تاریخ معاصر ایران بخش سوم روابط ایران و انگلیس؛ قسمت دوم: سیاست انگلیس در زمان پادشاهان قاجار

تاریخ معاصر ایران بخش سوم روابط ایران و انگلیس؛ قسمت دوم: سیاست انگلیس در زمان پادشاهان قاجار

کانال سگال


[گردآوری: فرهاد]



🔻سیاست انگلیس در زمان #فتحعلیشاه🔻

فتحعلی شاه احمق ترین وزن باره ترین شاه قاجاره آدمی خودپسند با ریش بلند و حرم سرای برزگ خود که نزدیک به هزار زن در آن جای داشت نام آور شده بود و خوشی او تنها به این بود که صورتش را در میان نقش های برجسته دوران ساسانی در طاق بستان بتراشند و چنین می پنداشت که اگر شمشیرش را از نیام بکشد تزار روسیه از قفقاز می گریزد ولی در زمان سلطنت طولانی او که پس از رسیدن به آن نخستین فرمانش را به ترکی صادر کرده ، ایران به دفعات تحت فشار انگلیس و روس قرار گرفت

قبلا انگلیسی ها در زمینه دادن هدایا و پیش کشی در ایران مطالعات کافی کرده بودند 

#جیمز_موریه در کتاب "حاجی بابای اصفهانی" می نویسید:

"فتحعلی شاه می گفت: به نامم قسم که از طالع نیکوی ماست که در اینجا به تخت سلطنت نشسته ایم و این ارازل از شمال و جنوب و شرق و غرب عالم با هدایایی گرانبها به پابوس ما می ایند شما را به خدا بگذارید بیانید"

و با چنین شناختی بود که هنگامیکه #سرهارفورد_جونز انگشتر الماسی از جانب #جرج_سوم پادشاه انگلیس برای فتحعلی شاه آورده بود اجازه ورود به ایران را به او دادند

هنگامیکه #سرجان_ملکم برای شاه ایران الماس های درشت و گرانبه و آئینه های بزرگ هدیه آورد. در ژانویه سال ۱۸۰۱ میلادی توانست یک معاهده تجارتی با فتحعلی شاه ببندد و یک فرمان نیز به مهر و امضای فتحعلی شاه و مهر و امضای صدر اعظم به تمام حکام درماموران سرحدی فارس و خوزستان و سواحل خلیج فارس بگیره که در همه جا با عمال دولت انگلیس همراهی کنند که اگر فرانسوی ها و دیگر ملل اروپایی بخواهند در نواحی جنوبی ایران دست یابند مانع شد.

درسال ۱۸۰۳ میلادی روسیه جنگ با ایران را شروع کردند و ایران میان روسیه مهاجم ، و متحده فریبکارش انگلیس، تنها ماند

در آغاز جنگ ایران از انگلیس و حکومت هند شرقی تقاضای کمک کرد انگلیس ها با خدعه و نیرنگ مدت دوسال درخواست ایران را نشنیده گرفتند و پاسخی به آن ندادند و سرانجام گفتند . تعهدی نسبت به ایران ندارند و معاهده انگلیس و ایران برای جلوگیری از جمله ناپلئون از فرانسه بوده نه برای جلوگیری از حمله روسیه.

نگرانی انگلیسی ها بشتر از این بود که افسران فرانسوی در ایران به تربیت سربازان ایرانی با اصول نظام جدید پرداخته اند اما فتحعلی شاه در دام حیله گران انگلسی افتاد و همین که فرستادگان ناپلئون از ایران رفتند روسیه حملات خود را به ایران آغاز کرد.

پس از سرفورد جونز، در ۹ نوامبر ۱۸۱۱ میلادی #سرگور_اوزلی سفیر انگلیس در ایران شد واو نیز

به تنظیم عهد نام مفصلی پرداخت که بر اساس آن تعهداتی به گردن ایران افتاد.

در #فصل_اول این قرار داد ایران ضمن تعهدات خود پذیرفته بود که اگر اقوام اروپایی در صدد برآیند از راههای دیگری به هندوستان حمله کنند ایران مانع آنها شود .

بدین طریق ایران به عهده میگرفت که با زور و جنگ هم که شده باشد منافع انگلیس را حفظ کند

و در #فصل_دوم آمده بود که در صورت امکان سالی دویست هزار تومان به دولت ایران مادام و در جنگی با دولت روسیه یا هر دولت اروپایی دیگر باشد پرداخت شود و صرف این وجه هم در ارتش باید زیر نظر کامل سفیر انگلیس باشد. و بدین وسیله دولت ایران مساله انگلیس را بر حکومت خود پذیرفت.


