تحلیل و بررسی انیمه Princess Mononoke

تحلیل و بررسی انیمه Princess Mononoke

Amin

تحلیل و بررسی انیمه ی Princess Mononoke:


خلاصه ی داستان:


پرنس آشیتاکا در پی دفاع از دهکده خود در برابر یک گراز شیطانی، گرفتار زخمی نفرین شده می شود و برای یافتن درمان و منشا آن زخم، راهی سفری به سرزمین های غربی می شود.

او در طی سفر خود متوجه می شود که انسانها بدنبال دریافت منابع از جنگل، با خدایان جنگل وارد نبرد شده اند و این جنگ باعث نابودی خدایان جنگل و تبدیل شدن آنها به شیاطینی سرگردان و پر از نفرت می شود.

آشیتاکا بزودی خود را در یک دوراهی میبیند: نبرد بین همنوعان خود و طبیعت


تحلیل فرم انیمه:

🔹فرم بصری و انیمیشن

انیمه Princess Mononoke از ویژگی های بسیاری از دیگر فیلم های Studio Ghibli بهره می برد:

توجه بی حد و حصر به جزییات و اولویت قرار دادن آنها.

این امر موجب می شود که دنیاهای این انیمه ها برخلاف اکثر انیمه های دیگر، صرفا متمرکز بر Key Frame ها و شخصیت های اصلی نباشد.

میازاکی طبق گفته خودش مایل است انسانهای واقعی و دغدغه هایشان را به تصویر بکشد و به همین دلیل حرکات شخصیت ها در انیمه های میازاکی از جمله Princess Mononoke بسیار واقع گرایانه به تصویر کشیده شده اند به حدی که حتی نحوه راه رفتن برخی از شخصیت ها متمایز و مخصوص به خود است.


تمرکز میازاکی برروی جزییات زندگی روزمره شخصیت ها و عادات شخصی آنها باعث شده دنیا و شخصیت های انیمه Princess Mononoke حس کاملا واقع گرایانه داشته باشند و دنیای تخیلی انیمه را قابل باور سازند.

گویی این شخصیت ها واقعا در چنین دنیایی زندگی کرده اند و بیننده به سفری ۲ ساعته به این دنیا دعوت شده تا گوشه ای از تاریخ آنرا نظاره کند.

بک گراند ها جزییات بسیار دارند و اطلاعات زیادی در مورد دنیای انیمه به بیننده‌ القا میکنند و بخش اعظم World Building بدون مکالمه و صرفا از طریق نشان دادن (Show! Don't tell) انجام می شود.

در انیمه Princess Mononoke سعی شده شخصیت ها در بستر دنیا نشان داده شوند بنابراین از واید شات های بسیاری استفاده می شود بطوریکه خود شات ثابت بوده و تنها عنصر متحرک در آن، شخصیت ها هستند.


در واقع این شخصیت ها هستند که در دنیای انیمه زندگی میکنند و جزییات دنیای انیمه و بک گراند ها همواره بیشتر از جزییات چهره شخصیت هاست و در بسیاری از مواقع کانون توجه بک گراند و دنیای انیمه است نه صرفا یک شخصیت.


میازاکی همواره به دنبال رئالیسم جادویی (Magical Realism) در آثار خود بوده و معتقد است که حتی فانتزی ترین و غیر قابل باور ترین آثار باید بتوانند از طریق رئالیسم، خود را برای بیننده قابل باور بسازند.

به همین دلیل، انیمه Princess Mononoke طوری ترسیم شده که مشابه دنیای واقعی باشد در عین حال که عناصر تخیلی دارد.

از حرکات واقعی شخصیت ها که شباهتی با حرکات اغراق شده ی انیمه ای مرسوم ندارند تا نحوه صحبت کردن آنها و facial expressions ها همگی در جهت جان بخشیدن به یک دنیای خیالی هستند تا بیننده را در خود غرق کنند.

هرکدام از جوامعی که به تصویر کشیده می شوند (سامورایی ها، مردم شهر آهنین، راهب ها و...) دارای جزییات فراوان در زمینه طراحی لباس و زره، انواع سلاح هایی که استفاده میکنند و... هستند تا از یکدیگر متمایز شوند.

لباس قبیله Emishi
لباس شکارچیان بودایی


انیمه به طور دقیق زندگی روزمره افراد در شهر آهنین را به نمایش می‌گذارد و به بیننده کمک میکند تا دنیای انیمه را بهتر درک کرده گویی که بیننده خود در این دنیا زندگی میکند.

