«به مناسبت ۱۷ اکتبر، روز جهانی ریشهکن کردن فقر»
🌐دستیابی به جامعهی پویا، راهی برای مقابله با فقر
به محلات حاشیهی شهرها که بروی، معنای #فقر به وضوح آشکار و نمایان است: کودکانی که در سن بسیار پایین و از پنج شش سالگی کار میکنند، پسران و دخترانی که تا کلاس پنجم و ششم درس میخوانند و مدرسه را ترک میکنند، مادری با چند بچه قد و نیمقد که از ترس کتکهای شوهر معتاد و بیکار خود، آوارهی خیابانها میشود، مردان و زنانی که در خیابانها و در روز روشن در حال مصرف مواد مخدر هستند و خلاصه، هزار و یک نمونهی عینی دیگر که شما را به دل جهنم فقر میبرد و از نزدیک به شما نهیب هوشیاری و بیداری میزند که «این است آرمانشهری که قرار بود ساخته شود»!
امروز اما روز جهانی «ریشهکن کردن» فقر است. پس باید سخن از این مساله راند که چه کنیم که این دیو هفتسر که آتش بر خانمان میلیونها انسان فقط در ایران زده و در کل جهان هم هر روز قربانی میگیرد، کنترل شود؟ سوال اساسی این است که چه کسانی و یا به عبارت بهتر چه ساختار اجتماعی باید فقر را از میان ببرد یا کاهش دهد؟
اگر به فقر به عنوان یک موجودیت نگاه شود، فقر موجودیتی است که در تمام طول تاریخ وجود داشته، امروز نیز هست و اگر بشریت با همین روش فعلی به حیات اجتماعی و جهانی خود ادامه دهد تا روز ابد نیز خواهد بود. بنابراین ما با یک موجودیت بسیار قدرتمند مواجه هستیم که قدمتش از هر انسان، هر حکمران، هر سلسلهی پادشاهی و حکومتی، هر دورهی تاریخی و هر آنچه به عینه میشناسیم بیشتر است و چه بسا قدرت تخریب بیشتری نیز داشته باشد. قدرتی که عدهای از آن در جهت تامین منافع خود بهره میبرند. پس سهلانگارانه است اگر فکر کنیم با اقدامات ساده و دمدستی و بدون یک برنامهی همهجانبه در همهی بخشهای جامعه، میشود بر فقر فائق آمد.
ریشهکن کردن فقر یا کاهش آن در جامعه شاید پیش از هر مساله، نیاز به باز کردن ریشههای آن برای جامعه و تولید فکر در حوزههای مختلف فکری و اجتماعی دارد. پیامبران به عنوان مصلحان اجتماعی، در بسیاری مواقع، به میان اقشار محروم جامعه رفتند و رسالت خود را از محلات فقیرنشین جامعه آغاز کردند. آنها همچنین به ایجاد یک محتوای فکری نیز به طور همزمان دست زدند تا همهی اقشار جامعه را برای یک سلسله اصلاحات در جامعه آماده کنند. مشخص است که برنامههای حاکمیت در بحث حمایت از اقشار ضعیف تا قانونگذاریهای صحیح نقشی بسیار اساسی در کاهش فقر دارد. در زمانی که این نقش به درستی ایفا نمیشود، از سوی دیگر، تولید فکر برای تمام اقشار جامعه بهخصوص قشر متوسط که درصد بیشتری را در جامعه به خود اختصاص داده، برنامهای است که باید به جدّ توسط اندیشمندان جامعه در جهت مبارزه با فقر پیگیری گردد.
قشر متوسطی را تصور کنید که بر اساس یک زوال فرهنگی، بیش از اندازه به خود مشغول شده، فعالیت به منظور دگرخواهی و برنامهریزی در این زمینه را بیهوده و عبث میداند، افرادی که به هر طریق (حتی فساد اقتصادی و ...) به ثروت فراوان دست مییابند افراد باعُرضه و با لیاقت و افرادی که در مسیر دگرخواهی قدم برمیدارند را انسانهایی بیکار و بیبرنامه میپندارد. در چنین جامعهای که فکر و فرهنگ جامعه (قشر متوسط جامعه) برای اصلاحات اجتماعی آماده نشده، بخشی از گناه این عدم آمادگی بر دوش تولیدکنندگان فکر در جامعه است که اندیشهی نو و جدیدی در زمینهی علوم مختلف، بهخصوص علوم انسانی، تولید نکردهاند. در نتیجه جامعه به یک سکون دچار شده و چه بسا تحت تاثیر تبلیغات ضدفرهنگی سیستمهای تبلیغاتی قدرتمند باشد که ذهن جامعه را به طور دائم به سمت مسایل دمدستی و ساده سوق میدهد یا با تحلیلهای ضعیف و کممایه، ذهن جامعه را کنترل و مدیریت میکند. در چنین جامعهای نباید انتظاری برای مبارزهی موثر با غول هزار سر فقر داشت؛ مگر اینکه ذهن جامعه از طریق تولید فکرهای موثر و اقدامات اجتماعی که از سوی عموم مردم حمایت میشود، به ذهنی پویا تبدیل شود. جامعهی پویا از نظر فکری، قطعا اقدامات موثری در تمام زمینههای اجتماعی نیز رقم خواهد زد.