جایگاه دانشمندان تمدن اسلامی و نظریه های تکامل قبل از داروین

جایگاه دانشمندان تمدن اسلامی و نظریه های تکامل قبل از داروین

مروان پاشا

جاحظ بصری پیشگام زیست شناسی و تکامل قبل از داروین


Pre-Darwinian Muslim Scholars’ Views on Evolution

الجاحظ (776-868م) فیلسوف، شاعر، جانورشناس و نویسنده، او که در بصره عراق به دنیا آمد، نویسنده‌ای مشهور بود که عاشق حکایات سرگرم‌کننده و مشاهده‌گر دقیق دنیای اجتماعی و طبیعی بود. الجاحظ بیش از 200 اثر نوشت که معروف ترین آنها هفت جلدی او «#کتاب_حیوانات» بود. در این دایره المعارف، او در مورد ارتباطات حیوانات و تقلید، سازمان های اجتماعی، هوش حشرات و پستانداران بحث می کند.

اعتقاد بر این است که چارلز داروین اولین شخص ابداع نظریه تکامل است. این مقاله دیدگاه دیگری را در این زمینه تئوریزه می کند. بسیاری از فیلسوفان مسلمان پیش از داروین در نوشته های خود درباره مفهوم تکامل بحث کرده بودند. دانشمندان مسلمان پیش از داروین مواد کافی برای نظریه تکامل داروین در اختیار داروین قرار دادند که به آن زبان علمی داد.

جان ویلیام دریپر، معاصر داروین، آن را «نظریه تکامل محمدی» نامید. داروین دسترسی به ادبیات عرب و دسترسی مستقیم به کتب تاریخ اسلامی داشت. او به دانش اسلامی در دانشگاه کمبریج دسترسی داشت، بنابراین می توان گفت که او ماده خام نظریه خود را از ادبیات مشرق زمین گرفته است

چارلز داروین (1809-1882) یک طبیعت شناس انگلیسی بود که نظریه تکامل را مطرح کرد. او معتقد بود که همه موجودات زنده از اجداد مشترک از طریق فرآیند انتخاب طبیعی تکامل یافته اند. او اولین دانشمندی بود که ایده های تکاملی خود را در قالب های علمی روشن کرد. با این حال، بسیاری از فیلسوفان یونانی و مسلمان قبل از داروین در نوشته های خود درباره مفهوم تکامل بحث کرده بودند. در اینجا به برخی از فیلسوفان مسلمان پیش از داروین اشاره می کنیم که نظرات خود را در مورد #تکامل حیوانات بیان کرده اند:

#الجاحظ (256-160 هجری قمری/776-869 م) - ابوعثمان عمرو بن بحر معروف به الجاحظ، با اثر معروف خود «کتاب الحیوان» (کتاب حیوانات) مبدع ایده تکامل بود.الجاحظ که از معتزله بود، اندیشه خود را درباره مکانیسم تکاملی و دگرگونی گونه‌ها که در آثار نویسندگان مسلمانی چون ضمیری، بیرونی، ابن طفیل و ابن خلدون نفوذ کرد، شرح داد.

برای الجاحظ، اراده خداوند به عنوان مقدم برای همه جهش ها یا دگرگونی ها عمل کرد. دکتر منور عنیس (1) و حبیب احمد صدیقی (2) هر دو بر این نکته تأکید کرده اند که ایده او از تکامل مطالبی را در اختیار همه تکامل گرایان قرار داده است. او مبارزه برای هستی، سازگاری و روانشناسی حیوانات را مورد بحث قرار داده است که محور نظریه انتخاب طبیعی داروین است

الجاحیظ از شاگردان النظام (متوفی 845) بود که سارتون ادعا می کند که او دارای ایده تکاملی است. او تحت تأثیر استاد خود به معتزله ای سرسخت تبدیل شد و فرقه ای جداگانه به نام او «جاحظیه» تأسیس کرد.(5) او افکار دینی و فلسفی خود را تبلیغ کرد.

دکتر محمد اقبال از الجاحظ به خاطر عقاید تکاملی اش بسیار قدردانی کرده و او را اولین تکامل گرا در جهان اسلام می داند. وی می نویسد: «جاحظ (متوفی 225 ه.ق.) بود که برای اولین بار به تغییرات زندگی حیوانات ناشی از مهاجرت و به طور کلی محیط اشاره کرد. «الحیوان» الجاحظ حاوی جوانه های بسیاری از نظریه های بعدی است: تکامل، سازگاری و روانشناسی حیوانات.

