بیانیه ی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران به مناسبت روز دانشجو
بسم الله الرحمن الرحیم
"ای مالک، بدان که تو را به بلادی فرستادهام که پیش از تو دولتها دیده، برخی دادگر و برخی ستمگر و مردم در کارهای تو به همان چشم مینگرند که تو در کارهای والیان پیش از خود مینگری و دربارهی تو همان گویند که تو دربارهی آنها میگویی و نیکوکاران را از آنچه خداوند درباره آنها بر زبان مردم جاری ساخته، توان شناخت."
بخشی از نامهی امیرالمومنین علی ابن ابیطالب خطاب به مالک اشتر
دانشجویان عزیز، مهمانان گرامی و حاضرین محترم در سالن فردوسی دانشکدهی ادبیات دانشگاه تهران، در ۶۸امین سالگرد واقعهی ۱۶ آذر سال ۱۳۳۲ با شما سخن میگوییم.
همانطور که میدانید، از دیرباز سنتی در دانشگاههای سراسر ایران جریان داشته است که در روز ۱۶ آذرماه، برنامهای دانشجویی با محوریت یاد و خاطرهی سه دانشجوی به ناحق کشته شده در آن تاریخ، برگزار شود. این برنامه و این تاریخ، همواره بهانهای بودند برای تعریف و یادآوری حقوق از دسترفتهی دانشجویان و تلاش برای استیفای این حقوق.
در این میان و در تمام این سالها، همواره دستهایی در کار بودهاند تا مفهوم دانشجوی سیاسی را به عنوان پیادهنظام احزاب و جریانات سیاسی خارج از دانشگاه، یا نهادهای نظامی و شبهنظامی، تعریف کنند.
گاه حتی پا فراتر گذاشته، ازاساس، این روز را به عنوان یک جشن غیرسیاسی به دانشجویان و دانشگاه تحمیل میکنند یا درنهایت و درصورت شکست تمامی پروژههای فوق، این تاریخ و مراسم را به یادبودی صرف برای سه دانشجوی خاص تقلیل میدهند و از این رو، پتانسیل رادیکال و بهبودبخش این مراسم را خنثی میکنند.
باید اعتراف داشت که با وجود سالها مقابلهی جریانات دانشجویی با این رویههای غلط، همچنان این رویهها با قدرت تمام به کار خود ادامه دادهاند و به ویژه بعد از همهگیری کرونا، به اغلب خواستههای خود رسیدهاند.
تنها، نگاهی به کاهش قابل توجه تعداد برنامههای مرتبط با این روز، و خلا حضور سخنرانان جدی، حتی در برنامههای تشکلهای سیاسی وابسته، و البته روند دشوار و عجیب و غیرعقلانی گرفتن مجوز مراسم این برنامه، در همین دانشگاه تهران، خود گواه پیروزی دشمنان دانشگاه مستقل، آزاد، دموکراسیمحور و کارآمد است.
نشانهی دیگر این تحمیل بر نهاد دانشگاه، کاهش اثرگذاری دانشگاه در تحولات سیاسی کلان کشور است. در مقابل دیدگان ما عیان است که دیگر آن روزگار نیست که خبر کشته شدن سه دانشجو، یا یک اعتراض و تحصن دانشجویی، در تمامی کشور بپیچد و بتواند موجی اعتراضی ایجاد کند.
به همین دلیل است که به باور ما، بهترین راه پیش روی دانشجویان و دانشگاه، فراروی از دیوارهای پیرامون خود است و شنیدن صدا و بازروایت مردمان کوچه و خیابان. تنها از این طریق است که شاید بتوان اهمیتی برای دانشگاه بازشناخت.
جدای از مسالهی اهمیتِ دانشگاه، تنها از این راه است که میتوان راهکارهایی برای بهبود وضعیت یافت؛ چراکه، مسائل و معضلات دانشگاه از ابربحرانهای کشور و سیاستگذاریهای سیستماتیک غلط در کشور ریشه میگیرند، و البته دانشگاهِ ناکارآمد خود به یکی از مقومهای اصلی وضعیت موجود بدل میشود.
