سه راه و یک رویکرد، تاملی بر یک بنبست
علی تقی پوراینکه درپی بنبست سیاسی بعد از سال ۹۶، طیفی از تحکیمی های سابق و ملی مذهبیها به ایده پایان سیاست ورزی پارلمانتاریستی رسیده اند و مجددا به سیاست اصلاحطلبی جامعه محورانه یا تحولخواهانه بازگشتهاند و برخی از گروههای اصلاحطلب همچون کارگزارانیها به سیاست ترمیم رابطه با حاکمیت و کسب رای اعتماد مجدد از بیت قدرت رو آوردهاند و گروهی از مردم و فعالین ناامید از هردوی آنها به بازگشت به روزهای خوش سلطنت یا انقلاب مارکسیستی دلبستهاند؛ بیشتر از آنکه نشان دهنده افتراق این گروه ها در راهبرد جدیدشان باشد، نشان دهنده اتخاذ رویکردی مشابه و گویای این مطلب است که هیچ کدام در اتخاذ این سیاستها برتری روشی بر دیگری ندارند.
هر سه گروه در مواجه با ناشناختگی بحران موجود از یک مکانیزم معمول، ولی اشتباه پیروی کردهاند و به نوعی «علت گذاری» بجای علت یابی یا ریشه یابی وضع موجود تن دادهاند، یعنی برگزیدن یک علت شناخته شده، تجربه شده و یا آزموده شده پیشین بجای کشف یک علت ناآزموده و نا آشنا که به درستی علت وضع موجود باشد.
این شیوه، همواره مکانیزم اولیه ذهن بوده برای رهایی از ترس و آشفتگی ناشی از مواجه با اوضاع گنگ و مجهولی که در آن قرار گرفته است؛ ذهن برای غلبه بر ترس عموماً علتی را ریشه می انگارد که روشن تر از هر علتی بر حافظهاش نقش خورده و در تجربهاش آزموده شده. به عبارت دیگر، ذهن از آن جهت علتی را قانع کننده و آرامش بخش می داند که از پیش برای او آشنا و شناختهشده باشد تا وضع جدید را برای او از موقعیتی ناآشنا و هراس انگیز به موقعیتی تحت کنترل ذهن و آشنا تبدیل کند معلول ناآشنا،آنگاه آشنا میگردد که علتی آشنا برای آن یافت شود.
فعالین دانشجوی سابق و ملی مذهبیها دوری از تجربه پیشین خود، یعنی اصلاحطلبی جامعه محورانه و فراموشی سیاست دوری از قدرت را علت می انگارند و گروهی از مردم تحت تاثیر رسانه ها، برانداختن نظام سکولار سلطنت پیشین را علت قرار میدهند و گروهی از اصلاح طلبان مخدوش شدن رابطه پیشین خود با بیت قدرت را و گروه از برابری خواهان هم فراموشی آرمان انقلاب مارکسیستی را.
گویی همه ی گروه ها برای رهایی از سردرگمی به تنظیم اولیه کارخانهی خود بازگشته اند و پیش از آنکه خط سیاسی جدیدی تبیین کنند به مرزهای پیشین خود پناهنده شدهاند تا از این آوارگی ذهنی نجات یابند.
اولین شرط در رهایی از وضع موجود، پذیرش شجاعانه این اصل است که بحران موجود «پی آمد» فراموشی هیچ اصل یا سیاست آزموده شده پیشین نیست چراکه سیاست های پیشین که آنقدر«ناتوان» بودند که به دست فراموشی سپرده شدند، به مراتب «ناتوانتر» از آن اند که فقدان آنها، علت وضع موجود انگاشته شود و رهایی از وضع موجود احیا دوباره آنها.
تنها با یک رویکرد نو و رادیکال است که می توان جسارت و انگیزه بازاندیشی در وضع موجود و توان درانداختن طرحی نو را بدست آورد و فهم حقیقیای از بن بست موجود بهدست دهد.
بازگشت به ایده سلطنت سکولار دههی پنجاه یا ایده انقلاب مارکسیستی دهه چهل یا ترمیم رابطه با بیت قدرت به سبک دهه شصت و هفتاد و یا رجعت به سیاستورزی جامعه محورانه دهه هشتاد و حتی بازگشت به مقاومت غرورآفرین جنبش سبز به رهبری موسوی و کروبی، تنها فرو روی و درجا زدن در باتلاقی است که در آن گرفتار آمده ایم.
ما به خوانشی از تجربههای پیشین نیاز داریم که عاری از هر نوع نگاه اراده گرایانه افراطی، بیش از آنکه «خواست» یا «اراده» ما را علت وضع موجود نشان دهد و ما را تا قله سوژههای تاریخ ساز برکشد، به ما این فروتنی را بیاموزد و نشان دهد که این «خواست» ها و «اراده»ها که علت تلقی می شوند خود معلول چه شرایطی بوده اند و حدود استقلال اراده و توان واقعی تاثیرگذاری ما چه بوده است.
در بنبستهای سیاسی، نوعی نفرت و خصومت نسبت به دیگری و نوعی انتقاد و سرزنش خصمانه نسبت به خود شکل میگیرد که ریشه درباور به اراده گرایی افراطی دارد و در شکل مخرب آن همچون ایده «گناه» در نزد مومنان ظهور می کند گویی حقیقتی آشکار از ابتدا وجود داشته و انسان گناهکار با پیروی از هوا و هوس خود از آن غفلت کرده و اکنون مستوجب عذاب و توبه است. این نگاه از همه میخواهد دست به اعتراف و پالایش روح و اراده خود از هر نوع ناپاکی بزند تا همگی بتوانند از این بلا و بن بست رهایی یابند.
این نگاه افراطی و توهم آلود، چنان گروه و دسته ی خود را در محور تحولات می بیند که قدرت تمرکز انسان در درک و شناخت واقعیت های تاثیر گذار پیشین را، با تقلیل علت ها به «اراده» و انتخاب ها، تضعیف می کند و انگیزه مثبت انسان برای شناخت و مطالعه و رهایی را جایگزین احساسی از توبه و خودانتقادی و جدیت مفرط و تباه کننده می کند و در نهایت نتیجه ای جز تشدید نفرت از خود و دیگری بهبار نخواهد آورد چرا که بضاعت و توان خود را مقابل محدودیت دنیای واقعی نادیده می انگارد و راهبردی غیرواقعی را مبنای دوباره کنش خود قرار می دهد.