#معاهده_گلستان

در اکتبر ۱۸۱۲ میلادی هنگامیکه نبرد سختی میان ایران و روسیه جاری بود، در این هنگام روسیه در اثر جنگ با قوای ناپلئون راضی به سازش با ایران بود و سرگور اوزلی کوشش فراوانی بکار برد تا معاهده صلحی میان ایران و روسیه انتقاد یافت که به موجب آن معاهده گلستان منعقد گردید و ایران، ایالات گرجستان ، دربند، باد کوبه ، شروان، شکی ، گنجه، قراباغ، مغان و بخشی از تالش را از دست داد

#لرد_گزرن می نویسید :

" در این موقع نظریات سه نفر از ماموران سیاسی انگلیس یعنی، سر گور اوزلی ، جیمز موریه، و ژنرال فریزر اثر قاطعی در سیاست انگلیس نسبت به ایران داشته است.»


#ترکمنچای

پس از تنظیم عهدنامه گلستان معلوم شد که در اثر تلقینات سرگور اوزلی ابهامی در عهدنامه گلستان بوجود آمده و ایجاد این ابهام برای این بود که از نظر انگلیسی ها امکان بروز اختلافی برای شروع جنگ جدیدی میان ایران و روسی وجود داشته باشد که همین طور هم شد و در جنگی که منتهی به عهدنامه ترکمنچای گردید، انگلیس ها پس از آنکه توسط عمال خود آتش آن را شعله ور ساختند از انجام تعهدات رسمی خود در جهت کمک به ایران سرباز زدند و از درون کشور نیز با تحرکات خوانین گردنکش و ایجاد شورش شکست ایران را تسریع نمودند و از این راه موفق شدند در اثر ناتوانی ارتش ایران نفوذ خود را در افغانستان ، قندهار و هرات و پاره ای از نقاط جنوب ایران توسعه بخشند.

هدف انگلیسی ها تضعیف ایران بود. و هرکاری که در ایران انجام می شد با حیله و تزویر انگلیسی ها بود.

دولت ایران هرات را جز خاک خورد میدانست و میکوشید که از روسها یاری بگیرد و نگذارد که هرات بدست افغانها و یا در حقیقت بدست انگلیسی ها بیفتد .

سرزمین هرات تا آن زمان همیشه جزء خاک ایران بود و نفوذ ایران در آنجا همواره انگلیس ها را نگران کرد.

انگلیسی ها در سراسر دوران قاجاریه می کوشیدند ایران را ناتوان کننده تانه امیدی به روس ها داشته باشد و نه بتواند هرات را نگهدارد.

از سوی دیگر همواره تلاش می نمودند که ایران را بدست روسها ناتوان کنند تا رقیبی توانا در داخل افغانستان و هندوستان که زمینه فرهنگ و تمدن ایران در آن سرزمین ها وجود داشت، نداشته باشند.

زیرا تا سال ۱۸۵۰ بیماری زبان رسمی حکومت هندوستان با وجود تسلط انگلیس ها زبان فارسی بود ولی سرانجام توانستند زبان فارسی را براندازند و زبان انگلیسی را جانشین آن کنند

در اوت ۱۸۰۰ میلادی #سرجان_ملکم با پانصد نفر از همراهان انگلیسی و هندی از سوی در بار انگلستان و کمپانی هند شرقی مامور ایران گردید و وارد بندر بوشهر شد.

#سعید_نفیسی می نویسید :

"او در این سفر راه تازه ای در سیاست باز کرد و بی دریغ هدایا و پولهایی را که با خود آورده بود به کسانی که با او سرو کار داشته اند میداد .حاج محمد اعتماد الدوله صدر اعظم که زودتر از دیگران به او گروید از او در خانه خود پذیرایی کرد سرجان ملکم در سپتامبر ۱۸۰۰ میلادی به خدمت فتحعلیشاه رسید والماس های درشت و گرانبها و پارچه های فاخری را که به ارمغان آورده بود به شاه داد و طی توافقی قرار شد فتحعلی شاه مانع حمله افغان ها به هندوستان شود و سوداگران انگلیسی و هندی بدون پرداخت مالیات در ایران تجارت کنند و کالای انگلیسی را بدون گمرک ترخیص نمانید."

همسر «سرگور اوزلی» نیز از دربار انگلستان مامور شده بود که نماینده ملکه انگلیس در برابر شملکه ایران باشد غافل از اینکه فتحعلی شاه ۱۵۸ زن داشت.

سرگور اوزلی در عهدنامه گلستان بین ایران و روس ظاهرا میانجی بود و عهد نامه با پا در میانی او بسته شده که بموجب آن ضربه بزرگی بر پیکر ایران وارد آمد و ایران تمام سرزمینهای بالای رود ارس را از دست داد.

"در جریان عهدنامه ترکمنچای باز هم پای انگلیسی ها به عنوان میانجی پدیدار شد و در #مک_دونالد وزیر مختار انگلیس و دستیارش در #مک_نیل نقش عمده ای در آن معاهد به سود روس و به زیان ایران ایفا کردند و دویست و پنجاه میلیون تومان غرامت به ایران تحمیل نمودند ."