برای مثال زنان شهر آهنین مجبورند کوره های آتش را برای ذوب فلزات روشن نگه دارند و مردان وظیفه جستجو و کاوش برای معادن را برعهده دارند.


در طراحی مردم قوم Emishi سعی شده تا حد امکان از سایر اقوام متمایز تصویر شوند تا به بیننده قومی درحال زوال را القا کنند که جدا از اقوام اصلی ژاپن به زندگی و تعامل مثبت خود با جنگل ادامه می دهند.


گوزن قرمز نماد ارتباط مردم Emishi با طبیعت


طراحی صورت شخصیت ها، از همان زبان طراحی همیشگی میازاکی برخوردار است به طوریکه مدل صورتها دقیقا مشابه عناوین گذشته ی استودیو Ghibli هستند و عناصر متمایز کننده به طراحی لباس، مو و صداگذاری خلاصه می شوند.

I Have seen this face before :)


انیمه Princess Mononokd به خوبی توانسته یک بالانس مناسب از ترکیب انیمیشن سنتی (Cell Animation) و CG ایجاد کند به طوریکه بخش CG صرفا به صورت یک قاب و بستر برای انیمیشن سنتی درآمده و جای انیمیشن سنتی را نمیگیرد و در عوض آنرا تقویت می‌کند.

CG composition


در این انیمه از تکنیک های مختلف مانند Particle Effect های CG، Shader ها ( به خصوص جهت تابش نور)

رنگ دیجیتال، رندرینگ سه بعدی و Digital Compositing استفاده شده تا یک تصویر نهایی قابل باور از انیمیشن سنتی و CG به بیننده ارائه دهند.

CG isn't always bad!


همچنین از CG جهت عمق بخشی به محیط های مختلف، شات های سینمایی و روان تر کردن حرکت انیمیشن استفاده شده تا حس طبیعی تر و سینمایی تری به انیمه بدهند.


خشونت در فرم:

فرم بصری انیمه Princess Mononoke شامل خشونتی بسیار عریان و ترسناک بوده که در سایر کارهای استودیو Ghibli بی سابقه است.

نبردهای این انیمه خشن، همراه با خونریزی و قطع اندام بوده و به خصوص در یک سوم پایانی، سکانس های دلهره آور به خصوص در ارتباط با حیوانات جنگل دیده می شوند.


در بسیاری از آثار، سکانس های نبرد همراه با نوعی شکوه و حماسه هستند اما می‌توان به جرات گفت در هیچکدام از نبردهای انیمه Princess Mononoke احساس حماسی "نابود کردن دشمن و پیروز شدن در طی نبردی طاقت فرسا" دیده نمی شود.


موسیقی نیز در این سکانس ها با تصاویر خشن و دلهره آور همراه می شود و ریتم های اضطراب آور جای موسیقی دل‌نشین همیشگی Joe Hisaishi را می‌گیرند.

🔹 موسیقی:

ساخت موسیقی این انیمه همانند اغلب آثار میازاکی، برعهده آهنگساز توانگر و مشهور Joe Hisaishi بوده و عناصر مخصوص به او در جای جای موسیقی متن شنیده می شوند.

استفاده گسترده از آلات موسیقی غربی مانند پیانو، ویالون، چنگ ، فلوت و ترامپت، استفاده مکرر از یک ملودی ساده و کلاسیک برای تثبیت آن در ذهن بیننده و تغییر دادن ضرب آهنگ برای کسل کننده نشدن و از همه مهمتر اوج ارکسترایی و حماسی برای هر ملودی، از ویژگی های موسیقی این آهنگساز هستند.

این امر موجب می‌شود موسیقی Joe Hisaishi حس ماجراجویی، نوستالژی و شادی در عین غم را تداعی کند.

موسیقی انیمه Princess Mononoke را میتوان نمایانگر تم کلی انیمه نیز دانست: تقابل سنت (موسیقی و ابزار آلات ژاپنی) با مدرنیته (موسیقی کلاسیک غربی)

در موسیقی انیمه Princess Mononoke غالبا از سازهای ژاپنی استفاده نمی شود اما در عین حال موسیقی حس کهن فرهنگ ژاپنی را القا میکند.

گویی Joe Hisaishi توانسته طوری موسیقی کلاسیک غربی را در موسیقی ژاپنی درهم آمیزد که هیچ یک دچار تضاد نشوند و به صورت مسالمت آمیز در کنار یکدیگر، اثری بیاد ماندنی بوجود آورند.

