توصیه هایی برای برخورد مؤثر با بیمار مبتلا به اختلال روانپریشی 

توصیه هایی برای برخورد مؤثر با بیمار مبتلا به اختلال روانپریشی 


✍ Hilary Wright

مشاهدهٔ علائم روان پریشی(psychosis) در بیمار مبتلا به آن، می‌تواند برای اعضای خانواده، دوستان و نزدیکان او، تجربه ای بسیار دشوار، رنج آور و حتی ترسناک باشد. سایکوز را به طور مختصر، می‌توان به صورت "از دست دادن ارتباط با واقعیت" در قالب هذیان ها یا باورهای غلط(delusions)، و توهمات یا ادراکات غلط(hallucinations) تعریف کرد.

در بسیاری از موارد، دیدگاه فرد مبتلا به سایکوز این است که هیچ مشکلی در او وجود ندارد، به همین دلیل شناسایی علائم هشداری که نشان دهندهٔ احتمال شروع سایکوز هستند، و آگاهی از نحوه حمایت بیمار در چنین شرایطی، برای اطرافیان او مهم است.

اضطراب، افسردگی یا تحریک پذیری، سوء ظن و بدگمانی به اطرافیان و محیط پیرامون، رفتارهای خصومت آمیز، مشکل در خواب، یا بیداری در ساعات نامعمول، از دست دادن انرژی، انگیزه و علائق گذشته، اشتغال فکری مفرط و مختل کننده با موضوعات خاص (مذهب، ماوراء و ..)، انزوای اجتماعی و کناره گیری از روابط معمول با اعضای خانواده و دوستان، در همراهی با علائمی مانند اختلال در انجام تعهدات شغلی و تحصیلی، سراسیمگی و تغییر شخصیت، و تضعیف توانایی مراقبت از خود و بهداشت فردی، از جمله نشانه های هشدار برای احتمال شروع یک دورهٔ سایکوتیک هستند.

در عین حال باید دانست که هیچ یک از این علائم به تنهایی الزاما به معنای شروع یک اپیزود سایکوتیک نیستند و می‌توانند در زمینهٔ مشکلات دیگری مانند بیماری های طبی، فرسودگی شغلی یا تنش‌های ارتباطی ایجاد شوند. اما مشاهدهٔ تعدادی از این نشانه ها به طور همزمان، با ثبات و تشدید تدریجی، مطرح کنندهٔ نیاز به بررسی تشخیصی و دریافت کمک حرفه ای است.

✳ در برخورد با علائم سایکوتیک، برای کاهش احساس سردرگمی و استرس، و نزدیک شدن به دنیای بیمار، در درجه اول باید برای درک آنچه که بیمار تجربه میکند تلاش کرد؛ باورهای هذیانی و توهماتی که برای او واقعی و حتمی تجربه می‌شوند. در همین ارتباط، به اعضای خانواده و نزدیکان بیماران مبتلا به روان پریشی، توصیه می‌شود که:

✳ رفتار و گفته های بیمار در ارتباط با خودتان را، بیش از آنکه در نسبت با خود و نیازمند مقابله، تغییر یا دفاع در نظر بگیرید، مربوط به بخش آسیب دیده و نیازمند کمکی از وجود بیمار بدانید، و بنابراین وارد بحث و جدل با او بر سر واقعی نبودن هذیان ها و توهماتش نشوید. این نوع برخورد و تلاش برای راضی کردن بیمار به غیرواقعی بودن افکار و ادراکاتش، میتواند باعث کناره گیری بیشتر بیمار، و ناتوانی از برقراری ارتباط و به اشتراک گذاشتن احساساتش با شما شود.

✳ برای نزدیک شدن به دنیای درونی بیمار و برقراری جریان گفتگو با او، بیش از تمرکز بر خطاهای فکری و ادراکی او، از موضوعات خنثی و روزمره استفاده کنید و در صورت تغییر جهت گفتگو به سمت هذیان ها و توهمات، بیش از هر موضع گیری دیگری، در موقعیت شنیدن و همدلی با احساساتی که بیمار تجربه میکند، قرار بگیرید؛ به طور مثال با انتقال این پیام که: "اگر چه درک کامل موقعیتی که در آن قرار دارند برایتان دشوار است، اما متوجه میشوید که قرار گرفتن در چنین موقعیتی میتواند تا چه حد آنها را ترسیده، سراسیمه یا خشمگین کرده باشد."