( دنیس رایت - انگلیسی ها درمیان ایرانیان- ص ۲۷ الی ۳۴)

🔻سیاست انگلیس در زمان #محمد_شاه🔻

محمد شاه عنصری به غایت ضعیف النفس بود که پس از اینکه در همان آغاز سلطنت خود #میرزا_ابوالقاسم_قائم_مقام را کشت با صدارت طولانی #حاج_میرزا_آقاسی و دیگر دست آموزان نادان خود هیچ کاری نکرد.

#افغانستان و بخش بزرگی از #خراسان را از دست داد و باعث از هم گسیختگی شیرازه کشور ایران شد.

میرزا ابوالقاسم قائم مقام یک سال در تمام صدارت محمد شاه باقی نماند ولی حاجی میرزا آغاسی چهارده سال در مقام صدارت باقی ماند و در زمان این مترسک چندین امام زمان ظهور کرد.

میرزا ابوالقاسم خان قائم مقام در این هنگام یگانه مرد توانای ایران بواسطه اطلاعات و تجارب خود به اوضاع و احوال سیاست همسایگان ایران آشنا بود و طوری بر آن احاطه داشت که ممکن نبود بتوان از او اختیاری که به زیان دولت ایران باشد بدست آورد.

#سرجان_کمپل، وزیر مختار انگلیس در ایران برای اینکه محمدشاه زودباور را علیه قائم مقام یشوراند به یکی از حقوق بگیران سفارت دستور داد تا با شاه علیه قائم مقام صحبت کند و او را از عوامل روس و برهم زدن اساسی سلطنت معرفی نماید ....

چون انگلیسی ها در وجود قائم مقام مردی را نمی یافتند و بشود او را خرید یا فریب داد و یا تهدید کرد. بنابراین در صدد برآمدند او را از بین ببردند زیرا قائم مقام با فرماندهی افسران انگلیسی موافق نبود و مایل بود که افسران ایرانی ارتش را اداره کنند از اینروی انگلیس ها به توسط ایادی خود اور امتهم کردند که داعیه سلطنت را در دارد.

#سرپرسی_سایکس هم می نویسید:

"دولت انگلیس برای تسلط بر هندوستان و افغانستان و بلوچستان توسعه نفوذ و سیطره خود را در ایران واجب میداند و برای تحقق چنین امری لازم است که رجال مدبر و زیرک و توانا از رأس حکومت ایران برداشته و نابود شوند و دست نشاندگان آنها به جایشان بنشینند. سرانجام محمد شاه دستور داد قائم مقام و سپس فرزندانشان را دستگیر کردند و سر جان کمپل با پرداخت مبلغی پول به میر محمد محمدی امام جمعه تهران و دیگر جیره خواران در دربار موفق شد دشمن بزرگ انگلیسی ها را که گناهش فقط حفظ منافع ملت ایران در برابر بیگانگان بود به قتل برساند در واقع قائم مقام از روزی واجب القتل شد که هدیه ارسالی پادشاه انگلیس را از #جیمز_موریه نپذیرفت

قائم مقام در ۲۶ ژوئن ۱۸۳۵ توسط جلادان محمد شاه خفه نموده و کشته شد.

دولت انگلیس برای اینکه در ایران شورش هایی علیه محمد شاه برپاکند، #سر_جیمز_فریزر را که مانند دیگر انگلیسی ها درس حیله گری را کاملاً میدانست روانه خلیج فارس و استانهای جنوبی ایران کرد. سازمان #انتلیجنس، سرویس انگلیسی نیز جداگانه یکی دیگر از دست آموزان خود را بنام #سر_اوستن_هنری_لایارد که یکی از بهترین و وزیده ترین افسران انگلیسی بود با لباس بختیاری روانه اصفهان کرد .

سومین ماموری هم که به ایران فرستاده شد #میتفورد نام داشت که پس از ملاقات با همه شاهزادگان فراری و مدعیان سلطنت در بغداد از راه کرمانشاه به نیت ماموریت افغانستان به ایران آمد.

#خان_ملک_ساسانی در کتاب "دست پنهانی سیاست انگلیس در ایران " می نویسد :

پس از کشته شدن قائم مقام عموم شاهزادگان قاجار که داعیه سلطنت داشتند و در زندان اردبیل بودند به دستیاری عمال انگلیس از قلعه اردبیل فرار کرده به بغداد رفتند و دولت انگلیسی برای هر یک از آنها وظیفه و مقرری قرار داد و حتی پس از فوت این شاهزادگان که آلت تجزیه ایران شده بودند فرزندانشان مقرری پدران خود را از کنسولگری انگلیس در بغداد می گرفتند.

بنابراین این گناه قائم مقام بود که با این همه مدعیان پادشاهی نقشه چندین ساله تجزیه ایران را از جانب انگلیسها نقش بر آب کرد و این نکته ها را نیز خود قائم مقام پیش بینی کرده وبه برادرش گفته بود که انگلیسی ها او را از بین می برند ...