#فارابی (259-339/870-950) - ابونصر محمد بن محمد بن ترخان ، که معمولاً به نام فارابی شناخته می شود، یک تکامل گرا بود، اما در مورد تکامل در جامعه شناسی صحبت می کرد. به گفته فارابی تکامل در هوش انسان ادامه دارد. (8) از آنجایی که او تفسیرهایی بر فیزیک ارسطو، هواشناسی و نوشته‌های او درباره آسمان‌ها و جهان نوشته بود (9)، بنابراین، به نظر می‌رسید که بسیار تحت تأثیر فیلسوفان یونانی که دارای ایده‌های تکاملی بودند، قرار گرفته بود

#مسعودی (متوفی 345/957) – ابوالحسن علی بن الحسین مسعودی از نوادگان عبدالله بن مسعود، صحابی معروف پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. او دارای عقاید معتزلی بود. به نظر می‌رسید که او در کتاب «کتاب التنبیه و الاشرف» با نظریه تکامل جاحیظ موافق است. (10) او نقل می کند که گیاهان از موادمعدنی به وجود می آیند که به نوبه خود حیوانات را به وجود می آورند

امام راغب اصفهانی (متوفی 502ق/1108م) در کتاب تفسیر النشاطین و تحصیل السعادتین می نویسد:

اول اینکه انسان ماده مرده غیر زنده بود. خداوند متعال می فرماید: و شما بی حیات بودید و شما را زنده کرد. روشن شدن آن این است که او خاک و خشت و گل و غیره بیش نبود، سپس از ماده غیر زنده گیاهانی پدید آمدند

چنانکه خداوند متعال فرمود: وَاللَّهُ أَنبَتَكُم مِّنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا ‎﴿نوح: ١٧﴾‏و خدا[ست که‌] شما را [مانند] گیاهی از زمین رویانید، یعنی شکل نطفه و غیره داشت و در این مرحله تکامل می شود و در آن وقت است که به جستجوی چیزهای مفید برایش می پردازد و از مضرات خودداری می کند. بالاخره انسان می شود و با شخصیت های انسانی تطبیق می یابد. (12)

#ابن_مسکویه (325-442 /- 1032) - ابوعلی احمد بن محمد مسکویه نظریه پیدایش و تکامل حیات خود را در حدود هزار سال پیش مطرح کرده است. او به درستی به منشأ آبزیان حیات اعتقاد داشت (14). او نظریه تکامل را با الگوی الجاحظ اما با جزئیات بیشتر توصیف کرده بود. ابن مسکویه نظریه تکامل بیولوژیکی خود را در کتاب «الفوض الاصغر» ارائه کرده است، اما تفاوت نظریه او با نظریه های تکاملی مدرن در این است که او این روند فرضی را به #خالق این امر نسبت داده است. کیهان در باب اول برهان صانع را ارائه کرده است. ابن مسکویه معتقد است که همه چیز وجود خود را مدیون #خداوند است.(15)

دکتر محمد اقبال نظریه تکاملی ابن مسکویه را این گونه خلاصه کرده است: «به گفته ابن مسکویه، حیات گیاهی در پایین ترین مرحله تکامل، برای تولد و رشد خود نیازی به بذر ندارد. و همچنین گونه خود را با بذر تداوم نمی بخشد. نوع زندگی گیاهی با مواد معدنی تفاوت دارد فقط در قدرت حرکتی اندکی که در اشکال بالاتر رشد می کند و خود را بیشتر نشان می دهد زیرا گیاه شاخه های خود را می گسترد و گونه های خود را با استفاده از دانه تداوم می بخشد.

قدرت حرکت به تدریج بیشتر می شود تا زمانی که به درختانی می رسیم که دارای تنه، برگ و میوه هستند. در مرحله بالاتر تکامل، اشکالی از حیات گیاهی قرار دارند که برای رشد خود به خاک و آب و هوای بهتری نیاز دارند. آخرین مرحله رشد در درخت انگور و درخت خرما است که مانند آن در آستانه حیات حیوانی ایستاده است. در نخل خرما یک تمایز جنسی واضح ظاهر می شود. علاوه بر ریشه و الیاف، چیزی شبیه مغز حیوان ایجاد می کند که عمر نخل خرما به سلامت آن بستگی دارد.

این بالاترین مرحله در توسعه حیات گیاهی و مقدمه ای برای زندگی حیوانات است. اولین قدم رو به جلو به سوی حیات حیوانی رهایی از خاکی است که گوهر حرکت آگاهانه است.

این مرحله اولیه حیوانیت است که در آن حس لامسه اولین مرحله است و حس بینایی آخرین مرحله ای است که با رشد حواس ظاهر می شود، حیوان آزادی حرکت پیدا می کند، مانند کرم ها، خزندگان، مورچه ها. ، و زنبورها حیوانیت در اسب در میان چهارپایان و شاهین در میان پرندگان به کمال می رسد و در نهایت در میمونی که در مقیاس تکامل تنها یک درجه کمتر از انسان است به مرز انسانیت می رسد. (16)

ابن مسکویه تمام تلاش خود را برای اثبات نظریه خود با کمک حقایق مشاهده شده به کار گرفته است. او اگرچه مطابق با دانش علمی مدرن نیست، اما به شیوه ای بسیار ملموس توضیح می دهد.

او می‌گوید: «هر حیوانی واقعاً از غیر حیوان سرچشمه می‌گیرد، زیرا مایع منی خود حیوان نیست. این سیال از خون و غذا و غذای گیاهان و گیاهان از عناصر و عناصر ساده و اینها بعداً از «صورت» و «ماده» ساخته شده است.(17).

