♦️ به مناسبت دوازدهمین سالگرد حصر موسوی، کروبی و رهنورد
✍ عبدالله مؤمنی
🔺 ما انسانها در نزاعی که بین ارزشهای بشری و دشمنانش در جریان است دائم در معرض انتخابیم. چنانچه تاریخ بشر گواه این مسئله است و اگر از زبان پرومته اسطوره روشنایی و حقیقت در یونان باستان آن را بگوییم چنین است: در تراژدی (پرومته در زنجیر) اثر آشیل ترجمه شاهرخ مسکوب که گویی با وضعیت ما همخوان است آمده:
🔻 پرومته:
«گفتن ماجرا رنج است و نگفتن نیز دردناک است و سراسر نامرادیست. به اندرزهای خردمندانه من گوش فرا ندادند، از سر غرور. نیرنگهای اندیشه را به هیچ گرفتند و پنداشتند کسی را پروای فرمانروایی زورمندان نیست. مادرم بارها به من گفته بود که مشیتِ آینده چیست: بهروزیِ سرنوشت از آنِ زورمندان نیست و اندیشه سرچشمه پیروزی و توانایی است. اکنون به پرسش شما می پردازم و فاش میکنم که او به چه گناهی مرا میآزارد. چون زئوس بر تخت پادشاهی نشست و سلطنت خود را بیاراست.
اما به هیچ روی در اندیشه انسان بسیار رنجیده نبود و در سر میپروراند که تمامی نژاد ما را تباه کند و به جای وی نژادی نو پی افکند. من با چنین اندیشهای همداستان نبودم پس در برابر او در ایستادم و آدمیان را از نیستی و دوزخ رهاندم. هرگز نمیپنداشتم که در غم آدمیان بودن سرچشمه چنین رنجی باشد؛ ولی همچنانکه میبینید گرفتار زنجیرم و منظر من مایهی زشت نامی زئوس است» .....
🔻 این سرنوشت گویی سرنوشت تاریخی و نشانهی تنازع تاریخی است که مبارزان راه آزادی در برابر خودکامگان چون زئوس دارند. این نزاع بر سر دفاع از ارزشهای انسانی در برابر تمامیتخواهی و بر جای خدایان نشستن ارباب قدرت است.
🔺 در این انتخاب بزرگ رهبران جنبش سبز همان راهی را برگزیدند که حقیقتطلبان در برابر گمراهان برگزیدند و خود را همراه روشنایی و خیر برای بشریت تعریف کردند.
🔸 نمادها و سرمایه نمادین
🔻 من می خواهم بهعنوان مقدمه التفاتی بدهم به اینکه ما «در این حدود ۲۵ ساله اخیر چه راهی را رفتیم» و چه بنبستها و راهگشاییهایی داشتهایم و سپس اگر بتوانم بگویم که الان در کجا هستیم و نقطه و مرحله وضعیت اخیر را تا حد توان ترسیم کنم.
🔻 ما در دوران اصلاحات به دنبال دموکراتیک کردن نهادهای قدرت و نظام تصمیمگیری بودیم «تا در پس آن بتوان نظام حکمرانی را بهبود بخشید»؛ اما نظم سیاسی مجموعا در برابر این فرایند ایستادگی کرد و علاوه بر این که ساختارهایش بر روی نیازها و مطالبات مردم چون آزادی و دموکراسی و ... گشوده نشد؛ بلکه ساختارها تصلب بیشتر پیدا کردند و علاوه بر تمرکز قدرت به سمت تمرکز ثروت در دست نهادهای خاص میل نمودند.
🔻 اما در درون جامعه میل به تغییر عنصر ثابت بود و هرگز این تمایل فروکش نکرد «به تعبیری» ممکن بود که سرکوب شود و یا فضا برای تحرکش بسته شود ولی تمایل به تغییر عنصر ثابت تمام ۲۵ سال اخیر بوده است.
🔻 البته دوران اصلاحات دستاوردهای «دورانی و حتی فرا دورانی» خاص خود را داشت ولی عملا آن راهبرد به شکست انجامید و تمرکززدایی از قدرت و دموکراتیک کردن ساخت قدرت در درون حاکمیت پیش نرفت.
