تمایل به تغییر خود (١)؛ درک این واقعیت که انسان دارای استعداد خیر و شر است
گروهی از نویسندگاناستعداد انسان برای حرکت در مسیر خیر و شر
خداوند میفرماید:
وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿٧﴾ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿٨﴾ قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا ﴿٩﴾ وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا (شمس/7- 10)
«و سوگند به نفس و آن که ساماناش داد. پس به آن تبهکاری و پرهیزکاریاش را الهام نمود. همانا رستگار گردید آن کس که آن را تزکیه نمود. و همانا ناامید و محروم گشت آنکس که آن را آلوده ساخت.»
همچنین میفرماید:
فَأَمَّا مَنْ طَغَىٰ ﴿٣٧﴾ وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ﴿٣٨﴾ فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوَىٰ ﴿٣٩﴾ (نازعات/37 – 41)
«اما کسی که طغیان ورزد. و زندگانی دنیا را برگزیند. جایگاهش دوزخ است. اما کسی که از ایستادن در حضور پروردگارش بترسد و نفس را از هوی و هوس بازدارد، جایگاهش بهشت است. »
در این آیات و امثال آنها، دیدگاه اسلام با تمامی جوانباش دربارهی انسان برای ما روشن میشود ... انسان به لحاظ طبیعت، استعداد، دیدگاه و فکر، موجودی دوگانه است. منظور از واژهی دوگانه بهطور دقیق این است که انسان به خاطر طبیعت دوگانهاش در آفرینش (گِل و روح خدا) از استعدادهای مساوی به سوی خیر و شر برخوردار است. انسان خود میتواند خیر و شر را از همدیگر جدا کند، همانطورکه میتواند خود به سوی خیر و شر گام بردارد؛ و این قدرت نهفته در نهان انسان، گاه خداوند از آن با الهام تعبیر کرده است:
وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿٧﴾ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿٨﴾
«و سوگند به نفس و آنکه ساماناش داد. پس به آن تبهکاری و پرهیزکاریش را الهام نمود.»
و گاه از آن با هدایت تعبیر میکند:
وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ ﴿البلد: ١٠﴾
«و او را به دو راه [خیر و شر] هدایت نمودهایم [تا هرکدام را بخواهد آزادانه برگزیند].
و این در نهان وی به صورت استعداد نهفته است و رسالتهای الهی و رهنمودها و عوامل خارجی همه برای بیدار کردن این استعدادها و هدایت و راهنمایی آنها آمدهاند. همراه با این استعدادهای فطری نهفته، نیروی دیگری در درون انسان وجود دارد که محور تکلیف و مسؤولیت است، هر که این نیرو را در راه تزکیهی نفس و پالایش آن و رشد استعدادهای خیر به کارگیرد و آن را بر استعدادهای شر غالب کند، رستگار خواهد شد و هر کس که این نیرو را تضعیف و خاموش گرداند، بدبخت خواهد شد:
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا ﴿٩﴾ وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا ﴿١٠﴾
«همانا رستگار گردید آن کس که آن [نفس] را تزکیه نمود. و همانا ناامید و محروم گشت آنکس که آن را آلوده ساخت.
«یکی از مظاهر رحمت خداوند این است که انسان را با استعدادهای فطری خویش رها نکرده است. بلکه او را با رسالتهای خود کمک کرده است، این رسالتها موازین و معیارهای ثابت و دقیقی در اختیار انسان قرار میدهند و از نشانههای خیر و نیکی در وجودش پرده برمیدارند و با این پیامها راه برای وی روشن میشود و نیروی خودآگاه انسان از روی بصیرت وآگاهی بهکار میافتد و راهی را که در آن حرکت میکند، انتخاب مینماید.»(سيد قطب، في ظلال القرآن)
هنگامیکه خداوند نفس بشری را آفرید، همراه با آن، نیروی استعداد و آمادگی انجام کار خیر و شر را نیز آفرید و انسان را مختار نمود تا این نیروی عظیم را در راه مورد نظر خود به کار گیرد و اختیار کامل بدو داد تا راه زندگی را انتخاب کند:
وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿٧﴾ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿٨﴾
«و سوگند به نفس و آنکه ساماناش داد. پس به آن تبهکاری و پرهیزکاریاش را الهام نمود.