✳ تجربهٔ سایکوز، با تحت تاثیر قرار دادن عملکردهای شناختی مانند توجه، تمرکز و قدرت قضاوت، بسیاری از افراد مبتلا به آن را در وضعیتی شبیه به دوران کودکی و نیازمند حمایت برای تصمیم گیری و مراقبت از خود قرار می‌دهد. با اجتناب از مقابله، انتقاد، نصیحت و سرزنش بیمار، توجه و تمایل خود را برای کمک و حمایت، به او نشان دهید.

✳ یکی از موضوعات قابل تأمل در مورد فردی که در حال تجربهٔ روانپریشی یا دارای پیشینهٔ ابتلا به آن است، افزایش احتمال ابتلا به افسردگی و افکار خودکشی، و گوش به زنگی اعضای خانواده و نزدیکان نسبت به این احتمال است. بر این اساس هرگونه گفتار یا رفتار مطرح کنندهٔ میل به آسیب به خود، باید به طور جدی مورد توجه و پیگیری فوری از نظر بررسی روانشناختی و مداخلهٔ درمانی قرار بگیرد. 

در صورت ظن به وجود افکار آسیب به خود و خودکشی، نیازی به تردید و اتلاف وقت برای مطرح کردن آن با بیمار و پرسش صریح از او وجود ندارد. سوال کردن درباره افکار خودکشی و میل به آسیب به خود، باعث افزایش احتمال وقوع آن نمی‌شود بلکه مداخله به موقع و پیشگیری از وقوع آن را ممکن می‌کند.

یکی از موضوعاتی که در صورت آگاهی از افکار خودکشی، میتواند اعضای خانواده، دوستان و نزدیکان بیمار را بر سر یک دوراهی اخلاقی قرار دهد، مسئله رازداری و تردید دربارهٔ به اشتراک گذاشتن اسرار بیمار، از جمله افکار خودکشی مطرح شده توسط او، با دیگران است. تصمیم گیری میان حفظ اعتماد بیمار به خود، یا محافظت از حیات و سلامت او، باعث تحمیل فشار هیجانی مفرط بر فرد نزدیک و مطلع از افکار خودکشی بیمار می‌شود. اما در این میان آنچه مسلم است اولویت مراقبت از حیات بیمار، از طریق در میان گذاشتن اطلاعات مبنی بر افکار خودکشی با فردی متخصص در این زمینه، و هدایت بیمار به سمت مراقبت روانشناختی در اولین فرصت است، علیرغم اینکه احتمال بروز خشم یا احساس گذرای مورد خیانت واقع شدن در بیمار وجود دارد.

✳ با دریافت دارو، درمان و گذشت زمان، علائم دورهٔ حاد روان‌پریشی به تدریج بهبود می یابند و فرد مبتلا توانایی به عهده گرفتن مجدد مسئولیت هایش را باز می یابد. در این مرحله از بیماری، حمایت خانواده می‌تواند در قالب گفتگو با بیمار درباره تجربهٔ او از بازگشت به زندگی گذشته، کمک به او برای شروع از فعالیتهای شخصی روزمره مانند بهداشت فردی، آراستگی ظاهری و تنظیم وعده های غذایی، تا تسهیل بازگشت به فضای تحصیلی و شغلی، اتفاق بیفتد.

در این مرحله همچنین می‌توان با ملایمت، و بدون اعمال فشار، بیمار را به شرکت در جمع های خانوادگی و دوستانهٔ کوچک، صمیمانه و با زمانی محدود، تشویق کرد. قرار گرفتن ناگهانی در جمع های بزرگ و طولانی مدت می‌تواند منجر به استرس و افزایش احتمال عود علائم شود. مشارکت دادن بیمار در برنامه ریزی برای تفریحات، انتخاب محیط های آرام، کم سر و صدا و دور از ازدحام برای پیوستن مجدد بیمار به فعالیت های اجتماعی، نسبت به فضاهای شلوغ و پرهیاهو ارجحیت دارد.

به عنوان یک عضو خانواده یا فرد نزدیک به بیمار، به دغدغه ها و نگرانی های او پیرامون بیماری، و خواستهٔ او برای به اشتراک نگذاشتن جزئیات بیماری با سایر دوستان و نزدیکان، احترام بگذارید. در مجموع، و در هر شرایطی، حفظ احترام، آرامش، شکیبایی و مهرورزی از سوی اعضای خانواده و نزدیکان، نقش تعیین کننده ای در دست یابی فرد به احساس کنترل بر بیماری، و بازگشت به یک زندگی معنادار و رضایت بخش، دارد.


ترجمه توسط کانال:

@alipsychiatrist


https://www.google.com/amp/s/caregiver.com/api/amp/articles/caregiver_and_schiz/


Report Page