در میان تمام جاسوسان انگلیسی استقامت « سر اوستن هنری لایارد.» از همه بیشتر بود. او از سال ۱۲۵۲ تا سال ۱۲۷۷ بمدت ۱۵ سال بالباس بختیاری برای تحریک و راهنمایی محمد تقی خان چهارلنگ و تجزیه لرستان و خوزستان از ایران نهایت کوشش خود را به کار میبرد .

#لایارد مانند بختیاری ها لباس می پوشید دور کلاهش یک لنگ می بست و لهجه لری را بسیار خوب حرف میزد.

یکی دیگر از دست آموزان سیاسی انگلیس دکتر #ژوزف_ولف بود. او ابتدا یهود بعد کاتولیک وسپس پروتستانی شد و سرانجام کمر به خدمت انگلستان بست. در سال ۱۸۳۰ میلادی مامور ایران گردید و وارد خراسان شد.

در آنجا خود را بر بازگشت حضرت مسیح نامید و با یک چهره مقدس مروج آن دین شد ولی در باطن، یکی از عمال پر سابقه سیاسی دولت انگلیس بود.

🔻سیاست انگلیس در زمان #ناصرالدین_شاه

در دوران ناصرالدین شاه پیش درآمدهای دردناک بیشتری یکی پس از دیگری برای ملت ایران روی داده است و مانند همیشه هم در تمام آنها نقش انگلیسی ها چنان خودنمایی میکرده که عوام الناس هم پی به عمق آن می بردند. #آقاخان_نوری که قبلاً تابعیت انگلستان را پذیرفته بود با #جهان_خانم مادر ناصر الدین شاه روابط پنهانی برقرار کرده و واسطه میان اوو سفارت انگلیس شده بود و این روابط به آنجا کشیده بود که هرچه در اندرون شاهی می گذشت از طریق آقاخان نوری به انگلیس ها گزارشی می شد.

#لرد_پالمرستون وزیر امور خارجه وقت انگلیس نوشته است:

"در ملاقات خصوصی که با مهد علیا داشتم اوبه من اطمینان داد که دائما به شاه تلقین خواهد کرد که نظریات و راهنمایی های سفیر انگلیس را بپذیرد.

(اسناد بایگانی وزارت امور خارجه انگلیس ۱۳۸ - ۱۴۲ - ۶۰ - ۵۱ ) ،

(اسماعیل رائین - حقوق بگیران انگلیس در ایران - ص ۲۴۹)

هنگامیکه ناصرالدین شاه به سلطنت رسید میرزا تقی خان امیر نظام لقب #امیر_کبیر اتابک اعظم یافت و از همان لحظه نوکران و حقوق بگیران انگلیس که در راس آنها آقاخان نوری بود بنای مخالفت و مبارزه را با او گذاشتند.

امیر کبیر در مدت سه سال صدارت کوتاه خود کارهایی کرد که سال ها زمان لازم داشت ولی در مرکز قدرت آن روز، دشمنان قدرتمندی هم داشت که در رأس آنها #شیل وزیر مختار انگلیس بود.

در کل شیل در ۱۵ دسامبر ۱۸۴۹ به وزیر امور خارجه انگلیسی ( لرد پالمرستون) می نویسد :

"پول دوستی که طبع ملی ایرانیان است در وجود امیر کبیر بی اثر است و او یکی از افراد انگشت شمار این مملکت میباشد که فقط و فقط سعادت و نیک بختی وطن خود را در دل دارد ...

(اسناد وزارت امور خارجه انگلیس جلد ۱۴۶ ردیف ۶۰-۵-F )

سرانجام دسیسه های کلنل شیل، میرزا آقاخان نوری و مهد علیا به نتیجه رسید و در ۱۳ نوامبر ۱۸۵۷ میرزا تقی خان امیر کبیر از صدارت معزول و حاکم کاشان شد و در آنجا نیز سحرگاهان او را در حمام فین کاشان رگ زدند و میرزا آقاخان نوری صدر اعظیم ایران شد.

پس از خفه کردن میرزا ابوالقاسم قائم مقام به فرمان محمد شاه زمام حکومت متزلزل ایران در اختیار یک شاه ناتوان و یک ملای نادان به نام #حاج_میرزا_آقاسی افتاد . هدف این بود که تمدن ایرانی در مسیر نظامی خود متوقف شود. هر جا شایع شده بود که عمال روس و انگلیس زمامدار حقیقی کشورند و همه فهمیدند که استعمار در جلد حکومتی ایران فرو رفته است میرزا آقاخان نوری عامل رسمی و تبعه انگلیس در دستگاه حکومت ناصرالدین شاه، ابزار دولتی را به گونه ای بسیار محرمانه به وزیر مختار انگلیس اطلاع میداد.