جزا و سزا در روز قیامت بر این اختیار و آزادی در انتخاب مسیر صورت میگیرد، خداوند میفرماید:
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا ﴿٩﴾ وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا ﴿١٠﴾
«همانا رستگار گردید آن کس که آن [نفس] را تزکیه نمود. و همانا ناامید و محروم گشت آنکس که آن را آلوده ساخت.
خداوند برای هر یک از بندگاناش چیزی به نام «نفس اماره» آفریده که انسان را به بدیها دستور میدهد، تا میزان صداقت عبودیتاش را برای خداوند مورد امتحان قرار دهد. یکی از مهمترین ویژگیهای نفس آدمی، ظلم و جهل و بخل و ... است که انسان را به سوی شر سوق میدهد و از خیر و نیکیها دور میگرداند و مشقت و سختی و تکلیف را دوست ندارد. خداوند او را با این ویژگیها آفریده تا محک و معیاری برای صداقت عبودیت بندگاناش باشد. اگر دارای این سرشت نمیبودیم در این صورت همانند ملائکه میشدیم و دچار معصیت نمیشدیم.( الهلالي، ظاهرة الضعف النفسی)
خداوند از ما میخواهد که با نفس خودمان جهاد کنیم و برآن پیروز شویم، تا به رضایت و بهشت رضوان الهی نایل شویم، خداوند میفرماید:
وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَىٰ ﴿٤٠﴾ فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَىٰ ﴿٤١﴾ سوره نازعات
«و اما کسی که از ایستادن در حضور پروردگارش بترسد و نفس را از هوی و هوس بازدارد. جایگاهاش بهشت است. »
اقسام مردم در خصوص برخورد با نفسشان
مردم در برخورد با نفسشان به سه دسته تقسیم میشوند:
١- جهادگر با نفس خویش
انسان جهادگر با نفس، متصف به صفات و کردارهای ذیل میباشد:
- به یقین رسیده است که بزرگترین مانع در راه عبودیت خالصانه برای خداوند همان نفساش است، که از بزرگترین دشمنان او است. در نتیجه پرچم جهاد را علیه آن به اهتزاز در آورده و در کمین او نشسته است و او را بر انجام هر کاری، چه بزرگ و چه کوچک، محاسبه میکند.
- با خواهشهای نفسانی و آرزوهایش مخالفت میکند و جز لذتها و نعمتهای مباح چیزی به آن نمیدهد. البته در دایرهی مباحات نیز بسیار زیادهروی نمیکند که نفساش را به طغیان بکشاند و کردار و عبادتهایش را تباه سازد؛ و نفس خود را شادمانه به بهایی گرانقدر به خدا فروخته است:
إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ(توبه/١١١)
«همانا خدا از مؤمنان، جانها و اموالشان را به [بهای] اینکه بهشت همواره از آنِ آنان باشد، از آنان خریده است....»
- دل و درونی غنی دارد و وقتی که دنیا به سوی وی میآید شادمان نمیشود، و هنگامیکه دنیا به وی پشت میکند غمگین نیست، و به دنیاپرستانی که مافوق او هستند، چشم نمیدوزد.
- به خدا توکل میکند و راضی به قضای اوست و همیشه مصلحت دین را بر مصالح دنیوی ترجیح میدهد؛ دنبال حلال میگردد و از شبهات دوری میجوید؛ دارای اخلاقی نیکوست و حریم مرزهای الهی را نگه میدارد؛ وفا به وعده میکند و امانتها را به صاحبانشان باز میگرداند.
- خود رأی نیست و رأی خود را اصل نمیشمارد و همیشه فرمودهی امام شافعی را ملکهی ذهن خود قرار میدهد: «رأیي صواب یحتمل الخطأ ورأي غیري خطأ یحتمل الصواب»، «رأی من درست است و احتماًل خطا را نیز دارد، و رأی دیگران خطا است و احتماًل صحت را نیز دارند.»