موسیقی Joe Hisaishi خود روایتگر سیر تدریجی یک ماجراجوییست: با شروعی آرام، شادی آور و ساده تا یک اوج حماسی همراه با استفاده از چندین ساز مانند ترومپت و باز برگشت به ریتم اصلی و اینبار القای حس نوستالژی و غم ناشی از اتمام ماجراجویی.

🔹 روایت:

روایت داستان انیمه Princess Mononoke به سه بخش (یا همان سه پرده معروف نمایشنامه) تقسیم می شود:

پرده ی اول: شروع ماجرا، آلودگی آشیتاکا به نفرین، جدایی از دهکده و جستجو برای درمان

پرده ی دوم: روبرو شدن و آشنایی آشیتاکا با دو جبهه اصلی نبرد یعنی خدایان و حیوانات جنگل در مقابل انسانها و شهر آهنین

و متعاقبا سفر به مناطق طرفین جنگ و زندگی با هرکدام.

پرده ی سوم: نبرد نهایی و نتیجه گیری.

روایت داستان از نوع سوم شخص (شخصیت آشیتاکا) بوده و بیننده از طریق این شخصیت میتواند دنیای داستان را نظاره کند. به همین دلیل در کمتر سکانسی است که آشیتاکا حضور نداشته باشد.

بیننده هرچه آشیتاکا ببیند و بداند نظاره میکند و حقایقی که آشیتاکا نمی‌داند و باید توسط او کشف شوند، برای بیننده ناآشنا هستند.

این امر موجب می شود که بیننده همچون یک ماجراجو به این دنیای تخیلی وارد شده و نظاره گر شگفتی های آن باشد که حاصل آن خسته کننده نبودن انیمه و حفظ جذابیت آن برای مخاطب است.

میازاکی سعی کرده بیننده را در پرده ی دوم با هر دو طرف مجادله آشنا کند بدون اینکه قضاوتی شکل بگیرد:

ابتدا آشیتاکا به قلعه آهنین رفته و از نحوه زندگی مردم در آنجا مطلع می شود، با صنعت و نحوه حکومت قلعه آهنین آشنا شده و حتی دوستانی پیدا میکند.

سپس سیر داستان او را به سمت جنگل سوق می دهد تا نظاره گر جنگلی در حال پیر شدن و از دست رفتن باشد.

مخاطب از طریق چشمان آشیتاکا و بدون سوگیری، به تماشای این کشمکش همیشگی میان انسان و جنگل، سنت و مدرنیته، طبیعت و ماشین نظاره گر می شود.

البته روایت داستان بی نقص نیست. بزرگترین مشکل انیمه Princess Mononoke در روایت به جایی برمیگردد که پرونده ی پرده ی دوم سریع بسته شده و داستان به یک پرده سوم طولانی و حتی خسته کننده خاتمه می یابد.

داستان سریعتر از آنچه لازم می بود ارتباط بین آشیتاکا و دنیای جنگل را قطع میکند تا یک نبرد خونین پایانی را به تصویر بکشد که درنتیجه رابطه به بین شخصیت San و آشیتاکا ( دو شخصیت اصلی) به خوبی مورد کند و کاو قرار نمیگیرد.

همچین ساب پلات های جستجوی شوگان برای زندگی ابدی و فرستادن Jigo و گروه شکارچیان برای بدست آوردن سر روح جنگل به اندازه سایر بخش های داستان مورد پرداخت قرار نگرفته.

این امر ازین لحاظ جای تأسف دارد که مرموز ترین و جالبترین بخش انیمه Princess Mononoke همین جنگل ، خدایان آن و شخصیت San هستند اما به بسیاری از موارد به حد کافی پرداخته نمی شود مانند سرگذشت San، رابطه بین San. البته سینماتوگرافی و کارگردانی عالی میازاکی تعامل بین این دو شخصیت را تا حد زیادی جذاب و این مشکل را رفع کرده.

همچنین با وجود خدایان جنگل و اسرار مرموز آن، انتظار میرفت انیمه مدت بیشتری را صرف توضیح دادن Lore این جنگل تاریخی و اساطیری بکند.

در کل فرم انیمه Princess Mononoke قابل ستایش است. موسیقی و کارگردانی به بهترین نحو در کنار یکدیگر اثری را پدید آورده آند که دیدن و شنیدنش لذت بخش و بیاد ماندنی ست.

