تجزیه و تحلیل تطبیقی سه سازمان مسلمان سنی درباره اسلام معتدل و افراطی در مصر، مراکش و اندونزی

تجزیه و تحلیل تطبیقی سه سازمان مسلمان سنی درباره اسلام معتدل و افراطی در مصر، مراکش و اندونزی

دولت دین
مسجد جامع الازهر، قاهره، مصر
تحقیقات نظری و تطبیقی اخیر در مورد بسیاری از کشورهای اسلامی از جمله عربستان، امارات، قطر، مراکش، اردن، تونس، مصر، عمان، لبنان، ترکیه و اندونزی نشان می‌دهد که الگوی «اسلام رسمی/دولتی» بهترین تبیین را از تعامل پیچیده بین دین و سیاست در جهان اسلام اهل سنت پس از بهارهای عربی نشان می‌دهد. آنچه در ادامه می‌آید گزیده‌ای از یکی از مقالات پیرامون این ادبیات علمی به قلم سرافتین پکتاش است که به تازگی در مجله معتبر و شناخته‌شده «Religion» از انتشارات راتلج (دوره 51، شماره 2، 2021) چاپ شده است.[1]


تحقیقات اخیر نشان می‌دهد که نتیجه مهم قیام‌های عربی ظهور مدل «اسلام رسمی» یا «اسلام دولتی» بوده است. در این مدل، دولت با اختصاص سرمایه مالی و سیاسی، قدرت نهادی و یا حمایت اخلاقی به یک یا چند سازمان دینی، کنترل خود را بر حوزه دین تشدید می‌کند. دولت همچنین سعی می‌کند زمینه‌های مذهبی را از طریق تکنیک‌های مختلف بوروکراتیزاسیون، استانداردسازی و بررسی دقیق تنظیم کند. به نوبه خود، این نهادهای مذهبی به دنبال محدود کردن تأثیر و گسترش گفتمان‌ها یا بسیج‌های مذهبی جایگزین هستند که ممکن است نهاد سیاسی را به چالش بکشد، از جمله گروه‌های مذهبی مبارز که «رادیکال» تلقی می‌شوند. غالباً، دولت الگوی «رسمی» خود از اسلام را در فضای بین‌الملل به عنوان «بهترین الگو» یا پادزهر موثر برای افراط‌گرایی خشونت‌آمیز تبلیغ می‌کند.

این مقاله گفتمان و استراتژی دینی سه نهاد اسلامی برجسته را که بر تمایز بین اسلام «معتدل» و «افراطی» را تأکید می‌کنند، بررسی می‌کند، یعنی الازهر مصر، نهضت العلماء اندونزی و الرابطة المحمدية للعلماء مراکش.

من قصد دارم با نشان دادن اینکه یک بلوک منسجم «معتدل» وجود ندارد، دوگانگی بین اسلام «معتدل» و «رادیکال» را بر هم بزنم. با وجود شباهت‌ها، ادعای معتدل بودن این سه سازمان از نظر استدلال، محتوا و توجیه الهیاتی متفاوت است. این تفاوت‌ها به شدت با انگیزه‌های سیاسی نهادها برای باقی ماندن در بحث‌های جاری در مورد دین و سیاست در کشورهای مربوطه و همچنین باقی ماندن در سطح بین‌المللی به عنوان سازمان‌های مذهبی شکل می‌گیرد.

الازهر در مصر و تصور وسطیه

به دنبال انقلاب 1952، الازهر اصلاحات مهمی را پشت سر گذاشت که به موجب آن استقلال سیاسی، مالی و سازمانی خود را به میزان قابل توجهی از دست داد. در دهه‌های بعد، غالباً از سوی دولت به عنوان مرجع مستقر برای ارائه مشروعیت دینی به سیاست‌های دولت و مقابله با دو جنبش مخالف مردمی که ایدئولوژی دولت را تهدید می‌کردند، یعنی اسلام‌گرایی سیاسی اخوان المسلمین و سلفی‌گری الهام‌گرفته از عربستان سعودی، قرار گرفت. با وجود خودمختاری مورد مناقشه و گرایش به سیاست‌های جنجالی دولت، الازهر همچنان نقش غالب را در جامعه مصر ایفا می‌کند که در آن سیاست و دین پیوند ناگسستنی دارند.

