تاریخ‌خوانی و آیندۀ اقتصاد ایران

تاریخ‌خوانی و آیندۀ اقتصاد ایران

دکتر محمود سریع‌القلم


از موضوعاتی که در دانشکده‌های علوم انسانی ایران بسیار اندک به آن پرداخته شده، تاریخ اقتصاد اروپا و آمریکا است. چهار انقلاب صنعتی در غرب عمدتاً ریشه در اقتصاد دارد و نه سیاست. به نظر می‌رسد ایرانیان در طول یک قرن پیدایش دانشگاه در ایران، به موضوعاتی مانند هویت، استقلال، امپریالیسم، جنبش عدم‌تعهد، ویتنام و احزاب تک‌نفره پرداخته‌اند تا روزنه‌ای برای تغییر و تحول و درنهایت، توسعه پیدا کنند. ژاپن تنها کشوری است که از سال ۱۸۶۹ به سراغ آموزش صنعت، بانک‌داری، کشتی‌سازی و علم غرب رفت و با یادگیری از اروپا و آمریکا، به موازات آنها، برج قدرت و ثروت خود را بنا نهاد. آنها زودتر از دیگران متوجه ریشه‌های قدرت نوین شدند. با آن‌که منابع طبیعی نداشتند و در جغرافیایی کوچک زندگی می‌کردند، ذات قدرت‌یابی را در اقتصاد کشف کردند. ایرانیان آن‌چه را که لازم بود از غرب بیاموزند، کم‌تر بدان پرداختند و درپی مواردی رفتند تا فاصلهٔ خود را از پیشرفت، با سیاست، مبارزه، عصبانیت و تعارض حل‌وفصل کنند. این مدل مشغولی حس خوبی به دست می‌داد و فاصله‌گرفتن، حس برتری‌طلبی را راضی و تقویت می‌کرد. این حس خوب هم‌چنان ادامه دارد، اما فاصله گرفتن هنر نیست؛ ادغام، که به نفع خاک باشد، هنر است. غرب با تولید و علم به قدرت رسید. بنیان این قدرت، ثروت اقتصادی است. خروجی آن توان مذاکره و تعیین دستور کار است. مطالعهٔ اقتصاد آمریکا طی سه قرن گذشته، مهم‌تر از تاریخ جنگ ویتنام است. فهم بیسمارک بااهمیت‌تر از دو جنگ جهانی در قرن بیستم است. مادامی که ثروت تولید نشود -که این تولید ثروت از طریق ادغام در جهان به دست می‌آید- مفاهیمی مانند هویت، تاریخ، سنت، تصمیم‌های استقلال‌طلبانه و اعتبار نیز تحقق پیدا نخواهد کرد. خواندن تاریخ -به‌خصوص تاریخ اقتصادی- برای هر فردی که در جایگاه مدیریت و سیاست‌گذاری است، سرنوشت‌ساز است.

https://t.me/Inter_Politics


Report Page