ترویج علم، ارتباطات علم، و سایکام ۱۸/۹۷
رضا منصوری۲۶ آبان ۱۳۹۷
دیروز موفق شدم نیمروز وقت بگذارم و در برنامهٔ سایکام ۹۷ شرکت کنم. خواسته بودند در یک به اصطلاح «پَنل» شرکت کنم. میگویم به «اصطلاح» برای اینکه تا مفهومی را به فارسی نتوانم بیان کنم آن را درک نمیکنم. من هنوز نمیفهمم پَنل یعنی چه؟ و بسیار پرسیدهام از برگزارکنندگان همایشها و «پنل»ها و پاسخ مبهم گرفتهام. و ندیدهام کسی بداند چرا این مفهوم در کشورهای صنعتی باب شده و تاریخچهاش چیست. کما اینکه ۵۰ سال طول کشید تا بفهمم ما ایرانیان از کلمهٔ علم چه درکی داریم؛ و اینکه چرا هنوز در دانشگاههایمان علم به مفهوم نوین جهانیاش را نتوانستهایم درک کنیم یا اینکه هنوز نتوانستهایم «اجتماع علمی» در ایران داشته باشیم. اتفاقاً یک سخنران در همین سایکام سعی میکرد برای «کامیونیتی» واژهای فارسی بیان کند. به هر حال به اتابک گفتم میآیم اما در پنل شرکت نمیکنم. ممنونم از او که بسیار با بلوغ اجتماعی رفتار کرد و اجازه داد بنشینم و حرف نزنم. جدی میگویم احساسم این بود: از دنیا رفتهام و تصادفاً برگشتهام ببینم نسل بعدی ما چکار میکند و چگونه بار زندگی را میکشد. احساس بسیار جالبی بود و ممنونم از اتابک که این امکان را فراهم کرد.
میگویم اتابک و نه آقای اتابک آکسون چون برای اولین بار دارم سعی میکنم با فرهنگ خودشان صحبت کنم. برایم سخت است. اما احساس اینکه ایران چه فرزندان بالغی دارد بسیار مشعوفم میکند و سختی این کار را جبران میکند. برای اینکه شعف من را از بلوغ این نسل درک کنید بگذارید به مصداقی از رفتار نسل خودمان اکتفا بکنم. دو هفتهٔ پیش در همایشی شرکت کردم که در مدیریت بر آن نزدیک به یک سال نظارت داشتم. از من خواسته بودند در آنجا در اختتامیه سخنرانی کنم. من هم وقت گذاشته بودم و خودم را آماده کرده بودم. جلسه نظمی نداشت و رئیس جلسه، که از همنسلان خودم بود و سالهاست با او آشنایی داشتم، و تصادفاً از همان سالهایی که با گروه دانشجویی ساروس آشنا شدم و با اتابک، به مدیریت زمان، سخنرانان و اصول علمی همایش بیتوجه بود اما به اعتبار گرفتن از افراد سیاسی توجه داشت و بیاعلام قبلی از سیاسیون دعوت به سخنرانی میکرد و ناگهان وسط جلسه هم رفت برای مصاحبهٔ تلویزیونی، بعد هم وقت تمام شد و سخنرانی من که از قبل تعیین شده بود رفت هوا! بعضی مدیران همایش سعی کردند مثلاً «دل شکستهٔ من را ترمیم کنند» و من هم که از این امور فارغم خیالشان را راحت کردم که به فکر ادامهٔ کار باشند و اختتامیه که شرکتکنندگان و مدعوین خسته شده باشند. اما این نسل جدید به موقع «میز بحث» یا «بحثانه» را شروع کرد و رأس ساعت مقرر هم به پایان برد، مزاحم منِ برگشته از آن دنیا هم نشد. آفرین بر این برنامهریزی. خیالم از این نسل راحت شد. اما نکتههایی برای عبرت:
۱. هنوز کمحوصلگی در این نسل میبینم. هنوز متانت علمی نتوانسته است به زندگی ایرانیان این نسل حاکم شود. هنوز عجله در توسعه داریم و هنوز به تعمق رو نیاوردهایم، و هنوز مفاهیم را کپی میکنیم؛ هنوز باورمان نمیشود پیشینیان اطلاعاتی داشتهاند که به درد ما (نسل جوانان ساروسی و نسل بعدیها) میخورد؛ هنوز اطلاعات نسل ما به نسل جدید منتقل نمیشود، یعنی هنوز به «ارتباطات علم» در این انتقال نسلی بیتوجهیم و من علوم انسانی هم را بخشی از علم میدانم و اطلاعات مدنی را بخشی از دانش اجتماعی؛ هنوز به نظر میرسد هیچ بخشی فرصت تفکر ندارد و تصور میکند با کپی کردنِ مفاهیم از بخشهای دیگر دنیا کار ایران درست میشود. و من هنوز خیال میکنم نمیشود!