ویژگی تعیین‌کننده الازهر و مبنای جذابیت جهانی آن، رویکرد وسطیه (اشاره به آیه ۱۴۳ بقره: أمة وسطا) است. طرفداری از وسطیه به عنوان ویژگی بارز الازهر به ویژه از زمان آغاز «جنگ جهانی علیه تروریسم» به رهبری آمریکا افزایش یافته و در پی قیام‌های عربی شتاب بیشتری یافته است. وسطیه الازهر ادعای اصالت دینی و سازگاری اجتماعی خود را با تخصص آن در دانش کلاسیک اسلامی، تداوم نهادی، کثرت کلامی و گشایش فکری، نشان می‌دهد.

با این حال، این نقش پس از به قدرت رسیدن ژنرال سیسی در دوره پس از 2015 با چالش جدی روبرو شد. به دلیل حمایت صریح رهبران الازهر از سیاست‌های مشت آهنین سیسی و جنایات دولتی، اقتدار اخلاقی آن به طور بی‌سابقه‌ای در داخل و خارج از مصر رو به افول است. الازهر بیش از پیش بین دولت و جامعه در تنگنا قرار گرفته است. الازهر همچنان سعی می‌کند خودمختاری خود را علیه سیسی اعلام کند، به ویژه از طریق مقاومت در برابر درخواست‌های اخیر وی برای تغییرات اساسی در گفتمان دینی برای مقابله با تروریسم جهادی. این اختلاف نظرها طی دو سال گذشته در بحث‌هایی پیرامون موضوعاتی مانند لغو طلاق شفاهی، استانداردسازی خطبه‌های نماز جمعه، به‌روزرسانی برنامه درسی مذهبی و تنظیم تبلیغات تلویزیونی آشکارتر شد.

الرابطة المحمدية للعلماء و «اسلام مراکشی»

به دنبال یک سری تحولات در اوایل دهه 2000 با چندین انفجار در مراکش و دخالت شهروندان مراکشی در برخی حملات تروریستی و همچنین پیروزی‌های مکرر حزب اسلامگرای عدالت و توسعه، دیدگاه رایج مبنی بر اینکه مراکش از خشونت‌های مذهبی در امان است، درهم شکست و سلطنت استراتژی مذهبی کاملاً متفاوتی را در پیش گرفت. از این رو پادشاه فعلی محمد ششم، بازسازی برنامه‌ریزی‌شده حوزه دینی را به عنوان بخشی از مجموعه وسیع‌تر اصلاحات تسریع کرد. این امر، در میان بسیاری از موارد دیگر، منجر به مدیریت بسیار بوروکراسی‌شده از اسلام در مراکش شد.

تحول رابطة المحمدیه به عنوان یکی از نتایج این بوروکراتیزاسیون جامع رخ داد. رابطه در سال 2006 با فرمان ویژه سلطنتی تغییر نام داد و به عنوان یک نهاد مشورتی که دبیرکل آن توسط پادشاه تعیین می‌شود، دوباره تأسیس شد. در میان وظایف محول به این سازمان، مقابله با افراط‌گرایی مذهبی و تبلیغات جهادی به رسالت ویژه آن تبدیل شد.

اسلام مراکشی بر چهار عنصر اصلی استوار است: فقه مالکی، کلام اشعری، تصوف و نقش اصلی شاه به عنوان «امیرالمؤمنین» که مظهر سه عنصر دیگر است. این عناصر اغلب در اسناد و بیانیه‌های عمومی به عنوان ویژگی بارز اسلام در مراکش ظاهر می‌شود، که بر اساس نظرات رسمی، آن را در برابر سایر جوامع عرب و مسلمان استثنایی می‌کند. این عناصر در واقع به مدت طولانی بخشی قابل توجه از زندگی مذهبی مراکش بوده‌اند. دولت مراکش با اشاره به این میراث، هویت ملی اسلامی واحدی را ترویج می‌کند تا انسجام ملی و اجتماعی را در عصر آشوب و وحشت حفظ کند.

