر ترديد جدى دارم. با اين همه مسأله ى من، بررسى معرفتى نيست كه گلاسر مدعى ارائه ى آن است. بلكه بيم و پرواى اشتباهات علمى و آسيب رسان او براى بيماران روانپزشكى را دارم كه به لطف اشاره ى ناقد محترم به آخرين كتاب گلاسر، متوجه شدم تا آخر عمرش هم ادامه داشته است.
به قول برتولت برشت در نمايشنامه ى زندگى گاليله:" هدف علم اين نيست كه در را به روى حكمت بي منتها بگشايد، بلكه محدود كردن اشتباهات بى نهايت است"
🔻پایان
#تجربههای_روانپزشکانه