۲. تا وقتی که اطلاعیهٔ سایکام را به دقت نگاه نکرده بودم درست نمیتوانستم سایکام را حتی تلفظ بکنم چه رسد به این که بدانم چیست و چگونه ساخته شده یا کپی شده! یادم افتاد که چندی پیش همکاران مجله نجوم میخواستند یک «اسم شیک» برای گشتهای نجومی بگذارند؛ شیک مثل استارتآپ ویکند!! خندهام گرفته بود که مثلاً قرار بود انقلاب اسلامی انقلاب فرهنگی باشد. حالا همهٔ نسل بعد از انقلاب به یک معنی «امریکایی» شدهاند! از هویت خبری نیست. منظورم هویت ملی است نه اسلامی چون اسلامِ این روزهای ما دنیا را میبیند و نه ایران را پس چه باک اگر هویتمان هم جهانی بشود یا بیهویت بشویم. به جای ارتباطات علمی، یا اختصاری برای آن، هم بگوییم سایکام!
۳. یادم نمیرود سالهای میانی دههٔ شصت قرار گذاشته بودیم مرور سالانهای را که انجمن فیزیک امریکا از تحولات علمی سال قبل منتشر میکرد ما هم در ایران ترجمه و چاپ بکنیم. کاری بسیار سخت بود کما اینکه ما حتی هنوز واژهای در فارسی برای بسیاری از مفاهیم آن نداشتیم. هنور میگفتیم «لایتغیر» به جای ناوردا و «کوواریان» به جای هموردا. برنامهٔ ما این بود که این ترجمه را برای کنفرانسهای فیزیک که در شهریور بود ترجمه و چاپ کنیم. موضوع در همهٔ زمینههای فیزیک بود . تعداد کلمههای این مجموعه از مرتبهٔ ۱۰۰.۰۰۰ بود! بله دقت کنید صد هزار کلمه با بسیار واژههای جدید برای ما فارسی زبانها! یک سال برخوردیم به مفهوم «سِتی»: SETI- Search for Extraterrestrial Intelligence. این مفهوم ترکیبات دیگری هم داشت مانند «ستی اینسترومنت» و «ستی اینسترومنت جعبهای» یا چیزی شبیه به این. اگر این کلمهها را به ساروسیان میدادیم چه از آب درمیآمد و آن وقت ایران و هویت ما چه میشد؟ روزها و شبهای زیادی بحث داشتیم خیلی وقتمان را گرفت اما عاقبت موفق شدیم: «هویابی» شد اختصار برای «هوشمندیابی برون زمینی» که خومان ساختیم تا بشود مختصرش کرد؛ بعد به جای ستی اینسترومنت گفتیم «هویاب»- کلمهای بسیار کوتاه و ساده به بیان فارسی؛ و هویاب جعبهای و دیگر مشتقات: تأمل و تفکر پاسخ داد! یعنی ما بیکار بودیم؟ نه! قبول ندارم. ساروسیان خوب است بیشتر تأمل کنند!
