تلنگری بر کالبد نیمه جان دانشگاه
یادداشت دانشجویی● در این روزها که در برخی حوزهها موضوع انتخابات مجلس شورای اسلامی مجددا داغ شده است ، خوب است به این بهانه به آنچه چند ماه گذشته از سر گذراندیم، نگاه کنیم. در این ایام که دیگر بازیهای رسانهای و پویشهای به راه افتاده مبنی بر عدم شرکت در انتخابات یا تحریم صندوقهای رای علنا محو شدهاند؛ آنچه ممکن است آرام آرام به فراموشی سپرده شود و البته که نباید، واکنشهای نشان داده شده به این موضوع و حتی واکنشهای نشان داده نشده است!
● خوب است یک بار به عقب برگردیم و توجه کنیم که در مسئلهای چنین حیاتی، ما تا چه حد شاهد اظهار نظرهایی از جانب یکدیگر بودیم. نه صرفاً همراهی؛ بلکه حتی مخالفت آگاهانه. آنچه که نشان حیات سیاسی ما باشد و نه صرفاً تکرار طوطیوار عقاید دیگران! آنچه که دلیلی بر زنده بودن تفکر دانشجویی باشد و خردورزی آن را در مسائل کشورش به رخ بکشد؛ نه نقادی بی پایه و اساس را.
● آنچه در جامعه دانشگاهی به صورت پیشفرض درآمده این است که اساتید به عنوان بزرگترهای این خانواده چند گامی جلوتر قرار دارند و مسئولیت خطیر راهنمایی مسیر را عهدهدار هستند. ادعایی که عقلانی به نظر میآید و البته که انتظار هم همین است! اما مشکل از آنجا شروع میشود که وقایع کف دانشگاه حقایق دیگری را نشان میدهند!
● کاش در این روزها از خودمان بپرسیم که این جامعه دانشگاهی که اساتید و دانشجوها چنین جایگاهی در آن دارند، تا کجا شور و حیات سیاسی را در خود احساس میکند و خلاءهای موجود ناشی از کجاست؟
مگرنه اینکه دانشجو باید با سر نترس به دل ماجرا بزند و با پویایی به دنبال حل مسئله باشد و در این مسیر هر زمان که از جسارت تهی شد یا احساس تنهایی کرد، به پشت سر نگاه کند و اساتید با تجربه را پشتیبان خود بداند؟ پس کار به کجا رسید که دانشجوها کمبود حضور اساتید را حس کردند و با گوشه چشمی به ارزش و اهمیتی که شان استاد دارد، درپی اظهار نظر ایشان در صحن دانشگاه برآمدند و در کمال تعجب با یک جواب منفی قاطع روبه رو شدند؟ اساتیدی که به حکم انسانیت باید خودجوش و بر حسب وظیفه با دلسوزی نسبت با مسائل حیاتی کشور دغدغهی مشارکت سیاسی مردم را داشته باشند و انتخابات را جلوه مردمسالاری دینی بدانند و در پی نشان دادن ارزش آن باشند، نه تنها به فکر برافراشتن عَلمی و راه انداختن گفتمانی نبودند؛ بلکه حتی دست رد به سینه دانشجویانی زدند که در جستجوی نقش واقعی یک استاد از اثرگذاری او دم زدند و نتیجهای ندیدند!
● به راستی که جامعه دانشگاهی در مسیر رشد خود روزها و اتفاقات گوناگونی را پشت سر گذاشته و لحظات پر دغدغه و پرمسئلهای را به چشم دیده است. در روزهای نه چندان دوری که اتفاقا همین نسل تجربه کرده، دانشجو با وجود تمام اهانتهایی که از همدانشگاهیهای خود دیده جرات و جسارتِ نشان دادن عقیده خود را داشته و توانسته با صدای رسا از برداشتهای منطقی خود صحبت کند؛ حتی اگر طرف مقابلش چیزی به نام منطق نشناسد و خواهان تحریم گفتوگو باشد؛ در برابر حرفهای بیارزش و ملامتهای عدهای خم به ابرو نیاورد و وظیفه خود بداند که وجودش را ابراز کند و از ارزشهایش دفاع کند. واضح است که منتی بر سر آحاد جامعه نیست و هر چه کرده وظیفهاش در قبال این نظام مقدس بوده است. اما مسئله اینجاست که وظیفه اساتید در این بین چطور تعریف میشود؟!
این خلاء بیدغدغگی در این قشرِ اثرگذار که مربیِ نسل بعد هستند را چطور باید توجیه کرد؟ مصلحتاندیشیهایی که دیده میشود و نباید دیده شود را چطور باید کنار زد؟ سکوتی که از مقام و شأنیت استاد به دور است و از آرمان حق طلبی جامعه دانشگاهی بعید!
● این روزها کم نبوده است مسائلی که به آن کم لطفی شده و با قلم توجیههای بی موردی همچون عدم داشتن اطلاعات کافی یا متخصص نبودن در این زمینه، خط قرمزی به دور آنها کشیده شده و مسائل کنار گذاشته شده است. در صورتی که اینها تنها بهانهای به ظاهر منطقی و در باطن پوچ است برای دور شدن و عقبنشینی! مگر دفاع از عقیده و فریاد برای حق تخصص میخواهد؟
● چقدر این تصویر آمیخته به درد است که روز به روز آجری بر دیوار مصلحت اندیشی ما افزوده بشود؛ جرات دم زدن از عقاید آرام آرام دفن بشود و به جای آن ترس از قضاوت دیگران نور اذهانمان را رو به خاموشی ببرد و به تدریج تبدیلمان کند به رباتهایی بی دغدغه و فارغ از دردِ دنیا که افق دیدی جز منافع شخصیمان نداشته باشیم.
● شاید آنچه نیاز است تلنگری از آیات الهی است تا به یاد بیاوریم پشتوانهمان در زندگی، نه تعریف و تمجید دیگران، که رضایت پروردگار است و آنچه باید از آن ترسید و به سبب آن به قدمهای برداشته شده و سخنهای گفته شده شک کرد، نه سرزنشها و نگاههای طعنه آمیز اطرافیان، که کم کاریها و ترک فعلها در مسیر حق است.
إِنَّمَا ذَٰلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِين
آیه ١٧۵_ سوره آل عمران