نهضة العلما و اسلام نوسانترا در اندونزی

نهضة العلماء اندونزی، یک سازمان اسلامی سنت‌گرای اهل سنت است که در سال 1926 تاسیس شد و بر خلاف الازهر در مصر یا رابطه مراکش، نهضت یک موسسه منحصر به فرد نیست، بلکه یک فدراسیون ساختاریافته از مدارس شبانه‌روزی مذهبی مستقل است که هریک توسط یک دانشمند مسلمان کاریزماتیک رهبری می‌شود. نهضة العلماء بزرگترین سازمان مسلمانان اندونزی و همچنین بزرگترین سازمان سنی در سراسر جهان است که تعداد پیروان آن حدود 80 میلیون نفر است. دارای سازمانی گسترده و پیچیده است.

نهضة العلماء در واکنش به ظهور سازمان‌های مدرنیست مسلمان، مانند محمدیه اصلاح‌طلب در داخل و وهابیسم سعودی در خارج و همچنین ظهور مدرنیته سکولار در ترکیه، شکل گرفت. تصور می‌شود که رواج نگرش «پاکسازی» (puritanist) ناشی از افزایش سریع «اسلام فراملی» است که از خاورمیانه بر «اسلام ملی» اندونزی تفوق یافت. این تهدید، رهبران نهضت را به بازنگری و مهمتر از آن بازسازی سنت‌های بومی مسلمانان در این کشور واداشت. در نتیجه، در آگوست 2015، کنگره ملی نهضت العلماء مفهوم اسلام نوسانترا (اسلام مجمع الجزایر) را معرفی کرد، که نشانگر یک اسلام معتدل اندونزیایی بود.

نهضت اسلام نوسانترا را جهت‌گیری معتدل دینی در برابر ظهور افراط‌گرایی اسلامی نشان می‌دهد. آنها آن را به عنوان یک نام تجاری متمایز از اسلام معرفی می‌کنند که آموزه‌های اسلامی، به ویژه فقه، را در زمینه‌های فرهنگی اجتماعی و تاریخی اندونزی تفسیر می‌کند. طرفداران این اسلام تاکید اندونزی بر روی بافتمندی و فرهنگ بومی را بازتاب پیام جهانی اسلام یعنی رحمت الهی می‌دانند. توازن، تسامح و اعتدال به عنوان «ارزشهای بنیادین اسلامی» در اسلام نوسانترا در نظر گرفته می‌شود.

رهبران نهضت تجربه اندونزی در پذیرش اسلام را با سایر جوامع مسلمان خاورمیانه مقایسه می‌کنند. آنها استدلال می‌کنند که برخلاف خاورمیانه که گسترش اسلام عمدتا در پی چندین فتوحات نظامی و سرکوب‌های سیاسی صورت گرفت، نخستین مسلمانان مجمع الجزایر با تأکید بر بعد معنوی اسلام، که آنها آن را به عنوان عنصر اصلی خود می‌بینند، اسلام را گسترش دادند. این با فرهنگ‌های پیش از اسلام مجمع الجزایر سازگار بود که هدف از آنها کمال توانایی روح انسان است در حالی که جنبه‌های مادی، رسمی و اعتقادی در بهترین حالت در درجه دوم اهمیت قرار دارند.

گفتمان و الهیات دیالکتیکی الازهر

متکلمان وابسته به الازهر تصریح دارند که یک عنصر مذهبی نقش مهمی در گسترش داعش ایفا می‌کند. در پرداختن به این عنصر، شیخ الازهر، احمد الطیب، در مورد «الانحراف الفکریة» صحبت می‌کند. وی این انحراف را به «میراث افراط‌گرایی و تعصب در اندیشه اسلامی» نسبت می‌دهد که با جنبش اولیه خوارج آغاز شد.

اگرچه عوامل سیاسی-اجتماعی در توضیح الازهر در مورد گسترش افراط‌گرایی بیشتر از عوامل عقیدتی است، اما استراتژی مقابله‌ای آن عمدتا بر اصلاح عقیدتی دیالکتیکی استوار است. الازهر در این راستا سعتی می‌کند تفاسیر افراطی از نظر دینی نامعتبر نشان دهد و به صورت دیالکتیکی تفاسیر خود را بر اساس «آموزه‌های صحیح دین و اصل وسطیه آن» درست بشمرد.