۴. آقای حسین مدنی، انسانشناس با تخصص انسانشناسی فناوری (یا به قول خودش تکنولوژی)، از همین نسل جدید، موضوع بسیار جالبی را مطرح کرد. برایم جالب بود چون از قضا همین هفتههای گذشته ترجمهٔ کتاب «انسانشناسی علم و تکنولوژی» اثر، مایکل فیشر انسانشناس MIT را خوانده بودم. مایکل فیشر را خوب میشناسم و چندین نوبت در ایران، اروپا و در امریکا و در دفترش با او در مورد ایران صحبت کردهام. متأسف شدم از اینکه آقای مدنی انسان ایرانی را به انسان صفوی به بعد فروکاهید، یعنی دورهٔ انحطاط ما که از سلجوقیان شروع شده بوده؛ کاشکی سری به اَریسمانِ نظنز بزند و کورههای ذوب فلز پالایشگاه مس ۷۰۰۰ ساله را هم ببیند؛ یا کتاب مسلمانان در قرون وسطای «مظاهری» را ببیند که از فرانسه ترجمه شده، یا در Scientific Americanحدود ۱۵ سال پیش مقالهٔ «فولاد دمشقی» و داستان ملاقات ریچارد شیردل و صلاح الدین ایوبی را بخواند. مقاله با این داستان شروع میشود؛ این دو رزمنده پس از صلح در بیتالمقدس نشسته بودند و از پهلوانیهای خود صحبت میکردند. ریچارد شیردل برای نشان دادن قدرتش از سربازانش میخواهد سنگی به بالا پرتاب کنند و سپس با شمشیرش سنگ را به دو نیم میکند. بعد از این هنرنمایی، صلاح الدین از اطرافیانش میخواهد پارچهٔ حریری به بالا پرتاب کنند و سپس با شمشیرش پارچه را در هوا به دو نیم میکند! نویسنده میپرسد همیشه این سئوال برای ما مطرح بوده که این چه آلیاژی است که میتوانسته تا این حد تیز باشد! مقاله سپس نتیجهٔ تحقیقات اخیر را در این مورد مینویسد و تعجب از پیشرفت متالورژی در این کشورها در آن زمان. چرا نسل ما نتوانسته است این اطلاعات را به نسل جدید منتقل کند؟ چرا ما نتوانستهایم تاریخ خودمان را به درستی تحلیل کنیم؟ ضعف هم که داشتهایم اما چرا ضعف خودمان را هم میخواهیم قدرت تعبیر بکنیم و قدرتمان هم طبیعی است قدرت بوده است. چرا هر چیزی از جمله گذشته را عدهای مقدس میکنند و عدهای دیگر هم چون این تقدس را به درستی برنمیتابند توان تأمل در این امور را از دست میدهند. انحطاط ما از سلجوقیان شروع میشود، بله، اما فراموش نکنیم بعد از فروپاشی امپراتوری سلجوقیان ایران که از چین تا مدیترانه حکومت میکردند تازه عثمانیها از خاکسترِ این سلجوقیان برآمدند. پس تاریخ ایران را به بعد از صفویه فرونکاهیم.
۵. سئوال شد معلوم نیست واژهٔ ترویج علم از کجا آمده است و ترجمهٔ چه واژهای است. بله این هم ناشی از مکتوب نشدن تجربهای طولانی است. ترویج علم واژهای رایج در ایران است که در کشاورزی سابقهای دست کم صد ساله دارد و احتمالاً برمیگردد به واژهٔ ترویج دین که بسیار قدیمیتر است. حدس من این است که این مفهوم برساختهٔ خودمان است و ترجمه نیست. البته احتیاج به تحقیق بیشتر دارد که امیدوارم متخصصان ما در زمینهٔ ارتباطات علم کنکاش کنند. این هم مصداقی است از کار علمی زیربنایی که در ایران به آن بسیار کم توجهیم. البته فراموش نمیکنم هنگامی که در دههٔ هفتاد ترکیب «ترویج علم» را به کار میبردیم بسیاری از فرهیختگان زمان نهیب میزدند این دیگر چه واژهای است و گویای هدف ما نیست!
۵. و نکتهٔ آخر. نسل ما «رفتگان» به هر دلیل نتوانست ارتباط با نسل جدید را به خوبی برقرار کند. این هم واقعیتی است از دینامیک تحولات ایران که بسیار شدید و پرتلاطم است. اما با دیدن این نسل جدید و پیشرفت مدنی آنها نسبت به نسل خودم بسیار امیدوارم. همانگونه که در سال ۱۳۸۸ در «برمزار خودم» نوشتم، از آن دنیا به تحولات ایران نگاه میکنم و شادمان میشوم. دست ساروسیان درد نکند! اما سئوالشان در بوم-سامانهٔ ترویج علم ایران نباید این باشد که کدام جایزه چه عیبی دارد؛ بهتر است سال بعد این سئوال را در بحثانه مطرح کنند که به هر جایزه چه کمکی میشود کرد که مؤثرتر باشد! جا برای فعالیت خیلی زیاد است، آن را تنگ نکنیم. عیب در فعالیت نیست در فعالیت نکردن است. اشتباه نکنیم.