علم پزشکی مدرن نشان داده است که مایع منی حاوی میلیون‌ها اسپرم است که در واقع جانوران تک سلولی هستند زیرا پس از آمیختگی با تخمک‌ها به جنین تبدیل می‌شوند. دیدگاه ابن مسکویه در مورد تکامل موجودات با دانش امروزی مطابقت ندارد. به عنوان مثال، یک زیست شناس برجسته W.R. Thompson می گوید: «زیست شناسان هنوز در مورد جدایی گیاهان و حیوانات اتفاق نظر دارند (18) اما ابن مسکویه حدس می زند که حیوانات از گیاهان منشأ می گیرند

#بیرونی (362-448/973-1048) - ابوریحان محمد بن احمد بیرونی دانشمند بزرگ مسلمان بود. همچنین گزارش شده است که او دارای ایده های تکاملی است. برخی از محققان غربی کوشیده اند تا اندیشه های تکاملی قرن نوزدهم را در نوشته های او بخوانند. ویلزینسکی مقاله‌ای با عنوان «درباره داروینیسم فرضی هشتصد سال قبل از داروین» نوشت و در آن تلاش کرد ثابت کند که بیرونی ایده‌های تکاملی مشابه ایده‌های داروین دارد.

در سال 1878، «Der Darwinismus im X und XI Fahrhundert» را نوشت که در لایپزیگ منتشر شد.(20) دکتر آنیس همچنین اشاره کرده است که ایده های تکاملی که در آثار بیرونی و دیگر دانشمندان مسلمان نفوذ کرده است، آشکار است. اشاره به نفوذ الجاحظ.(21)

با اینکه بیرونی در کتاب «کتاب الجواهر فی معرفت الجواهر» (جامع ترین کتاب در علم سنگ های قیمتی) چهار ملک موجودات (یعنی مواد معدنی، گیاهان، حیوانات و انسان) را بیان کرده است و حتی تأکید کرده است تفاوت بین نباتات و جانوران، اما تبدیل یکی به دیگری را ذکر نکرده است. حضرت آدم را جد همه انسانها می داند (22).

بیرونی، مانند هر مؤمن واقعی به خدا، نسل بشر را سرآمد همه مخلوقات خداوند، برتر و دارای کرامت و ارجمندترین جایگاه در عالم می داند. انسان را بالاتر از جانوران زمین، و هر چیزی یا موجودی که حرکت می کند و زندگی می کند، اعم از پرندگان هوا، گیاهان و گیاهان و یا ماهیان آب ها، برتر می دانند. (23)

#ابن_سینا (370-428/980-1037) - ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا که در جهان غرب به آوسینا معروف است به درجه بندی سنتی وجود معتقد بود. به گفته او سه عنصر (یعنی معدنی، گیاهی و حیوانی) از ترکیب چهار عنصر آتش، هوا، آب و خاک تشکیل شده است. او درباره ایجاد مواد معدنی، گیاهان و جانوران به گونه ای دیگر بحث کرده است. دیدگاه های او را می توان به شرح زیر خلاصه کرد. (24)

هنگامی که عناصر چهارگانه تا حد معینی از کمال و خلوص با هم مخلوط شوند، روح معدنی (روح اردیه) که دارای توانایی حفظ اشکال است، به مخلوط متصل می شود. از این، پایین‌ترین حوزه وجودی روی زمین تشکیل می‌شود که از کل پادشاهی معدنی تشکیل شده است.

با اختلاط بیشتر عناصر، ایجاد درجه بالاتری از خلوص و نزدیک شدن به تعادل، قوه جدیدی از روح جهانی یا شاید بتوان گفت یک روح جدید به دنیای عناصر می پیوندد تا ملکوت گیاهی را تشکیل دهد. . نفس نباتی علاوه بر تمام قوای ملکوت معدنی دارای سه قوه اطعام (غذیه)، رشد (نامیه) و تولید مثل (مولده) است

زندگی گیاهان هدف خود را در سلسله مراتب وجود به عنوان رابط بین جهان معدنی و حیوانی برآورده می کند. حيوانات نيز از عناصر اربعه تشكيل شده اند ولي با درجه كمال و طهارت بالاتر. هنگامی که مخلوط عناصر به تعادل نزدیکتر می شود، روح حیوانی (النفس الحیوانیه) به آن وابسته می شود. حیوان علاوه بر تمام قوای مواد معدنی و گیاهان، دارای قوای اضافی است که به واسطه وارد شدن به بازی این روح جدید یا قوه جدید روح جهانی به دست می آورد.