#واتسون نوشته است:

"امیر کبیر بسیار کوشید که تمام بخشهای دستگاه حکومت را اصلاح کند. ... طبقه روستایی را از زیر فشار و ظلم نجات داد، وضع قشون را اصلاح نمود و تمام سیستم های مملکتی را دگرگون کرد. امیر کبیر در آغاز صدارت مواجه با خطر تجزیه خراسان بدست سالار پسر آصف الدوله دائی محمد شاه و حمایت انگلیس ها از این یاغی خیانت کار بود . انگلیسی ها با حمایت آصف الدوله و با نام های تهدید آمیر فشار دیپلماتیک باعث زحمت امیر کبیر می شد اما امیر بخوبی از عهده مشکل خراسان برآمد."

پس از مرگ امیر کبیر به علل سیاسی به اشاره ناصر الدین شاه، دو دختر امیر کبیر را که تاج الملوک و همدم الملوک نام داشتند و از فرزندان عزت الدوله خواهر تنی ناصرالدین شاه بودند میل و انتخاب مهد علیا برای بستن دهانها به عقد #مظفرالدین_شاه و #ظلل_السلطان در آوردند.

انگلیسی ها پس از کامیابی در قتل امیر کبیر میرزا آقاخان نوری و سپس میرزا حسین خان سپهسالار و سرانجام میرزا علی اصغر خان امین السلطان را به صدارت رساندند و با زبان بازی و پشت هم اندازی امتیازات گوناگونی از ایران گرفتند .

هنوز یکسال از کشتن امیر کبیر نگذشته بود که در ۱۵ ژانویه ۱۸۵۳ میرزا آقاخان نوری بدون هیچ مقدمه ای آشکارا انطرف از تملک سرزمین هرات را تسلیم وزیر مختار انگلیس کرد و از جانب دولت ایران تعهد نمود که هیچگاه قشون به خاک هرات نفرستند و ناصرالدین شاه هم امضای خود را پای آن سند گذاشت و این مقدمه ای بود در راه این تصمیم انگلیس ها که با ایجاد دولتهای کوچک پوشالی نفوذ ایران را از سرحدات هندوستان دور کنند زیرا انگلیس ها در این راه گام بر میداشتند که با تجزیه هرات وقندهار و سیستان و بلوچستان در غرب هندوستان قدرتی برجای نماند.

اول #سر_جان_ملکم و پس از او #سر_گور_اوزلی، به وزیر امور خاره انگلیس نوشتند:

"چون مقصود نهایی ما حفظ هندوستان است در این صورت بهترین سیاست ما باید این باشد که کشور ایران را در حال ناتوانی و توحش بگذاریم"

#جیمز_موریه نیز این نظریه رادنبال میکرد و در راه اجرای این سیاست بود که قدرت ایران مدارای میرزا حسین خان سپهسالار نزدیک به ده سال طول کشید و او صمیمانه و از روی عقیده موافق با سیاست انگلیس بود.

دادن امتیاز به #بارون_جولیوس_رویتر که تمام منابع ایران را یک کاسه در طبق اخلاصی نهاده تسلیم یکی از اتباع دولت انگلیس کردند ، در این دوره بود.

بردن ناصر الدین شاه در سه نوبت به اروپا با آن همه هزینه های کمر شکن در این دوره بود زیرا آرزوی قلبی محمد حسین خان سپهسالار این بود که ایران کاملا تحت نفوذ دولت انگلیس قرار بگیرد.

در زمان ناصرالدین شاه #ادوارد_استویک با دوز و کلک هایی قریه #قلهک را برای محل ییلاقی اعضای سفارت انگلیس مجاناً از دولت ایران می گیرد.

(تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس - محمود محمود - ص ۷۵۳)

#گلد_اسمیت به عنوان کمیسر و حکم دولت انگلیس در سال ۱۸۰۷ مامور می شود برای تعیین حدود سر حداد بین ایران و افغانستان ولی در باطن برای تقسیم ایالت سیستان بین ایران و افغانستان وارد حکمیت شود.

سیاست انگلیس همیشه روی این اصل بود که نسبت به ایران متعدی باشد و نسبت به افغانستان و رژیم عثمانی روی مساعد نشان بدهد و تا دولت ایران وجود سیاسی دارد به هزینه ایران رژیم عثمانی و افغان تقویت شوند و این اساس سیاست انگلیس نسبت به ایران بوده است.

در این زمینه #گلد_اسمیت در مقدمه کتاب خود "وقایع سه ساله ماموریت" با کمال وقاحت نوشته است :

" باید از دخالتهای ما از طرف ایرانی ها قدر دانی بشود "

ناصرالدین شاه این شهوت پرست و جانی بمدت پنجاه سال تمام ملت ایران را در بدترین وضعی نگهداشت و نگذاشت قدمی برای ترقی برداشته شود و کشوری را که تا مغز استخوان فساد گرفته بود ، هر قسمتش را به نام امتیاز در اختیار اجانب گذاشته بود، با یک مشت رجال طماع و خائن به مظفرالدین شاه سپرد و رفت.

🔻سیاست انگلیس در زمان #مظفرالدین_شاه

ناصرالدین شاه پس از پنجاه سال سلطنت نه جانشین درستی داشت و نه رجال فهمیده ای که مملکت را اداره کند ونه در خزانه اندوخته ای.