ابتکارات اخیر الازهر نحوه اجرای این استراتژی را به خوبی نشان می‌دهد. در ژوئن 2015، الازهر یک مرکز و وب‌سایت چند زبانه به نام «رصدخانه الازهر برای مبارزه با افراط گرایی» (www.azhar.eg/observer) راه‌اندازی کرد. این مرکز بر محتوای آنلاین و چاپی درباره اسلام و مسلمانان با تمرکز بر «مطالبی که جنبش‌های افراطی منتشر می‌کنند و ایده‌های تحریف‌شده‌ای که جوانان را منحرف می‌سازند» نظارت می‌کند و سپس «تفسیرهای نادرست» را شناسایی کرده و سرانجام تکذیب‌های کلامی را به همان زبانی که این ایده‌ها بیان شده‌اند، در وب سایت خود قرار می‌دهد.

مقامات الازهر ادعا می‌کنند که این ابتکار خاص در پی درخواست السیسی برای «تجدید گفتمان دینی» به وجود آمده است. با این حال، هنوز این شبهه وجود دارد که آیا انگیزه واقعی موسسه برای این پروژه تجدید بوده است یا تمایل به حضور عمومی بیشتر. به عنوان مثال، یک روحانی الازهر، یکبار گفت که چنین پروژه‌هایی در واقع «آخرین تلاش» الازهر برای سفید کردن تصویر آلوده خود در پی افزایش اتهامات در مورد تقویت افراط‌گرایی و دخالت در آن است. الازهر از طریق چنین ابتکارات عمومی‌ای می‌خواهد قدرت نهادی خود را در مبارزه مصر با شبه‌نظامیان جهادی برجسته کند. به عبارت دیگر، شورش‌های اخیر جهادی اهرمی برای بازپس‌گیری اهمیت و اقتدار الازهر در مواجهه با انتقاداتی که از اقشار مختلف جامعه دریافت می‌کند، فراهم می‌کند.

گفتمان رابطة المحمدیه و الهیات غایت‌شناختی

در نشان دادن سوء تفسیرهای متنی جهادگرایان، رابطه المحمدیه عمدتا از رویکرد «مقاصد شریعت» استفاده می‌کند که از مفاهیم و ایده‌های مذهب فقهی مالکی ریشه گرفته است. قرائت غایت‌شناختی رابطه اغلب برای توجیه مذهبی دستور کار اصلاحات دولتی در زمینه‌های مختلف سیاسی، به ویژه در زمینه آموزش، حقوق بشر و توسعه اقتصادی-اجتماعی طراحی شده است. رویکرد مقاصدی به مثابه استدلال الهیاتی فعال و پیشرو در گفتمان رابطه عمل می‌کند، درحالی‌که الازهر فاقد چنین رویکرد کلامی پیشرویی است.

وسطیه الازهر عمدتا در دیدگاه فراگیر و پلورالیستی آن نسبت به چندین مکتب فکری اهل سنت خودنمایی می‌کند. علاوه بر این، وسطیه الازهر همچنین به حفظ وضعیت خود به عنوان یک بازیگر مذهبی مستقل در مقابل خواسته‌های دولت مصر برای اداره موثر حوزه مذهبی کمک می‌کند. در مورد رابطة المحمدیه، تصویر دیگری را می‌بینیم. رابطه بر چهار عنصر اسلام مراکشی تکیه می‌کند. وسطیه در نگاه رابطه به جای پناه دادن به تمام مدارس اهل سنت، در پیروی از یک مکتب فکری خاص در هر رشته کلاسیک اسلامی ظاهر می‌شود؛ فقه مالکی که مطابق ادعای آنها «متن را با زمینه» پیوند می‌دهد، کلام اشعری که «متن را به عقل» متصل می‌کند. تصوف که «متن و معنویت» را به هم گره می‌زند و عنصر چهارم، یعنی نقش اصلی پادشاه به عنوان «امیرالمومنین»، که حمایت پادشاهی از امور مذهبی را تضمین می‌کند که به موجب آن اسلام معتدل و متسامح در مراکش حفظ و گسترش می‌یابد.