قواى نفس حيوانى عبارت است از قوه حركت (محرکه) و قوه ادراك (مدركه). جانوران به واسطه این توانایی‌هایی که به پادشاهی‌های گیاهی و معدنی اضافه شده‌اند، می‌توانند عملکردهای بیولوژیکی مختلفی را انجام دهند که به طبیعت آنها تعلق دارد. آنها درجه ای از مقیاس وجود را بین جهان گیاهی و انسان تشکیل می دهند و از طریق ویژگی های جسمی و روانی خود پلی بین انسان و بقیه محیط های زمینی ایجاد می کنند

#ابن_باجه آندلسی (متوفی 138/533) – ابوبکر محمد بن باجه یا آونپیس که در غرب شناخته می شود، معتقد به رشد تدریجی انسان بود. دکتر استوکل در کتاب معروف خود «تاریخ فلسفه» می نویسد: «مهمترین فیلسوفان عرب در غرب عبارتند از Avenpace، Abu Bucer و Averroes (ابن رشد) ،اونپیس (ابن باجه) و ابوبکر (ابن طفیل) در آثار خود بر اندیشه رشد مستقل و تدریجی انسان می پردازند.»(25)

#ابن_طفیل (1100-1186) - شاگرد ابن باجه, ابن طفیل نیز در موضوع آفرینش و تکامل زندگی نوشته است. او یک عرب مسلمان عرب اهل اندلس، نویسنده عرب، داستان نویس، فیلسوف اسلامی، متکلم اسلامی، پزشک، وزیر، و مأمور دربار که در غرب به ابوبکر معروف است. دیدگاه ابن طفیل را می توان از رمان فلسفی او با عنوان «حی بن یقظان» (پسر زنده بیدار) استخراج کرد که در جهان غرب به Philosophus Autodidactus معروف است. به بسیاری از زبان های اروپایی مانند عبری، لاتین، هلندی، انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و اسپانیایی ترجمه شده است. (26)

رساله ای است در علوم طبیعی که منشأ نوع بشر را توضیح می دهد. در واقع داستان دو جزیره است. یکی از آنها توسط انسان خالی از سکنه است و روی آن کودکی ظاهر می شود که یا به طور خود به خود ایجاد شده یا در جعبه ای از جزیره دیگر در آنجا شناور شده است. ابن طفیل آن را حی بن یقظان می نامد که توسط غزال شیر می خورد و پس از مرگ این مادر رضاعی به عهده خود او گذاشته می شود. او تولید خودبه‌خودی حی را بسیار شبیه به فرآیند تکامل شیمیایی توصیف کرده است.

ابن طفیل به موادی که حی از آن تشکیل شده است، به عنوان «رس تخمیر شده»، «توده چسبناک» یا خاک رس یاد می‌کند که مانند حباب‌هایی در حال جوشیدن کار می‌کند و می‌چرخد. «آب». تحت تأثیر آفتاب و گرما، در وسط آن حباب بسیار کمی تشکیل شد که با یک پارتیشن نازک به دو قسمت تقسیم شد. روحی که به فرمان خدا در آن دمیده شده است.(27)

سامی س.هاوی در مقاله خود با عنوان «مفهوم طبیعی اسلامی از ابیوژنز: دیدگاه های ابن طفیل» دیدگاه خود را درباره زیست زایی با فیلسوفان باستان و زیست شناسان جدید مقایسه کرده است. وی همچنین اثر پژوهشی خود را با عنوان «طبیعت گرایی و عرفان اسلامی: بررسی فلسفی حی بن یقظان ابن طفیل» منتشر کرده است

دکترین نسل خود به خودی ابن طفیل می توان عناصر تکاملی خاصی را استنباط کرد، اما نمی توانیم او را تکامل گرا به معنای کامل داروینی بدانیم. اگرچه او در رساله اشاره ای به پیدایش کثرت موجودات زنده از دیگران، یا «انتخاب طبیعی» نمی کند، اما ایده هایی مانند مبارزه برای هستی، رقابت برای غذا، و رشد اندام های خاصی که وظیفه آنها دفاع از ارگانیسم، در رساله او قابل ردیابی است

به گفته سامی س.هاوی، نشان دادن وابستگی بین ابن طفیل و داروین در برخی مسائل اساسی بسیار مهم است، اگرچه نمی‌توانیم ادعا کنیم که آنها تکامل‌گرایی را دقیقاً به همین معنا تأیید می‌کنند.

برای مثال، هر دو نویسنده بر مبارزه برای هستی به عنوان یک واقعیت اساسی زندگی تأکید کردند. ابن طفیل حی را در حال مبارزه با اعضای دیگر گونه ها به تصویر می کشد. در جریان رقابت غذا و سایر نیازهای اساسی، حی باید از خود دفاع می کرد و راه هایی برای جلوگیری از هر گونه آسیبی که ممکن است توسط دیگران به او وارد شود، می ساخت.

همچنین حکم داروینی "نیاز، اندام را ایجاد می کند" توسط ابن طفیل مشاهده شده است. به گفته ابن طفیل، نیاز به رقابت، سلاح های طبیعی را در حیواناتی مانند عاج، شاخ، سم و مانند آن به وجود آورد. حی هیچ کدام از اینها را نداشت و متعجب بود که چرا چنین دفاع طبیعی ندارد. او به دلیل برهنگی یا «میمون برهنه» بودن برای وام گرفتن عبارتی از دزموند موریس، عذاب می‌کشید و گیج می‌شد.