فقط یک ملت عامی و ساده به معنای واقعی باقی گذاشت که از هر ساربانی پیروی کند.

یکی از بهترین سالهای که می شد ایران را نجات داد وبه شاهراه ترقی انداخت همین دوره پنجاه ساله سلطنت ناصر الدین شاه بود که بیهوده گذشت و انگلیس ها بدست خائنین و فاسدین ایرانی دست به کار قطع ریشه حیات ایران شدند و از هر اقدام اساسی برای پیشرفت ایران جلوگیری کردند.

پیش از مظفرالدین شاه دو راه شوسه در ایران ساخته شده بود. راه شوسه تهران - قزوین و تهران- قم.

#منظرالدین_شاه امتیاز ساختن و نگهداری راه اهواز - شوشتر و اصفهان را برای مدت شصت سال به #اسفندیار_خان_سردار_اسعد و #محمد_حسین_خان سپهدار و #علی_قلی_خان بختیاری داد.

این امتیاز که به امضاء و مهر وزیر مختار انگلیس هم رسیده بود در سوم مارس ۱۸۹۸ از سوی نامبردگان به کمپانی #برادران_لینچ انگلیسی تفویض شد و باز هم واسطه معامله نیز وزیر مختار انگلیس بود.

در زمینه قرض ها #آرتور_هاردینگ می نویسید:

" شاه و وزرایش با حماقت در خرج کردن افراط می کنند."

نخستین قرض گرفته شده به حساب کمپانی #رژی_تنباکو داده شد و بعد قرضهای دیگری گرفتند .

#والانتین_چیرول گفته است:

"وثیقه ای که دولت ایران میداد عبارت بود از عایدات گمرکات جنوب و این وثیقه مناسبی بود چونکه ما در جنوب منابع سیاسی و اقتصادی داریم بهتر بود که غیر از خودمان کسی در آنجا امرونهی نکند در حالیکه اکنون دارد از دستمان بیرون میرود"

هنگامیکه مظفرالدین شاه برای بار اول ۲۲ میلیون و نیم منات (دو ملیون و چهارصد هزار لیره) از قرار صدی پنج برای مدت ۷۵ سال از روسها وام گرفت، در برابر انگلیسی ها متعهد شده بود که از همین قرضه دریافتی از بانک شاهی را بپردازد و گرنه حق گرفتن قرضه دیگری ندارد ولی #شاه و #امین_السلطان این پول را برداشتند و عازم اروپا شدند و تا آخرین دینار آن را خرج کردند.

بطور کلی مسافرتهای #ناصرالدین_شاه و #مظفرالدین_شاه به اروپا برای مردم ایران مصیبت بار بود زیرا با خالی بودن خزانه ، این دو پادشاه از انگلیس و روس وام میگرفتند و برابر اصل بهره با گرو گذاشتن عایدات کشور آنها را بیش از پیش بر کشور مسلط میکردند.

بطور کلی چهار فقره وام از انگیسی و دو وام از روسیه تزاری ... و افزون بر آن دوازده فقره وام دیگر از بانک شاهی( بانک انگلیس در خاورمیانه) از دولت انگلیس ثبت شده است.

(احمد خلیل الله مقدم_ تاریخ جامع ملی شدن نفت_ ص ۵۵۰ تا ۵۵۵)

در مدت پیش از پنجاه سال سلطنت ناصر الدین شاه و مظفرالدین شاه ، انگلیسی و روس بودند که نگذاشتند مردم ایران قدم در راه ترقی کشور خود بردارند و هر کسی که آمده فکری به حال مردم ایران بکنند او را از بین بردند.

سیاست انگلیس به اندازه ای غیر انسانی بود که #اسقف_کاتربور به هنگام دعای خود در کلیسای لندن از خداوند برای مردم انگلستان طلب بخشایش کرد که بعداً هم این دعا از طرف دولت انگلیس ممنوع اعلام شد.

انگلیس ها به مدت هشتاد سال افزون بر سفارت خود بیست و سه کنسولگری در ایران برپا کردند. حال آنکه تعداد انگلیسی های مقیم ایران نسبتا اندک بود.

در سال ۱۹۰۵ میلادی باز هم مظفرالدین شاه میخواست برای معالجه به اروپا برود

#لرد_کرزن، خیلی میل داشت که این مسافرت با وامی که دولت ایران از انگلیس دریافت خواهد کرد انجام شود ولی هیئت مشاورین حکومت در لندن مخالف بودند و می گفتند که وام تازه مخالف شرایطی است که دولت ایران به هنگام قرض از روسیه تزاری تعهد کرده است ولی نظر #آرتور_هاردینگ وزیر مختار انگلیس در ایران مانند #لرد_گرزن این بود که ؛

هر پیش آمدی که روی دهد باید مقاصد سیاسی دولت انگلیس در ایران به پیش برود و نقطه نظر ها باید فقط حفظ منافع انگلستان باشد ...