گفتمان نهضة العلماء و الهیات جایگزین

اسلام نوسانترا تاکید دارد که مهمترین عامل گسترش افراط‌گرایی مذهبی در بین مسلمانان، «شیوه‌های خاص تفسیر اسلام» است. این «شیوه‌های خاص» به ویژه به کشورهای خاورمیانه (به ویژه عربستان، قطر و ایران) اشاره می‌کند که به دنبال مشروعیت سیاسی برای برتری منطقه‌ای خود، «اختلافات فرقه‌ای» را مسلح می‌کنند. از نگاه نهضت العلما «اصول منسوخ قوانین اسلامی کلاسیک»، برآمده از درگیری دائمی با کسانی است که اسلام را قبول نکرده یا تسلیم نمی‌شدند؛ آنها محصول زمینه‌های تاریخی، سیاسی و اجتماعی منازعات برای قدرت و اقتدار در دوره شکل‌گیری اسلام در خاورمیانه هستند. این به مرور زمان باعث ایجاد جهان‌بینی‌ای شد که در آن «برتری مذهبی»، «نفرت» و «سلطه سیاسی» حاکم بود. برای درمان بحران کنونی، مسلمانان باید تشخیص دهند که شرایطی که در آن «اسلام ارتدوکس» و «تمدن معاصر» پدیدار شده‌اند، به طور قابل توجهی متفاوت هستند. آموزه‌های اسلامی باید با «شرایط در حال تغییر زمان و مکان» سازگار شود.

الهیات جایگزین نهضة العلماء مبتنی بر «رحمت»، «پیام اصلی اسلام»، است. آنها با استناد به آیه (وَ مَا أَرْسَلْنَكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ)، تاکید می‌کنند که حتی پیامبر اسلام نیز منحصراً برای گسترش رحمت بر روی زمین مبعوث شده است. بر خلاف الازهر و رابطه، نهضت تأکید می‌کند که انحراف جهادگران ناشی از تفسیر نادرست مفاهیم اسلامی نیست، بلکه برآمده از سوء تفاهم نسبت به هدف پیام‌های الهی اسلام (رحمت) است.

یک تحلیل مقایسه‌ای

از آنچه گذشت مشخص شد که این سه سازمان حتی هویت نهادی متمایز خود را از طریق چارچوب دوگانه «معتدل/افراطی» تبلیغ می‌کنند. اگرچه تفسیر آنها از اسلام معتدل دارای عناصر مشابهی است، اما محتوا، دامنه و استدلال آنها متفاوت است.

هر سه سازمان تأیید می‌کنند که چالش افراطی معاصر نتیجه انحراف دینی است. اما تبیین آنها در منبع و ماهیت دقیق آن متفاوت است. الازهر تأکید بیشتری بر عوامل زمینه‌ای دارد و این عوامل را مسئول خوانش نادرست برخی مفاهیم اسلامی می‌داند، در حالی که نهضة العلماء طرز فکر مذهبی برتری‌جویانه را متهم می‌کند که در یک زمینه سیاسی-اجتماعی کاملاً متفاوت از آنچه امروزه با آن روبرو هستیم، شکل گرفته است. بنابراین، عوامل متنی و زمینه‌ای در توضیحات نهضت با هم آمیخته شده‌اند. از سوی دیگر، رابطة المحمدیه هر دو نوع عامل را می‌پذیرد، اما سوء تفسیرهای متنی را بیشتر برجسته می‌کند.

تفاوت این سه سازمان در شناسایی دلایل اساسی گسترش افراطی‌گری، ناشی از ویژگی‌های «استثنایی» آنها است. مورد نهضة العلماء، این بدیهی است اسلام استثنایی نوسانترا که بومی اندونزی است در برابر اسلام فراملیتی مورد تایید خاورمیانه، واکنش نشان دهد. برای رابطة المحمدیه، این استثنایی بودن مراکش است که به موجب آن ترکیب خاص (و مسلماً بهینه) عناصر اسلامی سنی توسط اعتبار مذهبی، تاریخی و سیاسی پادشاه تضمین می‌شود. در مورد الازهر، این استثنایی بودن ملیت مصر نیست، بلکه خود نهاد الازهر است. در نگاه الازهر، تاریخ طولانی و جذابیت جهانی، آن را در میان سایر نهادهای اسلامی منحصر به فرد و به «بالاترین مقام علمی برای همه مسلمانان» تبدیل کرده است. بنابراین، تمایز هر نهاد و زمینه‌های ملی و فرهنگی خاص آنها، چگونگی درک و توضیح آنها نسبت به خشونت و افراطی‌گری و نحوه نگرش آنها به یک اسلام «معتدل» را مشخص می‌کند.