او همچنین متوجه شد که حنایی های هم سن او از «هیچ جا» شاخ می زنند و قوی و سریع می شوند. مبارزه برای زندگی، رقابت با حیوانات و احساس درماندگی او را بر آن داشت تا با به کارگیری «موقوفات» خاص خود، این رقابت را کنترل کند وگرنه تسلیم هلاکت شود. مبارزه او با شرایط فیزیکی محیط هم کم زحمت نبود. (31)

«فقط قوی ترین ها زنده می مانند». داروین به ما می گوید که این جمله را از هربرت اسپنسر پذیرفته و معتقد است که درست است. اگر یک موجود زنده برای زنده ماندن مناسب باشد، باید دارای ظرفیت سازگاری با محیط باشد. «حی» شخصیت ابن طفیل که خود را به دلیل درماندگی در رقابت با دیگران مستاصل می‌دید، به اندام‌های متمایز و کارکردهای فکری خود بازگشت. با این کار او از "انتخاب" محیط اطراف جلوگیری کرد. او گام های قاطعی برای محافظت از خود برداشت که مؤثر و قابل اعتماد بود. به نظر می‌رسید که طبیعت او را با ویژگی‌های خاصی مورد لطف قرار داده است که او را نه تنها برای زنده ماندن، بلکه از همه حیوانات نیز برتر می‌سازد.

«حی» با استفاده از شاخه های درختان و سنگ چخماق نوک تیز خود را به سلاح های مصنوعی مسلح کرد و شروع به حمله به حیوان در حال رقابت با او کرد. او همچنین هنر ساختمان سازی را کشف کرد و برای خود خانه ای ساخت. در این مکان او بدون نگرانی از تجاوز نژادهای دیگر با خیال راحت می خوابید. او همچنین می‌توانست غذای خود را از حیوانات وحشی ذخیره و پنهان کند.(32)

می‌توان نتیجه گرفت که ابن طفیل به خوبی از یکی از ویژگی‌های بارز انسان در سازگاری با محیط آگاه بوده است

#الخازنی (1115-1130) - در قرن ۱۲ میلادی، خازنی در مورد چگونگی درک تکامل در کیمیاگری و زیست‌شناسی توسط فیلسوفان طبیعی و مردم عادی جهان اسلام در آن زمان، مطالب زیر را نوشت:

وقتی مردم عادی از فیلسوفان طبیعی می شنوند که طلا عنصری است که به کمال بلوغ و هدف کامل رسیده است، قاطعانه بر این باورند که آن چیزی است که با عبور از اشکال دیگر فلزات به تدریج به آن کمال رسیده است.

بدنه‌ها، به‌طوری‌که ماهیت طلای آن در ابتدا سرب بود، سپس به قلع، سپس برنج، سپس نقره تبدیل شد و در نهایت به رشد طلا رسید.

غافل از اینکه فیلسوفان طبیعی از گفتن این سخن فقط چیزی شبیه به آنچه از انسان می گویند منظور می کنند و به او یک کمال و تعادل در طبیعت و قواعد نسبت می دهند – نه اینکه انسان زمانی یک گاو نر بوده و به یک گاو نر تبدیل شده است. الاغ و پس از آن در اسب و پس از آن به میمون و سرانجام انسان شد!!

#ابن_رشد (520-595/1126-1198 م.) - ابوالولید محمد بن احمد بن رشد یا اوروس که در اروپا معروف است به ایده تکامل اعتقاد داشت. او فکر می کرد که خلقت جهان با فرمان #الهی «کون» در همان لحظه ای که برخی مسلمانان معتقدند، انجام نشده است. همچنین خلقت کل جهان در شش روز کامل نشد. در عوض فعالیت خلاق خداوند متعال در هیچ لحظه متوقف نمی شود و بدون پایان ادامه خواهد داشت. آفریده های خداوند با گذشت زمان دستخوش تغییرات متفاوتی می شوند.

او بسیار تحت تأثیر ارسطو قرار گرفت و بر کتابهای او شرح نوشت. او به نردبان طبیعت (Scala Naturae) ارسطو اعتقاد داشت. (34) اندیشه های تکاملی ابن رشد اصیل نیستند. او این عقاید را از آثار ارسطویی گرفته و رنگ و بویی اسلامی به آن بخشیده است.

#عروضی_سمرقندی (500-560 هجری قمری) - احمد بن عمر بن علی نظامی عروضی سمرقندی در اواخر قرن یازدهم م معتقد بود که گیاهان از جاندارانی که با تغییرات پی در پی به حیوانات تبدیل می شوند، تکامل یافته اند. او نقل می کند که گام میانی بین بی جان و گیاه در درخت مرجان و خرما، موجودات واسط بین قلمرو گیاهی و حیوانی است. به گفته وی، مرحله میانی بین حیوان و انسان در نسناس(37) که نیمی از انسان محسوب می شود.