مظفرالدین شاه درسال آخر عمرش فرمان مشروطیت را امضاء کرد و #محمد_علی_میرزا ولیعهد هم آن را تصدیق کرده ... تا این زمان اوضاع انگلیسی ها با مشروطه خواهان مساعد بود ولی پس از انتقاد قرارداد ۱۹۰۷ میلادی، انگلیسی ها ایرانیان را رها کرده با روس ها بنای همکاری نوع دیگری را آغاز نمودند و روسها هم به پشت گرمی انگلیسی ها هر بلایی را که می خواستند بر سر ایران و مشروطه خواهان آوردند.

#کسروی میگوید: انگلیسی ها هنگام رفتن نیروی نظامی خودشان از خوزستان سهام خود را به دولت ایران فروختند و پول آن را هم گرفتند.

(کسروی_ تاریخ ۵۰۰ ساله خوزستان - ص ۲۱۹ و ۲۲۰ )


شش🔻سیاست انگلیس در زمان #محمد_علی_شاه

و جریانات مجلس

انگلیسی ها از آزادی و استقلال ایران بیزار بودند واز روی ریا و سیاست دردام روس نیفتادن ایران، مشروطه خواهان را در سفارت خود پذیرفتند چون میخواستند جریان مشروطه خواهی را به راه دلخواه خود بیندازند تا از تاثیر آن در افغانستان و هندوستان از یک سو و عراق و ترکیه از سوی دیگر جلوگیری کنند.

سیاست انگلیس در حمایت مشروطه خواهان این بود که چون #محمد_علی_میرزا عامل روسیه بود و پس از مظفرالدین شاه، این جانشین ، با سیاستهای انگلیس همسو نمیشد حاکمیت ایران را از حالت مطلقه به مشروطه می خواستند تا پس از روی کار آمدن محمد علی شاه، اختیارات تام و مطلقه از او سلب شده باشد تا انگلیس بتواند سیاست های خود را از طریق صدراعظم یا وزرا و هم چنین از نمایندگان مجلس دنبال و رای بگیرد و عملا محمدعلی شاه قدرت تصمیم گیری را نداشته باشد تا به نفع روسیه گام بردارد...

#مجلس_شورای_ملی_اول ، در ۱۷ شعبان ۱۳۲۴ قمری گشایش یافت. این مجلس که در نخستین روز برپایی و با حضور مظفرالدین شاه و محمد علی میرزا ولیعهد در #کاخ_گلستان تشکیل جلسه داد .

در #دومین جلسه خود در #کاخ_بهارستان ، #صنیع_الدوله را به عنوان رئیس مجلس، و#وثوق_الدوله را نایب رئیس اول و حاج #امین_الضرب را نایب رئیس دوم انتخاب کرد.

نخستین اقدام اقتصادی مجلس اول مخالفت با اخذ وام دولت از بیگانگان و طرح تاسیس بانک ملی بود که همه طبقات در آن شرکت داشتند.

دولت در ۲۳ آبان ۱۳۸۵ خورشیدی با تاسیس بانک ملی ایران موفقت کرد و بازرگانان پیشگام آن شدند و سرمام بانک #سی_کرور( پانزده ملیون تومان) تعیین شد.

در مجلس دوم مشکلات زیاد بود هنگامیکه مجلس دوم میخواست از خارجه وام بگیرد دولتین انگلیس و روس شرایطی را پیشنهاد کردند که مغایر استقلال سیاسی و اقتصادی ایران بود از هر دولت دیگری که خواستند این وام را بگیرند ، انگلیسی ها مانع شدند!!

می خواستند از فرانسه یا ایتالیا مستشار عالی و نظامی استخدام کنند دولتین روس و انگلیس نگذاشتند.!!

این حال ملیون ایران مأیوس نشدند و مستشار مالی را از آمریکا (#مورگان_شوستر) و صاحب منصبان ژاندارمری را از کشور سوئد استخدام کردند.

مجلس اول که با جدیت پشتکار یک عده بسیار کمی از مردان با شهامت و از جان گذشته کار میکرد اما در روز پنج شنبه چهاردهم خرداد ۱۲۸۷ خورشیدی / ۱۹۰۸ میلادی یعنی دوسال پس از صدور فرمان مشروطیت محمد علی شاه به باغشاه رفت و ستاد عملیاتی خود را در آنجا بر پا کرد. #لیاخوف فرمانده قوای قزاقی مجلس را به توپ بست جمعی از نمایندگان دستگیر و گروهی کشته شدند و بیشتر دستگیر شدگان نیز در باغشاه به دستور محمد علی شاه تیر باران گردیدند ترس و وحشت و خفتان بر سراسر ایران سایه افکند در همین زمان #ژان_ژورس ، رهبر سوسیالیستهای فرانسه در مجلس آن کشور طی نطق پر شوری گفته بود:

" انگلیسی و روس میخواهند آخرین شراره های آزادی خواهی را در ایران از میان بردارند."