این واگرایی از نظر ویژگی «استثنایی» هر سازمان، تفاوت استراتژی‌های ضد دینی آنها را نیز توضیح می‌دهد. الازهر به عنوان قوی‌ترین نماینده دانش و روش‌شناسی «معتبر» اسلامی، الهیات دیالکتیکی را توسعه می‌دهد که در آن تفسیرهای نادرست به درستی «تصحیح» می‌شود. نهضة العلماء به‌عنوان نماینده یک اسلام جایگزین بردبار و مسالمت‌آمیز، یک الهیات جایگزین وسیع‌تر و بلندپروازانه‌تر را پیشنهاد می‌دهد که در آن با «زمینه‌یابی مجدد» آموزه‌های «مشکل‌ساز» اسلام ارتدوکس، رحمت جهانی الهی به عنوان پیام و عملکرد اصلی دین تعیین می‌شود. از سوی دیگر، رابطة المحمدیه چیزی بین این دو را امتحان می‌کند. به عنوان نماینده مکتبی خاص از اهل سنت، الهیات غایت‌شناسی آن سعی می‌کند خوانش‌های افراطی را در پرتو تفسیر مجدد مبتنی بر مقاصد شریعت خنثی کند.

به نظر می‌رسد گسترش بحث‌های عمومی ملی و جهانی در مورد ستیزه‌جویی اسلامی معاصر، فرصتی را برای هر سه سازمان فراهم کرده است تا موقعیت ممتاز خود را در برابر اقتدار سیاسی، جامعه و دیگر بازیگران مذهبی تقویت کنند.

رابطة المحمدیه رهبری فکری خود را، که توسط پادشاه تأیید شده است، در درون بوروکراسی دینی مراکش اعمال می‌کند. روابط نزدیک بین نهضت و دولت اندونزی نشان می‌دهد که چگونه آنها در مواجهه با چالش افراطی از یکدیگر متقابلاً سود می‌برند. در مصر، وابستگی متقابل بین الازهر و دولت است که بهترین وضعیت را توصیف می‌کند. دو طرف اگر نگوییم به یکدیگر مشکوک، اغلب مراقب و محتاط هستند. دولت مصر در مواجهه با چالش اسلامگرایان مبارز، می‌ترسد که تضعیف یا نادیده گرفتن مشارکت الازهر ممکن است برای افراطیون جذابیت بیشتری ایجاد کند. از طرف دیگر، الازهر از یک سری درگیری‌ها اجتناب می‌کند زیرا همچنان از حمایت دولت برای نفوذ و اقتدار خود در جامعه و سیاست مصر سود می‌برد، اگرچه این امر در عوض به مصالحه نیاز دارد. این نهاد به طور همزمان در برابر خواسته‌های سیاسی که تصویری از جذب کامل را نشان می‌دهد مقاومت می‌کند. با این کار، سعی می‌کند از خودمختاری دینی و فکری خود در برابر نفوذ دولت دفاع کند.

به نظر می‌رسد تأکیدهای مشابه هر سه نهاد بر «اعتدال» در جهت مشروعیت بخشیدن و نمایان شدن بیشتر آنها است. علاوه بر این، دفاع و تبلیغ از اسلام معتدل آنها را قادر می‌سازد تا همکاری و تأثیرگذاری بین‌المللی بیشتری داشته باشند. علاوه بر این، چنین شهرت مثبتی در خارج از کشور اقتدار آنها را در داخل نیز تقویت می‌کند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[1] https://www.tandfonline.com/doi/abs/10.1080/0048721X.2020.1868383


Report Page