ضعف هایی در روایت دیده می شوند و انیمه زمان بیش از حدی را صرف نبرد پایانی میکند و جا داشت تا انیمه زمان بیشتری را به باز کردن شخصیت ها و دنیای انیمه بپردازد اما در هر صورت روایت انیمه در اکثر مواقع در انتقال پیام داستان موفق عمل میکند.

🔹 تحلیل محتوایی Princess Mononoke:

انیمه Princess Mononoke سراسر از تم ها، اشارات مختلف به عقاید، فرهنگ ها و ادیان است.

تقابل آیین بوداییسم با شینتو:

طبق آنچه در انیمه نشان داده شده، قوم Emishi که خود درحال انقراض هستند، پیرو آیین کهن ژاپنی یعنی شینتو (Nature religion) هستند که اعتقاد به خدایان متعدد (Kami) داشته و با خدایان جنگل به احترام رفتار میکنند.


از طرف دیگر راهب های بودایی و بانو‌ Eboshi که غالباً به صورت متجاوز ترسیم می شوند، اعتقادی به خدایان نداشته و میتوان آنها را پیرو آیین بودا در نظر گرفت.

تقابل آیین بودا و شینتو در ژاپن و سعی آیین بودایی در تسخیر ژاپن در انیمه Princess Mononke به صورت تلاش انسان ها برای محو کردن جنگل و خدایان آن به تصویر کشیده شده.

آیین بودایی جهت بهره جویی از جنگل (استعاره از جزیره ژاپن) سعی در نابودی و انقراض خدایان شینتوی جنگل دارد تا بتواند به رویا های مادی گرایانه ی خود دست یابد.

تقابل آیین بودا و شینتو را میتوان یک تقابل سنت و مدرنیته در تاریخ ژاپن محسوب کرد.

ژاپنی سنتی و معتقد به آیین شینتو و طبیعت در تقابل با آیین متخاصم بودایی قرار میگیرد و رو به زوال می گذارد.

تقابل انسان، صنعت و طبیعت:

بانو Eboshi با بنا کردن شهر آهنین در دامنه ی کوه قصد دارد تا آهن استخراج کند و اسلحه بسازد. به همین سبب مجبور به نابود کردن جنگل و نبرد با خدایان آن است‌.

شهر آهنین


از طرف دیگر امپراتوری به دنبال رویای رسیدن به زندگی جاودانه از طریق نابودی روح جنگل (Forest Spirit)، شکارچیان خود را به جنگل میفرستد تا اورا شکار کنند.

تقابل با طبیعت و حریص بودن انسان در مصرف منابع طبیعی جهت پیشرفت صنعت و اهداف کوته بینانه اما واکنش شدید طبیعت را در پی دارد که در نهایت منجر به نابودی خود طبیعت و بسیاری از انسان ها می شود.

میازاکی از طریق انیمه Princess Mononoke سعی دارد به انسان ها در خصوص نابودی طبیعت و عواقب جبران ناپذیر آن هشدار دهد.

البته میازاکی صرفاً یک طرفه به ماجرا نگاه نکرده و فواید صنعت را نیز ذکر میکند:

صنعت در شهر آهنین مشاغل زیادی را برای زنان و افراد پس زده شده توسط جامعه ایجاد میکند. زنانی که به طور معمول در فاحشه خانه ها مجبور به کار بودند، با گسترش فرصتی دوباره یافتند.

مردانی که توانایی نبرد و کشاورزی ندارند به کمک همین صنعت میتوانند شغلی پیدا کنند.

انیمه حتی گریزی تاریخی به دوران حامیت سامورایی ها بر مردم ژاپن و ظلمی که بر زنان ژاپنی وارد شده می زند: به کمک اسلحه سازی زنان ژاپنی میتوانند در برابر سامورایی های متجاوز از خود دفاع کنند.

دیدگاه میازاکی در خصوص صنعت ممکن است سوگیری هایی داشته باشد اما آنقدر بالغانه است که در کنار معایب، مزایا را نیز ذکر کند.

طبیعت نیز طبق دیدگاه میازاکی بی نقص و پرفکت نیست.

طبیعت در انیمه Princess Mononoke علاوه بر اینکه زیبا به تصویر کشیده می شود، مکانی ترسناک و خشن بوده که کوچکترین رحمی حتی به اعضای خود جنگل ندارد.

