تدریس لاشهء علم در دانشگاهها: هَزل یا خَلطِ مفهومهای ناهمزمان
رضا منصوری۲۸ شهریور ۱۳۹۹
این نقل قول از آقای آملی، استاد حوزه، را در «دیدار با بعضی استادان علوم دینی دانشگاههای ترکیه» اخیرا و دوباره خواندم به نقل از اینستای ایشان، اینکه «علم لاشه مردهای است که قابل اسلامی شدن نیست».
قبلا نوشتهام که وضعیت فرهنگی و معرفتی ایران را میشود با عنوان «چندگِنی[1] فرهنگی» بیان کرد؛ مفهوم «ناهمزمانی فرهنگی» را هم بهکار بردم که ناشی از ناهمزمانی مفهومها است[2]. اهل علمِ جدید، دانشگران، این گزارهء آقای آملی را معمولا هَزل میانگارند؛ و به دلایل سیاسی با لبخندی نامرئی، شاید هم تلخند، از آن میگذرند.
اما لابد نوعی جدیت در این بیان هست؛ آن چیست و به چه زمان یا مکان تعلق دارد؟ میخواهم این گزاره را بشکافم تا خَلط مفاهیم، خلط مفهومهای ناهمزمان، در آن روشن شود و بدانیم با چه واقعیتی تلخ در جامعهء معرفتی ایران روبهرو هستیم با تمام پیامدهای اجتماعی و سیاسی و توسعهایاش. پس نه جنبهء هَزل آن که جنبهء تحلیلی و جدیت آن، به عنوان مصداقی از عدم تفاهم معرفتی در سپهر مدنی ایران را در نظر دارم. این ناهمزمانی نشانی است از ریشهء عقبماندگی ما ایرانیان، به معنی حضور همزمان مفهومهایی متصلب در کنار مفهومهایی بسیار پویا از جامعههای صنعتی بسیار پویا. بیشک بیتوجهی بر این همزمانی و تصلب فکر و نبودِ آمادگی برای گفتمانی در جهت رفع این تصلب مفهومی مانعی جدی برای توسعهء ایران است.
ایشان گفتهاند «آنچه این علم را زنده میکند این است که بگوییم چه کسی زمین را آفریده است و وظیفهء ما در قبال او چیست؟ این مسائل، دینی بودن معلومِ علم را تامین میکند؛ در بارهء سایر علوم نیز همین گونه است.» و نیز «مثلا در رشته زمینشناسی میگویند که زمین چنین بوده است، اکنون در این حالت است و پیش بینی میشود در آینده این چنین خواهد بود. این لاشهء علم زمین شناسی است!»
در ساحَتی معرفتی دو گونه انسان را متمایز میکنم: خداباور و خداناباور، یا مُوَحّد و مُلحِد. موحد «باور دارد» زمین را خدا آفریده؛ در عرف حوزوی میگویند «علمِ به آن دارد». در اینجا علم به معنی آگاهی است، نه به معنی علمِ دانشگاهی؛ پس منظور این است که موحد آگاه است به اینکه زمین را خدا آفریده. این آگاهی از جنس دانش یا علم به معنی دیگر آن نیست. کلمهء علم به مفهوم دیگری هم اشاره دارد که عام بر دانش است اما بعضی آن رامترادف با دانش میگیرند؛ موضوعی که به تفصیل در دو کتابم معماری علم در ایران و نیز مبانی طراحی مفهومی علم و دانشگاه در ایران نوشتهام. پس، تخصیص کلمهء دانش به باوری مذهبی گمراه کننده است. برای تفکیک این دو از ترکیب معرفتِ دینی، یا به اختصار از معرفت، استفاده خواهم کرد. در این تخصیص واژگانی، منظور از آنچه در نقل قول بالا «معلومِ علم» خوانده شده معرفت دینی است نه دانش. معلومِ علم در زبان روز همان دانشِ علمی است که مستقل است از هر باوری دینی، و نه آن گونه که برخی حوزویان تصور کردهاند متناقض با باورهای دینی و موافق با نظر ملحدان.
خلط میان دو مفهوم دانش و معرفت (دینی) بسیار رایج است. از جمله اشاره میکنم به کتاب «قدرت، دانش، و مشروعیت در اسلام» از آقای فیرحی که در آن کتاب منظور از دانشْ دانشِ علمی یا معلومِ علم به زبان روز نیست بلکه منظور معرفت دینی است. همین خَلط مفهوم دانش علمی و معرفت دینی سوء تفاهمهای بسیار چه در این کتاب و چه در نقد آن ایجاد کرده است[3].
این امر، یعنی «دینی بودنِ معلومِ علم»- بخوانید دینی بودن معرفت (دینی)- برای موحد بدیهی است. بداهت گرچه مهم است اما پذیرفته است و محتوم بی هیچ نیاز به فعالیتی در ادامهء آن که مثلا استادان علوم دینی به عهده بگیرند. بیان آن هم حشو است. ملحد هم که علاقهای به این امر ندارد. پس گزاره بهکلی حشو است؛ مگر منظور توصیهای باشد برای معتقد کردن ملحدان؛ توصیهای مذهبی که ربطی به علم ندارد چه علوم سنتی و چه علوم مدرن؛ شاید تعیین وظیفهای باشد برای واعظان.