#اخوان_الصفا برادران دانشمند و فیلسوفان مسلمان که در قرن دهم شکوفا شدند،سلسله توصیف توسط اخوان جنبه زمانی دارد که برخی از محققان را به این دیدگاه سوق داده است که نویسندگان رسائل به نظریه تکاملی مدرن معتقد بوده اند. انحراف اخوان از نظریه های تکاملی مدرن باید روشن باشد. اولاً، طبق نظر رسائل، همه تغییرات روی زمین به عنوان اعمال روح جهانی رخ می دهد و نه توسط یک عامل مستقل که در اجسام اینجا روی زمین عمل می کند. ثانیاً، از نظر اخوان، این جهان سایه‌ای از جهان دیگری است که واقعی‌تر از آن است و «ایده» هر چیز در این جهان در واقع در جهان دیگر وجود دارد، به طوری که بحث تغییر گونه‌ای به گونه‌ای دیگر مطرح نیست. «ایده» هر گونه شکلی است که فراتر از تغییر و زوال است. به قول اخوان:


«گونه و جنس معین و محفوظ است. اشکال آنها در ماده است. اما افراد در جریان دائمی هستند. آنها نه قطعی هستند و نه حفظ می شوند. دلیل حفظ صورت ها و جنس ها و گونه ها در ماده ثابت بودن علت آسمانی آنهاست زیرا علت کارآمد آنها روح جهانی کرات است به جای دگرگونی و جریان مداوم افراد که ناشی از تغییر علت آنهاست. »(39)


تمایز بین آموزه سنتی درجه بندی و نظریه مدرن تکامل در این سخنان خود اخوان به وضوح بیان شده است. فرگشت گرایان اخوان نامیدن به معنای بدفهمی کل تصور سنتی از درجه بندی موجودات است


این حال، شباهت‌های خاصی بین دیدگاه‌های اخوان و نظریه‌های مدرن وجود دارد، زیرا هر دو معتقدند که تاریخ آغاز پیدایش زمینی گیاهان بر تاریخ حیوانات مقدم است، همانطور که کانی‌ها مقدم بر گیاهان هستند. همچنین، اخوان ها به انطباق موجودات با محیط خود، بسیار شبیه به شیوه نویسندگان قرن نوزدهم، معتقدند.


اخوان الصفا می نویسند: «گیاهان در سلسله موجودات پیش از (تقدمه) حیوانات می آیند و آنها را به عنوان ماده ای برای صورت حیوانات و غذای تغذیه بدن آنها را به خدمت می گیرند. از این نظر گیاهان مانند مادری هستند که غذای خام می خورد، آن را هضم می کند، جذب می کند و به خالص تبدیل می کند که به آرامی توسط کسانی که آن را می نوشند جذب می شود. گیاهان متعاقباً این را به حیواناتی که به عنوان پسر آنها در نظر گرفته می شوند ارائه می دهند. گیاهان یک موقعیت میانی ⎯ ضروری و مفید ⎯ بین چهار عنصر و حیوانات را اشغال می کنند. تمام اجزای سبزیجاتی که حیوانات مصرف می کنند، مانند دانه، برگ، میوه و غیره، از عناصر چهارگانه هضم شده و تبدیل شده توسط گیاهان به دست می آید.»


همانطور که مواد معدنی به گیاهان و جانوران گیاهی خدمت می کنند، حیوانات نیز به نوبه خود به انسان خدمت می کنند، بنابراین او دیرتر از همه آنها به این جهان می آید، زیرا هر کدام پس از ملکوتی که به آن وابسته است آمده است.


دکتر حسین نصر تفاوت بین اخوان و تکامل گرایان مدرن را این گونه به پایان می رساند: «در عمیق ترین معنا، آنچه که همه این ایده های اخوان را از همتایان امروزی آنها جدا می کند این است که برای اخوان ها دست خدا پس از خلقت آغاز جهان قطع نشد. ».(41)


#ابن_خلدون (732-808/1332-1406) - ابن خلدون روند تکامل را مانند سایر فیلسوفان توصیف کرده است. به گفته وی، جهان آفرینش از مواد معدنی آغاز شد و به شیوه ای مبتکرانه و تدریجی به گیاهان و حیوانات رسید. آخرین مرحله مواد معدنی با مرحله اول گیاهان مانند گیاهان و گیاهان بی دانه مرتبط است. آخرین مرحله گیاهان مانند نخل و انگور با حیوانات مرحله اول مانند حلزون و صدف که فقط قدرت لمس دارند مرتبط است. کلمه "اتصال" با توجه به این چیزهای ایجاد شده به این معنی است که آخرین مرحله هر گروه برای تبدیل شدن به مرحله اول گروه بعدی کاملاً آماده است.