شیطانی شدن خدایان جنگل ممکن است به علت تیر های فلزی انسان ها باشند اما خود این خدایان در کنترل خشم خود بی تاثیر نیستند.

درواقع تسخیر شدن حیوانات و تبدیل شدن آنها به هیولا هایی بی فکر ریشه در خشم آنها از انسان ها نیز دارد.

میازاکی در انیمه Princess Mononoke سعی ندارد القا کند که همواره حق با حیوانات است و این انسان ها هستند که اشتباه میکنند.

چنین دیدگاه کوته بینانه‌ای متعلق به فیلم های مدرن هالیوودیست که برای راضی کردن چپ گرایان و Environmentalist ها ساخته می شوند اما میازاکی رویکرد واقع گرایانه تر و بی طرف تری به موضوع دارد:

طبیعت خشن، کشنده، سرد و بی رحم است اما در عین حال بخشنده و زیباست.

طبیعت (Forest Spirit) نابود می‌کند در عین آنکه تولد می بخشد و این انسان ها هستند که باید رابطه خود را با طبیعت بی رحم و زیبا طوری تنظیم کنند که به چرخه ی خشونت دامن نزنند و با انسانیت خود سعی کنند در طبیعت اطراف تاثیر مثبت بگذارند.

در بخش فرم ذکر شد که انیمه خشونتی عریان دارد و مبارزات در اغلب موارد حالت حماسی ندارند.

یکی از مفاهیمی که انیمه Princess Mononoke بارها بر آن تاکید می‌کند چرخه ی باطل خشم و خشونت است و میازاکی به درستی سکانس های نبرد را هولناک به تصویر میکشد زیرا چیز زیبایی در نبرد وجود ندارد حتی برای طرف برنده.

در پایان جنگ همه بازنده هستند و از خون‌هایی که ریخته می شوند بوی حماسه برنمیخیزد.

برخی از آثار چرخه خشونت را نقد میکنند اما همزمان برای سرگرم کردن مخاطب نبردهایی حماسی و سرگرم کننده به نمایش میگذارند.

این آثار در واقع محتوا و مفهوم خود را برای جلب رضایت بیشتر مخاطب زیر پا گذاشته و شیادانه عمل میکنند.

خوشبختانه انیمه Princess Mononoke در دام این تله ی شیادانه نمی افتد و برای رساندن پیام خود در مورد نفرت و خشم حتی اقدام به دلزده کردن مخاطب میکند.

🔹 شخصیت پردازی:

از لحاظ شخصیت پردازی انیمه Princess Mononoke حرف های زیادی برای گفتن دارد:


پرنس آشیتاکا


شخصیت اصلی داستان و در واقع زاویه دید داستان که به عنوان نظاره گر در نبرد حضور دارد و سعی می‌کند به عنوان رابط انسانها و طبیعت عمل کرده تا جنگ به پایان برسد.

اورا میتوان به نوعی بیانگر دیدگاه های خود میازاکی در مورد طبیعت، خشم و انسانیت در نظر گرفت.


او تنها شخصیت داستان است که در محیطی آرام و به دور از نبرد زندگی میکرد و محکوم شده تا با نفرین خود که حاصل از خشم و نبرد میان انسان ها و خدایان جنگل است روبرو شود گویی میازاکی می‌خواسته به انسانهایی که اکنون در آرامش زندگی میکنند هشدار دهد: "خشم و نفرت زندگی کسانی که حتی با آن ارتباطی ندارند تحت تاثیر قرار می دهد"

از لحاظ تفکر میتوان آشیتاکا را بالغ ترین شخصیت انیمه در نظر گرفت.

درحالیکه تمام شخصیت ها به دنبال منافع خود به چرخه ی خشونت دامن میزنند، این آشیتاکاست که به دنبال نفرین چیزی برای از دست دادن ندارد و صرفا میخواهد به چرخه ی نفرت بین انسانها و طبیعت پایان دهد.

آشیتاکا مظهر تعادل و Balance بین انسان و طبیعت از دیدگاه میازاکیست: نه آنقدر ذوب شده در صنعت و تکنولوژی که نسبت به طبیعت اطراف بی تفاوت باشد (برخلاف Eboshi) و از طبیعت فاصله گرفته باشد و نه آنقدر منزوی و غرق در طبیعت که از انسانیت خود دور شده باشد (برخلاف San).

بانو Eboshi

او را می توان پیچیده ترین شخصیت انیمه در نظر گرفت به طوریکه هرچه بیشتر در مورد او بیاندیشیم، بیشتر به ابعاد خاکستری زندگی او پی میبریم.