برای مثال، انتصابات غیرکارشناسی، غیر علمی و سیاسی هیئت امنا و روسای برخی دانشکدهها، همگی با اسم رمز "توسعهی دانشگاه" نمونهی کوچکی هستند از موج انتصابات غیرکارشناسی و فامیلی در تمامی این سالها، که تنها در مقاطعی همچون مقطع فعلی شدت میگیرند.
مثالی دیگر از این درهمتنیدگی، مسالهی برخوردهای امنیتی و احکام سنگین قضایی برای فعالان دانشجویی است که نمیتوان آن را جدای از عملکرد کلی سیستم امنیتی و قضایی کشور دانست.
دقت در سیستم پذیرش دانشجویان در دانشگاه، برای ما روشنگر رئوس برخی سیاستهای کلان در کشور است؛ مثلا، شکاف مرکز و حاشیه، خود را در چند قسمت سیستم دانشگاه به نمایش میگذارد: اول قرار گرفتن دانشگاههای برتر کشور در شهرهای اصلی، و دوم سیاستهای بومیگزینی در پذیرش دانشجویان که باعث عمیقتر شدن شکاف بین مرکز و حاشیه در بحث منابع انسانی میگردد. شهروندان ساکن مناطق حاشیهای امکان کمتری برای ورود به دانشگاههای اصلی کشور مییابند و درنتیجه از کیفیت آموزشی کمتری بهرهمند گشته و احتمالا جای چندانی در ساختار بهرهمندتر مرکز نمییابند. درنتیجهی این روند، تمایل شهروندان مناطق مرکزی برای فعالیت در مناطق حاشیهای و نتیجتا توسعهی این مناطق کاهش مییابد.
البته مسالهی اصلی در بحث پذیرش دانشجویان، مسالهی سهمیههای هیئتهای علمی، جانبازی و ایثارگری و سهمیههای خاص نهادهای نظامی است. سیستم پذیرش سهمیهها یکی از شاهراههای بیاعتبارسازی تمامیت نهاد دانشگاه و کارآمدی آن است. این سیستم آینهی کوچکی از سیستم کلان امتیازدهی ویژهی اقشار و طبقات خاص در سراسر کشور میباشد.
میتوان بیشمار مثال دیگر از این درهمتنیدگی ساختار دانشگاه با ساختار کلان حاکمیت آورد؛ اما، این مبحث را با مثالی خاصتر به اتمام میرسانیم که شاید ابعاد درهمتنیدگی آن با ساختار بیرونی چندان روشن نباشد.
غیرممکن است کسی شلیک به هواپیمای مسافربری اوکراینی را به خاطر نداشته باشد. این ترومای جمعی که در حافظهی یکایک ایرانیان ثبت شده است، یکی از نمادهای پیوند وضعیت آشفتهی کلان کشور با ساختار دانشگاه است. بسیاری از مسافرین این هواپیما دانشجویان نخبهای بودند بیبهره از امتیازات ویژه، دانشجویانی که سالهای سال در تلاش برای ساخت زندگی شایستهای در موطن خود و خدمت به خاک این سرزمین بودند؛ اما، ساختار حاکمیتی تبعیضآمیز و رانتی و دانشگاه ناکارآمد، نتوانست هیچ یک از ایشان را در دامان خود حفظ کند. شلیک موشک، آخرین پاسخ این سیستم ناکارآمد به ساکتترین شیوهی اعتراض، یعنی خروج از مرزها بود. این روزها برخی تسهیلات اصلاحگرانه و امتیازات مقطعی به این قشر از دانشجویان، یادآور آن پاسخ آهنین است: آن روی دیگر سکهی حاکمیتی که از درک وضعیت و ریشههای عمیق مهاجرت نخبگان عاجز است و از تغییرات و اصلاحات ماندگار، ناتوان.