سپس جهان حیوانات گسترده می شود، گونه های آن متعدد می شود و در یک روند تدریجی آفرینش، سرانجام به انسان می رسد که قادر به تفکر و تفکر است. به مرحله بالاتر انسان از عالم میمون می رسد که در آن هم خرد و هم ادراک یافت می شود، اما به مرحله تأمل و تفکر واقعی نرسیده است. در این مرحله به مرحله اول انسان بعد از (دنیای میمون ها) می رسیم. این تا جایی است که مشاهدات (فیزیکی) ما گسترش می یابد (46)


ابن خلدون در جاي ديگر جزئيات انديشه هاي تكاملي خود را بيان كرده است. او سعی کرده است پیوندهای بین مواد معدنی، گیاهان، حیوانات و انسان را توضیح دهد. او گمان می‌کند که کل هستی در (همه) جهان‌های بسیط و مرکب آن به ترتیب تدریجی صعود و نزول مرتب شده‌اند، به طوری که همه چیز پیوستاری بی‌وقفه را تشکیل می‌دهد. جوهر در پایان هر مرحله خاص از جهان ها به طور طبیعی آماده است تا به جوهر مجاور آنها، چه در بالا و چه در زیر آنها، تبدیل شود. این مورد در مورد عناصر مادی ساده است. در مورد نخل و انگور که آخرین مرحله گیاهان را در رابطه با حلزون و صدف (که پایین ترین مرحله حیوانات را تشکیل می دهند) (که تشکیل می دهند) چنین است. همچنین در مورد میمون‌ها، موجوداتی که زیرکی و ادراک را در خود ترکیب می‌کنند، در رابطه با انسان، موجودی که توانایی تفکر و تأمل دارد، صادق است. آمادگی برای (تحول) که در هر دو طرف، در هر مرحله از جهان‌ها وجود دارد، زمانی منظور می‌شود که (در مورد) پیوند آنها صحبت کنیم


بالاتر از دنیای انسانی، دنیای معنوی وجود دارد. آن را با تأثیری که بر ما دارد، می شناسیم، زیرا به ما قدرت ادراک و اراده می دهد. ذات آن عالم معنوی ادراک محض و عقل مطلق است. عوالم ملائکه است. از همه اینها نتیجه می شود که روح انسان باید آماده باشد تا انسانیت را با فرشته مبادله کند تا در واقع در هر لحظه و در یک لحظه جزئی از گونه فرشته شود. پس از آن انسانیت خود را از سر خواهد گرفت (47)

آیا داروین محتوای نظریه خود را وام گرفته است؟

اعتقاد بر این است که چارلز داروین اولین دانشمندی بود که نظریه تکاملی را مطرح کرد و در جایی ذکر نکرده بود که این ایده را از ادبیات شرقی وام گرفته است. اما حقایق ذکر شده در بالا نشان می دهد که داروین این ایده را از فیلسوفان مسلمان گرفته است، هرچند به شکل خام. او این مفهوم را به زبان علمی و در پرتو مشاهدات خود ارائه کرد. نکات زیر این موضوع را روشن می کند:

دانشمندان و فیلسوفان اولیه مسلمان نظریه هایی را در مورد تکامل و تغییر شکل گونه ها ایجاد کردند که به طور گسترده در مدارس اسلامی قرون وسطی تدریس می شد. جان ویلیام دریپر، یکی از معاصران چارلز داروین، در سال 1878 در مورد آنچه او «نظریه تکامل محمدی» نامید، چنین نوشت: «بعضی اوقات، بدون تعجب، با ایده هایی مواجه می شویم که ما از خود تملق می گوییم که در زمان ما سرچشمه گرفته اند. بنابراین آموزه های مدرن ما در مورد تکامل و توسعه در مدارس آنها تدریس می شد. در واقع، آنها آنها را بسیار دورتر از آنچه ما در نظر داشتیم حمل کردند و حتی به چیزهای معدنی یا معدنی گسترش دادند.»(48)

مسلمانان نظریه هایی را در مورد تکامل ارائه کردند که بعدها بر چارلز داروین و پیدایش داروینیسم تأثیر گذاشت.

محمد حمیدالله عقاید تکاملی آنها را چنین توصیف می کند:

«این کتاب ها بیان می کنند که خداوند ابتدا ماده را آفرید و آن را با انرژی برای توسعه کرد. بنابراین ماده شکل بخار را به خود گرفت که در زمان معین شکل آب به خود گرفت. مرحله بعدی توسعه حیات معدنی بود. انواع مختلفی از سنگ ها در طول زمان توسعه یافتند.

بالاترین شکل آنها (مرجان) است. سنگی است که در خود شاخه هایی مانند شاخه های درخت دارد. پس از حیات معدنی، پوشش گیاهی تکامل می یابد. تکامل پوشش گیاهی با درختی که دارای ویژگی های یک حیوان است به اوج خود می رسد. این نخل خرما است. دارای جنسیت مذکر و مؤنث است. اگر همه شاخه هایش خرد شود پژمرده نمی شود اما با بریدن سر می میرد. از این رو نخل خرما در میان درختان بلندترین و در میان حیوانات شبیه ترین نخل است. سپس، پست ترین حیوانات متولد می شود. تبدیل به میمون می شود. این گفته داروین نیست. این همان چیزی است که #ابن_مسکویه بیان می کند و این دقیقاً همان چیزی است که در رسائل اخوان #الصفا نوشته شده است.