و اما لاشه! برای اینکه علمی- بخوانید گزارهای دانشی یا معرفتی- لاشه باشد باید قبلا «معلوم» بوده که حالا بی ارزش شده- زنده بوده مرده شده. اما آنچه قبلا، در هزاران سال پیش، معلوم بوده- قصّاصین قبل از اسلام هم آن را میشناختند- فقط وجود زمین بوده و لاغیر. بله این گزارهء بسیار بدوی را شاید بشود مرده و لاشه دانست. طُرفه اینکه دانشِ زمینشناسی جدید بسیار از این عمیقتر است و ارزش مادی بسیار دارد. از طرفی، برای دفن لاشه باید هزینه کرد. پس بر این قیاس، دانشِ زمینشناسیِ جدید لاشه نیست- ایجاد ثروت میکند نه اینکه هزینه بخواهد! مضافاً این دانش نتیجهء علم است که آن چیز دیگری است که در معرفت دینی ناشناخته است و از آن میگذرم. معلومِ علم- بهزبان روز- دانشِ علمی باید بتواند به ما پاسخ بدهد که زمین چگونه ایجاد شده است که در علمِ مدرنِ کیهانزایی[4] بررسی می شود؛ که آنهم تا چند دهه پیش بخشی از نجوم بود و امروزه زمینشناسان هم بهآن میپردازند. دانشگری که به این مهم میپردازد ممکن است مُوَحّد باشد یا مُلحد، تفاوتی نمیکند. موحد میخواهد بداند خدا چگونه این کیهان را آفرید و ملحد هم میخواهد به کنجکاوی خود پاسخ بدهد. هر دو کاری بسیار با ارزش میکنند و محصولی تولید میکنند که لاشه نیست، بسیار زنده و با ارزش است. در عرف مردمان امروز، آنچه زنده است و پویا و با ارزش نه مرده است و نه لاشه.
پس، اگر موحدی تاکید میکند «آنچه این علم را زنده میکند این است که بگوییم چه کسی زمین را آفریده و وظیفهء ما در قبال او چیست»، دارد از امری بدیهی برای مُوحد و بی ربط برای ملحد صحبت میکند؛ و در هر صورت گزارهای است حشو و بیارتباطِ به علم، هر نوع آن حتی آگاهی! نتیجهء نامنظور اما منتظرِ[5] این گزاره انحراف مدنی موحدان و ترغیب آنها به دوری از فعالیت جدی و مثبت علمی و ایجاد مانع برای توسعه و تضعیف کشور در مقابل اهل علم دنیا است. نمونهء دیگرِ اثر نامنظور اما منتظرِ این نوع بینشْ تلقی نفرت از فعالیت بسیار ارزشمند و خداگونهء مریم میرزاخانی در ریاضیات است. برای موحدان کار او ارزش الهی داشت و برای ملحدان افتخارآفرین؛ نه لاشه بود و نه مرده! اما تاثیر چنین بینشهایی در زندگی مدنی ما مانع ازاین شده که حتی یک سالن به نام مریم میرزاخانی بشود. مریدان قدرتمندِ چنین نوع بینشی مانعاند؛ و با همین قدرت- که البته شکننده است- مانع توسعهء ایراناند.
این چنین است که این مصداق از مفهوم ناهمزمانی فرهنگی، همزمانیِ امری منسوخ چند هزار ساله با مفهومی جدی مبتنی بر عقل و تفکر نوین انسانی، بهوضوح نشان میدهد ما ایرانیان در این دوران آگاهی[6] هم هنور نتوانستهایم به توافقی مدنی دست یابیم که چه بد است و چه خوب. نتیجه اینکه هنوز در تاریخ درجا میزنیم. دلمان خوش نباشد که بخشی قدرتمند در ایران امروز صحبتهایی میکند که هزل است و بی ربط؛ متوجه ربط آن به فقر مردم و سراشیبی فقر مالی و فرهنگی باشیم. چارهای فرهنگی بیندیشیم.
--------------
[1] چندگنی را برابر heterogeneous گرفتهام که با ناهمگنی تفاوت دارد. رک به کتابم با عنوان طراحی مفهومی علم در ایران، بخش ۲-۱۲ تا ۲-۱۵.
[2] رک به کتاب الکترونیکیام مبانی طراحی مفهومی علم و دانشگاه در ایران، بخش ۲؛ ونیز کتابم معماری علم در ایران. فصل مدلهای شبهاقتصادی علم.
[3] رک مجله قلمیاران، شماه۲۱، دی ۱۳۹۸، صص۱۵- ۳۴.
[4] cosmogony
[5] unintended but anticipated. رک به کتابم مبانی طراحی مفهومی علم و دانشگاه در ایران، نشر الکترونیک، بخش ۳.
[6] برای توضیح این دوران رک کتابم ایران ۱۴۲۷ و نیز معماری علم در ایران.