مشابه پرچمداران موج اول فمنیسم، او نیز به دنبال بهبودی زندگی زنان و مردم خود در دنیایی مرد سالار است.

ژاپن قرن ۱۴ امی که تحت سلطه سامورایی ها و لرد های فئودال بوده که برای زنان ارزشی بیشتر از فاحشه گری قائل نیستند.

او حتی به افراد طرد شده توسط جامعه (جذامی ها) نیز فرصت کار کردن و زندگی می دهد.

ایبوشی با ایجاد جامعه ای ایزوله به نام شهر آهنین به زنان خود فرصت زندگی دوباره و دفاع کردن از خودشان می دهد و با خلاقیت خود و کمک همراهانش سلاح هایی می‌سازد تا در مواجهه با سامورایی های متجاوز از خود دفاع کنند.

هرچه حمله ی سامورایی ها بیشتر می شود، تمایل ایبوشی برای تخریب جنگل و استخراج آهن بیشتر شده و شهر آهنین را در تنگنایی سخت قرار می دهد: نبرد با خدایان جنگل از یک سو و نبرد با سامورایی ها از سوی دیگر.

در ابتدای انیمه او آشیتاکا را به عنوان میهمان نزد خود می‌پذیرد و به گرمی با او رفتار میکند و رفتار خوب او با نزدیکانش نیز نمایان است اما حین نبرد با دشمنان، جنبه بی رحم و خشن خود را نمایان میکند.


در واقع او شخصیتی موفقیت محور است و به هرچیز که اورا در رسیدن به هدف و موفقیت یاری کند، مهر ورزیده اما هر مانعی که در سر راهش قرار داشته باشد را با بی رحمی نابود میکند.

پرنسس مونونوکه (San):

نام انیمه گول زننده بوده و گویی San قرار است شخصیت اصلی و پروتاگونیست داستان باشد اما در واقع او نیز مانند ایبوشی یک آنتاگونیست خاکستری است.

I'm danger!


او قاتل بسیاری از انسانها در شهر آهنین بوده و خود به چرخه خشونت دامن میزند و از طرف دیگر خود را مدافع جنگل و طرف حق در نظر میگیرد.

بیشترین سیر تحولی در انیمه متعلق به اوست:

نفرت او از انسان ها در بخش های مختلف انیمه نمایان است. اما هرچه داستان به پیش می رود، این حد نفرت اغراق آمیز و افسارگسیخته کاهش یافته و San به کمک آشیتاکت به انسان بودن خود پی می برد


درحالیکه Eboshi صرفا به دلیل حفظ شهر و مردم خود مجبور به استخراج آهن و نبرد با هیولا های جنگل است، علت مبارزه ی San تنفر خالص و شخصی است: او متنفر است از انسانهایی که خانه و اعضای خانواده اش را نابود کردند و از اینکه خودش یک انسان است و نمیتواند این موضوع را بپذیرد.

میازاکی از طریق San نشان می دهد که ذوب شدن انسان در طبیعت و فراموش کردن اصل انسانیت به همان بدی کاملا ترک کردن طبیعت و روی آوردن به صنعت و منفعت شخصی ست.

بانو Eboshi و San نماد افراطی گری در دو جناح هستند و آشیتاکا به مانند یک وزنه ی تعادل در بین این دو قرار می دهد تا چرخه نفرت پایان یابد.

Waifu wars!


در پایان باید گفت:

انیمه Princess Mononoke یکی از درخشان‌ترین آثار سینماییست که فرم و محتوای آن در خدمت یکدیگر قرار دارند و همدیگر را نقض نمیکنند. این اثر در ارسال پیام خود شتاب زده عمل نمیکند، جوانب مختلف یک کشمکش را در نظر گرفته و هر طرف مجادله را مورد کند و کاو قرار می دهد.


یادداشت نویسنده:

از مطالعه و توجه خوانندگان گرامی متشکرم. کلمه شاهکار آنقدر این روزها استفاده شده که معنای خود را از دست داده و شخصا معتقدم شاید به تعداد انگشت شمار آثار شاهکار در صنعت انیمه ساخته شده اند و انیمه Princess Mononoke یکی از همین معدود شاهکارهاست. متن بالا نشانی از ارادت بنده و به نوعی قدردانی و ادای دین است به این انیمه.

امیدوارم لذت برده باشید.



Report Page