تا به اینجا به اثرگذاریهای وضعیت کلان بر نهاد دانشگاه پرداختیم. کمی هم به اثرگذاریهای دانشگاه در تشدید وضعیت موجود و بحرانهای آن بپردازیم.
برای مثال، اعتراضات جدی سالهای اخیر، چه اعتراضات دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸، و چه اعتراضات محیط زیستی مردم شریف استانهای خوزستان و اصفهان، مواردی چندان غیر قابل پیشبینی نبودند. سالهای سال هشدارهای استادان و محققان مستقل و فعالان دانشجویی به آتش زیر خاکستر بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و محیط زیستی ایران، از دیوار تنگ پیرامون دانشگاه به جایی درز نکرد و چه بسا که این صدا در همان محیط تنگ و بسته نیز تحمل نشد. سرنوشت این قسم دانشجویان و اساتید، چیزی نبود مگر بازنشستگی اجباری و احکام انضباطی و ستارهدار شدن و محرومیت از تحصیل. بدیهی بود که جای خالی این چنین افرادی را یا امتیازبران از سهمیههای رنگارنگ پر میکردند یا افرادی که در تداوم وضعیت بحرانزا و آسیبزای موجود منافعی جدی داشتند.
سالهای سال، هشدارهای دلسوزانهی جامعهی دانشگاهی، مبنی بر اصلاح سیاستهای کلان حاکمیتی، همصدا با دیگر بخشهای جامعهی مدنی، شنیده نشدند. صدای رسای این بخش از جامعه خواستهایی اساسی در جهت بهبود آزادیهای مدنی و کاهش بیعدالتیها ساختاری و در یک کلام توسعهی پایدار کشور داشت. خواستهایی همچون اهتمام و وفاداری به قانون اساسی، رفع نظارت استصوابی در ساختار انتخاباتها، آزادی تشکیل و فعالیت سازمانهای مردمنهاد، سندیکاهای مستقل، نهادهای صنفی و احزاب، مقابله با سانسور گسترده و ارتقای آزادی بیان و آزادی پس از بیان، حذف برخوردهای امنیتی و محکومیتهای قضایی سلیقهای، که از مصادیق آن میتوان بیش از ۴۰۰۰ روز حصر ظالمانهی رهبران جنبش سبز، مهندس میرحسین موسوی و زهرا رهنورد است و همچنین عدم اعلام رسمی و دقیق تعداد کشتهشدگان و بازداشتشدگان اعتراضات سراسری سالهای اخیر و همچنین عدم برخورد مناسب با نیروهای امنیتی و نظامی خاطی که به ناحق خون تعداد زیادی از شهروندان این کشور را ریختند.
ماحصل این وضعیت، تنها ماندن حاکمیتی است با معضلات ریشهای که حتی اگر ارادهی رفع این معضلات را داشته باشد، به علت عدم مشارکت بخشهای مختلف جامعه، ناتوان است. نتیجه این است که حاکمیتی که سالها شعار استقلال از غرب و شرق عالم را داشت، چشمانتظار نتیجهی مذاکرات است و هراسان از وضعیت کشورهای منطقه.
در پایان انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران، با علم به اینکه صداهایی بسیار بلندتر و قدرتمندتر از نهاد دانشگاه و دیگر بخشهای جامعهی مدنی هیچگاه توسط حاکمیت شنیده نشده است، و تنها برای اتمام حجت و ثبت در تاریخ میگوید که یگانه راه حل مشکلات کشور، بازگشت به قانون اساسی و احترام به خواستها و مطالبات مردم و دلجویی صحیح از تمامی اقشار آسیبدیدهی این سالهاست.
أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ
آيا كسى كه بنياد [كار] خود را بر پايه تقوا و خشنودى خدا نهاده بهتر است يا كسى كه بناى خود را بر لب پرتگاهى مُشرف به سقوط پىريزى كرده و با آن در آتش دوزخ فرو مىافتد؟ و خدا گروه بيدادگران را هدايت نمىكند.
(توبه/۱۰۹)
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
شانزدهم آذر یک هزار و چهارصد خورشیدی