متفکران مسلمان بیان می کنند که میمون پس از آن به یک نوع پایین تر از یک انسان بربر تبدیل شد. او سپس به یک انسان برتر تبدیل شد. انسان قدیس می شود، پیامبر می شود. او به مرحله ای بالاتر تکامل می یابد و به یک فرشته تبدیل می شود. بالاتر از فرشتگان به راستی کسی جز خدا نیست. همه چیز از او آغاز می شود و همه چیز به سوی او باز می گردد»(49). الویز هارت نیز در دایره المعارف برادران الصفا اندیشه تکاملی را اینگونه توصیف می کند:»

بخش دیگری خلقت دنیاها و تکامل حیات را با جزئیاتی که داروین را تحت تأثیر قرار می داد، شرح می دهد. توضیح می‌دهد که چگونه تجلی از طریق لایه‌های متوالی یا سطوح طبقه‌بندی شده تا پادشاهی معدنی آشکار می‌شود. جایی که در این پست‌ترین پادشاهی، توسعه‌یافته‌ترین موجودات معدنی در بالاترین لایه‌های آن زندگی می‌کنند و به‌طور نامحسوس در پادشاهی بالاتر یا گیاهی بعدی ترکیب می‌شوند. به همین ترتیب، پادشاهی نباتی، در بالاترین سطح خود، با قلمرو حیوانات، که نقطه اوج آن انسان است، تماس می گیرد. تکامل‌یافته‌ترین انسان‌ها با حوزه‌های بالاتر تماس می‌گیرند و در میان فرشتگان و حیوانات قرار می‌گیرند، به عنوان جانشینان خدا در زمین خدمت می‌کنند. (50)


ترجمه‌های انگلیسی دایره‌المعارف اخوان الصفا از سال 1812 میلادی در دسترس بود، در حالی که نسخه‌های خطی عربی الفوض الاصغر و رسائل اخوان الصفا نیز تا قرن نوزدهم در دانشگاه کمبریج موجود بود. (51) این آثار احتمالاً بر تکامل گرایان قرن نوزدهم، به ویژه بر چارلز داروین که احتمالاً عربی هم کمی میدانست بوده، تأثیر گذاشته است


چارلز داروین در واقع در مورد تکامل از پدربزرگش، اراسموس داروین (1731-1802) مطالعه کرد، که کل این ایده را از فیلسوفان مسلمان قرن ها قبل از او دریافت کرد. او سپس شواهدی را برای حمایت از نظریه تکامل جمع آوری کرد. این حقیقت توسط دانشمندان معاصری چون دکتر عماد حسن (52) و ت. شهنواس (53).


چارلز داروین به احتمال زیاد عربی می دانست و مستقیماً از کتاب های دانشمندان مسلمان مطالعه می کرد. به گفته دکتر محمد حمیدالله، داروین برای درک اسلام، زبان عربی را آموخت.


در مجموعه نامه های ایشان که منتشر شده است، تعدادی از آنها خطاب به استاد عربی ایشان است. (54) او خود در دانشکده دین دانشگاه کمبریج زیر نظر یک خاورشناس ساموئل لی (1783-1852) که استاد عربی و عبری بود، وارد فرهنگ اسلامی شد. داروین در نامه خود خطاب به گرانری به او اشاره کرده بود:


من خوشحالم که در کنار پروفسور لی شروزبری - نشستم. او را مردی بسیار خوش صحبت و با روحیه بالا، مانند یک پسر، یافتم که اخیراً از زندگی هفت ساله در سامرست شایر به متمدن بازگشته است. جامعه و نسخ خطی شناس شرقی».(55)


بنابراین، ثابت می شود که چارلز داروین شاگرد ساموئل لی که به منابع شرقی تسلط کامل داشت، باقی مانده است و او با معلم خود در مورد موضوعات مورد علاقه ملاقات و گفتگو می کرد. پس مسلم است که داروین با آثار علما و فیلسوفان مسلمان آشنا بوده و با استفاده از مواد خام وام گرفته شده از منابع شرقی، نظریه تکامل خود را بنا نهاده است.

منابع مقاله:


https://www.mehbooba.com/pre-darwinian-muslim-scholars-views-on-evolution/#:~:text=Al%20%E2%80%93%20Jahiz%20(160%2D256A,(The%20Book%20of%20Animals).


1. As he had projected cornea, therefore he was called al-Jahiz. For detail consult: Aslam,S., Muslims Scientists and Thinkers http://muslimmedianetwork.com/mmn/?p=2356


Anees, Dr. Munawar Ahmad, Maas Journal of Science, vol. 8, No.1 (Jan – June, 1992), p.107.

Siddiqi,Habib Ahmad, Musalman aur Sa’ins ki Tehqiq (Karachi, Mo’tamar al-Alam al-Islami, 1988), p. 276

Ibid.

Mohammad Iqbal, Dr., The Reconstruction of Religious Thought in Islam (p.96. At another place in this book, Iqbal has again referred to al-Jahiz and wrote: “It was Jahiz who was the first to note the changes in bird-life caused by migration. Ibid. p.106.

Report Page