تجربه های روانپزشکانه

تجربه های روانپزشکانه

دکترکامبیز_مجیدیان. گیسن آلمان


آقای م، دندان‌پزشک موفق ایرانی در یکی از ایالت‌های آلمان، پس از دریافت نامه‌ای ازپلیس، نه برای "پاره‌ای توضیحات"، که برای بازجویی، از آن فقط شگفت‌زده می‌شود. آقای م بعدها به من می‌گفت که وی ترس را هیچ‌گاه نمی‌شناخته است و در آن دوران نیز بر آن بوده که شاکی را زیر پنجه‌هایش له خواهد کرد.

شاکی دختری ۲۱ ساله است که به مدت دو سال دوره‌ی دندان‌پزشکیاری خود را در مطب آقای م گذرانیده است. دخترک پس از پایان دوره و ترک مطب روزی تصادفی به پدرش می‌گوید که دکتر ایرانی به او زیاد "ور می‌رفته" است. این جمله همان و به حرکت درآمدن گلوله ای برف که تبدیل به بهمن شود همان. آقای م در حین کار با بیمار بمدت ۱.۵ سال به پاهای دختر دست می‌زده است و دادگاه با محاسبه‌ای سرانگشتی تعداد تعرضات جنسی متهم را ۱۷۹ بار اعلام نمود. آقای م خود نیز آن را تکذیب نمی‌کرد. "بارهای اول او خودش هم می‌خواست و لبخند می‌زد" دادگاه ولی لبخند را نشانه‌ی شرم، ناامنی و وابستگی دیده و آقای م را به ۳۴ ماه زندان محکوم کرد. مطابق قانون کسانی که مرئوسی دارند و در رابطه‌‌ی کاری وابسته به سرمی‌برند، از حمایت‌های ویژه‌تری برخوردارند. دکتر م پس از آزادی از زندان اجازه‌ی طبابت خود را از دست داد و انسانی خودشیفته که به قول خودش روزی جواب سلام امثال مرا نمی‌داد، به شدت افسرده و درمانده شده و به درمانی فشرده نزد من روی آورد. بیش از یک سال به طول انجامید تا او توانست خود را نه فقط قربانی بلکه مجرم نیز ببیند. دکتر م که روزی خدا را بنده نبود و با ویزیتورهای مطبش به قول خودش با فضیحت رفتار می‌کرد، حال خود ویزیتور دارویی شده و در این مطب و آن مطب با دستی درازتر از پایش باز می‌گشت.

پس از سه سال آقای م درخواست مجدد مجوز طبابت داد. در جلسه‌ی استماع سازمان نظام دندان‌پزشکی مرا نیز خواسته و ارزیابی مرا در مورد ایشان خواستند و در پایان مجوز برای او صادر کردند. 

اینک ۶ سال از آن روزها می‌گذرد. آقای م تقریبن ماهی یک‌بار تلفنی با من در تماس است تا من او را از توسن سرکش‌اش که عمری بر آن سوار بوده، باز پایین آورم.



Report Page