جایگاه درمانگر

جایگاه درمانگر



🔹روان‌درمانی حرفه‌ای مبتنی بر ارزش‌های انسانی است که در چارچوب‌های مشخص اتفاق می‌افتد. این چارچوب‌ها از اساس به منظور حفاظت بیمار و درمانگر از آسیب‌های نهفته در این رابطه‌ی منحصر به فرد و پیچید‌ی انسانی بنا نهاده شده‌اند.

.

🔹تصور ما این است که دلیلِ بودن در اتاق درمان میل به کمک کردن از جانب درمانگر و نیاز به کمک گرفتن از جانب بیمار باشد. اما این هیچ‌گاه تمام داستان نیست و روان‌درمانی هرگز از چنین مسیر سرراستی نمی‌گذرد.

.

🔹آن‌چه در اتاق درمان اتفاق می‌افتد، عمیق‌ترین لایه‌های وجوه انسانی بیمار و درمانگر را درگیر می‌کند. به عبارت دیگر، هرآن‌چه انسانی است در اتاق درمان غریبه نیست.

.

🔹یکی از خصوصیاتی که کم‌تر در رابطه‌ی درمانی مورد بررسی قرار گرفته، سایکوپاتی است. سایکوپاتی را به عنوان بی‌توجهی به حریم دیگران و آزار رساندن به آن‌ها به قصد کسب لذت و یا احساس قدرت، درنظر می‌گیریم. هدفمند بودن فرد، احساس برحق‌بودن و به دنبال آن، فقدان هم‌دلی با آسیب ایجادشده، بخش‌های مهم این تعریف هستند. به عبارت دیگر، منظور از سایکوپاتی، خطاهای تکنیکی گاه‌به‌گاه و گریزناپذیر روند درمان نیست؛ بلکه یک الگوی باثبات و تکرار شوند‌ه‌ی تلاش در جهت کنترل طرف مقابل یا آزار دادن او است.

.

🔹جایگاه درمانگر، برای کسانی که چنین خصوصیاتی دارند بسیار وسوسه‌برانگیز است. نشستن در نقش روان‌درمانگر، به فرد امکان می‌دهد تا بخشهای آسیب‌پذیر خود را انکار و از کلیت بودن‌‎اش منفک کند.

.

🔹به این ترتیب، فضای رابطه‌ی درمانی به این سمت پیش می‌رود که بیمار تنها فرد آسیب‌پذیر و درمانگر تنها فرد قدرتمند باشد. بیمار بخش‌های توانمند، خشمگین و دریافت‌های درست خود در مورد درمانگر را انکار کرده و با مکانیزم گسست از آن فاصله می‌گیرد. این نوع رابطه‌ی درمانی، یکی از خطرناک‌ترین انواع روابط درمانی است. گاهی مدت‌ها طول می‌کشد تا بیمار بتواند دریافت‌های گسسته‌شده را به آگاهی بیاورد و واقعیت چیزی را که در جریان است ببیند.

.

🔹در تمام این مدت، واقعیت درونی بیمار به طور سیستماتیک زیر سؤال می‌رود، آن‌چه درمانگر می‌خواهد به بیمار القا می‌شود و ضمن شکل گرفتن وابستگی بیمارگونه برای بیمار، حریم عاطفی، شناختی و حتی جسمی او زیر کنترل مطلق درمانگر قرار می‌گیرد.

از سوی دیگر، این احتمال وجود دارد که فردی با خصوصیات سایکوپاتیک، برای درمان گرفتن مراجعه کند؛ به‌خصوص به علت این که مسیر درمانگر شدن مستلزم این است که فرد تحت درمان قرار بگیرد. حال، می‌توانیم تصور کنیم که چنین بیماری، به طور آگاهانه و هدفمند به دست‌کاری احساسات درمانگر مشغول شود. مطالب جلسات و شیو‌ه‌ی بیان آن‌ها، به‌جای این که به طور خودجوش و اصیل اتفاق بیافتد، به دقت انتخاب می‌شوند تا بیمار بتواند به هدف مورد نظر خود دست پیدا کند. این قبیل بیاران با قدرت هرچه تمام‌تر از شکل گرفتن فضای «انگار که» و انتزاعی جلوگیری می‌کنند. این‌ها اصرار بیش از حدی به واقعی نگه داشتن شخصِ درمانگر دارند و در همین راستا، به دنبال جمع کردن اطلاعات شخصی درمانگر می‌روند. در چنین شرایطی، درمانگر هرگز امنیت لازم را برای انجام کار درمان پیدا نخواهد کرد. علاوه بر این، این استراتژی‌های بین فردی، می‌توانند درمانگر را به ورطه‌ی افکار مازوخیستیک، زیر سؤال بردن خود و از دست دادن اعتماد به نفس بکشانند. گاهی درمانگران حتی وقتی این الگوها را تشخیص می‌دهند، دچار احساس همه‌توانیِ بزرگ‌منشانه‌ای می‌شوند که به آنها وعده می‌دهد که در نهایت، درمان خوب می‌تواند فرد سایکوپات را به فردی که به ارزش‌های اخلاقی و انسانی پای‌بند است تبدیل کند. این اتفاق به ندرت پیش می‌آید. اگر بیمار سایکوپات در درمان بماند، صرفاً جهت نفع شخصی است و در بسیاری از موارد استفاده‌ای که از درمان می‌برد این است که تبدیل به سایکوپات پیچیده تری شود .


 ✍️ نهاله مشتاق 

.

Report Page