و چنین هم شد و محمد علی شاه پس از بمباران مجلس به لیاخوف گفته بود :

"تو تاج و تختم را نجات دادی"

مجلس دوم از بهترین عناصر ایران تشکیل شده بود و مردان وطنخواه، با ایمان و فداکار در آن مجلسی زیاد بود. واگر دست آموزان فتنه انگیز انگلیس و روس نبودند و مجلس را راحت میگذاشتند که دست به اصلاحات بیشتری بزند ایران به جاده ترقی افتاده بود ولی بیگانه پرستان پیرو انگلیس مانع عملیات آنها می شدند و در هر قدمی که می خواستند به سود ملت ایران بردارند موانع بیشماری در سر راهشان ایجاد میکردند .

#شوستر_امریکایی اخراج شد و جنایات بیشمار روس در حق مردم، قتل عام تبریز و رشت، به توپ بستن مشهد، تبعید سیاستمداران ، تحصیل جبری انگلیس و روس در زمینه امتیازات و تعهدات از دولت ایران مدت سه سال ادامه یافت.

انگلیسی ها مشیرالدوله پیرنیا رئیس الوزراء را مجبور به استعفا کردند و به توسط عوامل خود برای بهم زدن مجلس صف آرایی نمودند. تاریخ نویسان روسی درباره انقلاب مشروطیت ایران #نامه_های_محرمانه_لیاخوف را منتشر نمودند این نامه هارا #پالوف که یکی از مخبرین آزادی خواه بود بدست آورده بود و نشان میدهد که #نیکلای_دوم دستور بمباران مجلس را داده است و محمد علی شاه و لیاخوف مجری دستورات تزار روسیه بودند.

🔻سیاست انگلیس در زمان #احمد_شاه

مجلس شورای ملی با استخدام مستر شوستر امریکایی اصلاحاتی را در ایران شروع کرد و دستگاه مالی را منظم نمود . و این کار تنها به زیان انگلیسی ها بود، آنها حاضر نبودند اینگونه اصلاحات انجام شود.

انگلیسی ها از یک سو منابع عایدی ایران را از دست دولت ایران گرفته بودند و از سوی دیگر برای قرض دادن به ایران انواع شرایط سختی پیشنهاد میکردند تا ایران نتواند نیازمندی های روزانه خود را رفع نموده و نقشه های اصلاحی خود را دنبال کند.

وطن دوستان ایران امیدواری زیادی به مستر شوستر که کتاب #اختناق_ایران از تالیفات او می باشد داشتند. مجلس و دولت ایران خیلی به این مرد جدی و با وفا اعتماد داشتند و تمام اختیارات عالی را بدست او سپردند.

او با جدیت و صمیمیت خدمت خود را انجام میداد . بوسیله شوستر دستگاه پراکنده مالی جمع آوری شد و درآمدها و هزینه های کشور سر و صورت گرفت.

انگلیسی ها و روس ها احساس میکردند که اگر اقدامات شوستر چند صباحی ادامه یابد ملت ایران موفق خواهد شد که به اوضاع کشور سر و صورتی بدهد و پس از آن اصلاحات بعدی آسان تر خواهد شد . از اینروی به نیروهای نظامی خود در جنوب و شمال ایران افرودند و به شدت به کار شکنی و آشوب پرداختند و سرانجام اولتیماتومی در ۲۹ نوامبر ۱۸۹۹ برابر با ذیحجه ۱۳۲۹ به ایران دادند که مدت آن ۴۸ ساعت بود:

۱) اخراج مستر شوستر از ایران

۲) تعهد دولت ایران به اینکه بدون تصویب دولتین انگلیس و روی یک نفر غیر ایرانی را به خدمت نپذیرد.

۳) پرداخت خسارتی برای فرستادن قشون روس به ایران.

ولی در مجلس شورای ملی تمام نمایندگان نظاریات آنها را رد کردند.

(شوستر - اختناق ایران - ص ۱۷۷ )

محمود محمود - تاریخ روابط سیاسی ایران وانگلیس - ج ۸ - ص ۲۳ )

ایران بیچاره با خزانه خالی و بدون مجلس درحالیکه مردان قابلش را از بین برده بودند میان دو چنگال آهنین گیر کرده بود و روز به روز بیش از پیش مورد فشار بیگانگان واقع میشد و فقط یک شاه نابالغ در آنجا سلطنت میکرد

روس ها بریگاد قزاق را در ایران در دست داشتند و انگلیسی ها هم پلیس جنوب.

را بو پا کردند و شماری از رجال ایران را تیر باران

روس ها و انگلیسی ها در تبریز و رشت و دیگر شهرها چوبه های دار به پا کردند.

مجلس شورای ملی را بستند

روزنامه ها را توقیف نموده

و جمعیت های سیاسی را تعطیل کردند.

ادامه در بخش بعدی

Report Page