- در کردار و گفتارش، از سنت رسول خدا پیروی میکند و همیشه به سوی توبه و استغفار میشتابد.
٢- کسانی که عبد و بندهی آرزوهای خود هستند.
ì این افراد طبق آرزوهای نفس حرکت میکنند و هرآنچه را نفسشان آرزو کند و بخواهد، انجام میدهند.
ì این گروه - جز آنان که مورد رحم خدا قرار گیرند- حتماً نابود خواهند شد... چه طور نابود نشوند؟! حال آنکه خودپرستی و هواپرستی را جایگزین عبادت پروردگار و خالق و مولایشان کردهاند و مصداق این آیه شدهاند:
أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَـٰهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا ﴿الفرقان: ٤٣﴾
«آیا آن کسی را که هوای [نفس] خویش را معبود خود گرفته است دیدهای؟ پس آیا تو بر او وکیل [و نگهبان] میشوی؟»
نفساش او را به سوی زر و زیورهای دنیوی سوق میدهد و او را در شهوات فرو میبرد و افسار چشم و شرمگاهاش را رها کرده و شکماش را با آنچه که خواسته پر کرده؛ بی آن که به حلال و حرام بودن آن نگاه کند.
- نفساش توان تحمل تکلیف و مشقت را ندارد، نماز و روزههایش و ... را انجام نمیدهد، بندهی نفساش شده و به اسارت شهوتاش در آمده است.
- خیر و نیکی را فقط برای خود میخواهد و جز در راه مصلحت خود، کار نمیکند و شعارش این است که «هدف وسیله را توجیه میکند. »
- از شیطان پیروی میکند و به حزب و لشکر وی در آمده است:
أُولَـٰئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿المجادلة: ١٩﴾
«آنان حزب شیطانند، آگاه باشید که حزب شیطان زیانکارند. »
٣- گاه مخالف نفساش و گاه موافق آن حرکت میکند.
افراد این گروه در جاهای بسیاری بر نفسشان پیروز و بعضی اوقات نفسشان بر آنان پیروز میشود. بسیاری از مظاهر قوت و ضعف در برابر نفسشان در آنان موجود است. این ضعف میان ما موجود است و بسیاری از ما در این گروه قرار گرفتهایم. متأسفانه برخی از مردم مظاهر قدرتشان در برابر نفسشان آنان را در بعضی جاها بهویژه مسایل محسوس و ملموس فریب داده است و گمان میکنند که آنان به طور کامل بر نفسشان پیروز شدهاند، ولی به راه و روشهای نیرنگ نفس پی نمیبرند. آنان نفسشان را از خواستههای ظاهری منع میکنند، اما در پی برآورده کردن خواستههای پنهانی نفسشان هستند و این چنین نفسشان بر آنان پیروز میشود و بدون اینکه احساس کنند آنان را به هر بیراههای میکشاند.
کسی که گمان میکند جنگ با نفس، جنگی ساده و در میدانی محدود است، دچار اشتباه شده است؛ زیرا این جنگ، جنگی بزرگ و بیپایان است و جز با مرگ آدمی پایان نمییابد. پس واجب است که همیشه بر محاسبهی نفس و جستجوی دایمی انگیزههایش بکوشیم.
مسلمان بر این باور است که سعادت هر دو جهان به میزان تربیت و تزکیهی نفس انسان وابسته است. همچنین مسلمان معتقد است، آنچه که نفساش را پاک و پالایش میکند همان ایمان نیک و اخلاق نیک است، و آنچه که نفس به وسیلهی آن فاسد میشود، همان کفر و عصیان است. خداوند میفرماید:
«و در دو طرف روز و اوایل شب، نماز را برپادار؛ بیگمان خوبیها، بدیها را از بین میبرد.»
باز خداوند میفرماید:
«هرگز چنین نیست که میپندارند بلکه آنچه [از کفر و معصیت] انجام میدادهاند بر دلهایشان زنگار نهاده است. »
به همین خاطر مسلمان همیشه در راستای پالایش و تزکیهی نفس خود فعّالیت میکند؛ زیرا این کار در اولویت قرار دارد.(منهاج المسلم)