تجزیه و آسیب ...مادرو پدرم همیشه با هم دعوا داشتند...

تجزیه و آسیب ...مادرو پدرم همیشه با هم دعوا داشتند...




🔺پیش از انکه بیمار وارد شود منشی یادداشتی به دستم می دهد که در ان چنین نوشته شده: دکتر بعضی می گویند این دختر من شیزوفرنی دارد دامادمان دکتر است همه علائمش را از اینترنت بیرون کشیده و گفته که تشخیصش همین است من خیلی نگرانم...."


🔺به اتفاق مادر وارد می شوند. دختری در سالهای نوجوانی شروع به سخن گفتن می کند: از همان زمان بچگی وقتی خیلی کوچک بودم آقایی چهارشانه را می دیدم که لباس مشکی می پوشید و از دور به من نگاه می کرد. هرجا می رفتم بود و سایه های سیاهی که مر اتعقیب می کردندو یک دختر قد بلند با موهای فر هم بود که هربار می دیدمش فرار می کرد. کلا خاطراتم خیلی یادم نمی اید خودش خودبخود پاک می شود. افکاری به مغزم هجوم می اور دکه می دانم مربوط به گذشته است اما نمی توانم بگویم که چه هستند


🔺مادرو پدرم همیشه با هم دعوا داشتند چند سال پیش از هم جدا شدند. یک بار یادم است کلاسهای ابتدایی بودم چند تا پسر در خیابان گربه ای را کشتند و من به خانه امدم و به خاطر عذاب وجدان که نتوانستم کاری بکنم انگشتان خودم را بریدم. بعضی وقتها حس می کنم خودم دارم به خودم نگاه می کنم. احساسات خودم را درک نمی کنم مثلا وقتی کسی می میرد من چند ماه بعد می فهمم که مرده.


🔺پیش هر دکتری که رفتم حس می کنم یک بخشی از شخصیت خودم را نشان دادم طور یکه هرکدام یک تشخیصی دادند


🔺پارسال شروع کردم به سیگار کشیدن به خاطر اینکه قبلا تیغ می زدم و این را جایگزین تیغ زدن کردم. به این خاطر تیغ می زدم که لازم داشتم چیزی را حس کنم. یک جا باید حس می کردم که همه چیز واقعیه


🔺این تاریخچه نمونه وار و کلاسیک از فردی مبتلا به اختلال تجزیه ای است. اختلال به ان اندازه نیست که بتوان به آن اختلال تجزیه ای هویت یا چند شخصیتی گفت اما در یک چارچوب خفیفتر قابل اطلاق است. هرچند این فرد از برخی تجارب دیداری و شنیداری سخن می گوید اما خودبه توهمی بودن انها اذعان داشته و ماهیت ان با توهمات بیمار اسکیزوفرنیا کاملا متفاوت است.


🔺اختلال تجزیه ای پاسخی به آسیبها و تجارب غیرقابل تحمل زمان کودکی است. این تجارب به دلیل انکه فرد نمی تواند انها را به یکباره هضم و جذب کند منجر به بخش بخش شدن و شقه شدن وجود شده و برخی از تجارب را جدا از دیگر تجارب زندگی روزمره نگاه می دارد چرا که با هم نمی توانند جفت و جور شوند. به تدریج از انجا که دنیای واقعی دنیایی است که سرشار از تجارب ناخوشایند است و فرد در دنیای واقعی راه گریزی ندارد دست به یک گریز درونی می زند. فرایند تجزیه در حقیقت چنین گریزی است. این بدل به شکل غالب رویارویی او با دنیا شده و تمامی روابط وی را تحت تاثیر قرار می دهد.


🔺چنین مواردی به ما روانپزشکان یاداوری می کنند که قرار نیست هر فردی که با توهمات شنیداری یا دیداری مراجعه کرد اسکیزوفرن یا هر فردی که با تحریک پذیر یو پرخاشگری آمد اختلال دوقطبی داشته باشد


دکتر علی فیروزآبادی


https://instagram.com/markaz_moshavereh_tohid

ثبت نام در كارگاههاى تخصصى دپارتمان آموزشى توحيد:  ٣٦٢٥٥١٤١-٠٣١

Report Page