🔻 در ۸۸ به باورم هم مردم و هم رهبران جنبش سبز آقای کروبی و خانم رهنورد و به ویژه شخص میرحسین به خوبی متوجه شده بودند که شرایط دگرگون شده است و مقاومت و همراهی آنها با مردم در جنبش سبز نشان از تحلیل درست آنها از شرایط بود. فی الواقع آنها به جای اصلاحات و رفرم در ساخت قدرت به جامعه رجوع کردند. مهندس موسوی، کروبی و خانم رهنورد مرجعیت و قضاوت جامعه را بر مرجعیت نهادهای قدرت چون شورای نگهبان ترجیح دادند.
🔻 این انتخاب رکن مهمی از راهبرد جنبش سبز بود؛ بدین معنی که نهادهای قدرت کژکارکرد شدهاند و فقط با این ایستادگی ملی میتوان مسیر را گشود و اصلاح کرد. بنابراین تکیه بر این نگاه محتاج نگاه نوینی به عرصه سیاست بودو آن سیاست مردم مدار و جامعه محور بود. میرحسین به جامعه شبکهای باور داشت و شبکههای اجتماعی مدرن و سنتی را فعال کرد از گروههای فیسبوکی و جمع دوستان کلاسهای موسیقی تا هیئتهای مذهبی و رزمندگان سابق و حتی مراسمهای مذهبی و دعاهای خیر مادران!
🔻 این رویکرد در نگاه اصلاحطلبی نخبه محور که به دنبال حل و فصل مسائل از طریق چانه زنی به دنبال سهم با الیگارشی نظم سیاسی بود وجود نداشت؛ بنابراین میرحسین و کروبی راه جدید را گشودند یعنی جنبش سبز راهبردی در دل احیا «حیات سیاسی اجتماعی داشت» و عرصه عمومی را میدان سیاست قرار داد و نه فقط روابط قدرت را. این رویکرد با اصلاحطلبی دوم خرداد بسیار تفاوت داشت و اثر دورانی و فرا دورانیش را اکنون در حضور نیروهای اجتماعی در عرصه عمومی و خیابان میبینیم.
🔺 ما در پسا جنبش سبز و اعتراضات دی ۹۶ و آبان ۹۸ قرار داریم. در دورانی که اعتراضات بیشماری اعم از معیشتی و محیط زیستی و... در جامعه فعال است و از سویی هیچ روزنه سیاسی مشخصی در فضای حاکمیت برای حل این مسائل وجود ندارد. این جنبشها و اعتراضات علاوه بر اینکه در ساخت سیاسی نمایندگی ندارند و کانال و مجرایی برای احقاق حقوق خود ندارند بلکه با انواع سرکوب روبرو هستند.
🔺 مع الاسف این وضعیت اجتماعی پرتحرک اکنون علاوه بر حکومت در جامعه سیاسی هم نمایندگی نمیشود؛ یعنی بیشتر در مرحله صنفی کارگران و معلمان و بازنشستگان و … است و در برخی گروهها مثل بیکاران و جوانان وجه شورشی دارد؛ بنابراین به طور کلی ما با جامعهای فعال اما متفرق و بدون نمایندگی سیاسی در قدرت و جامعه مدنی و نیز ما با حاکمیتی اقتدارگرا با تمایل بیش از پیش به تمرکز قدرت و ثروت و در عین حال غیر پاسخگو و ناتوان از حل مسائل اقتصادی و اجتماعی روبرو هستیم.
🔺 ما با وضعیت نیروهای سیاسیای روبروییم که توان سیاست ورزی و تاثیرگذاری در عرصه سیاست و نیز قدرت را به دلیل افت سرمایه اجتماعی از دست داده است و حامل ابتکار و عمل و خلاقیتی نیست. نیروهای سیاسیای که از خلق ایده، چشم انداز و راهبرد سیاسی مشخص و موثر عاجز است؛ ازاینرو و در این وضعیت بحرانی سرمایه های نمادین است که میتوانند لنگرگاه اجتماعی ایجاد کنند. میتوانند حیات سیاسی خلق کنند، در دوران تقرب و تشتت انسجام آفرینی کنند و امید بیافرینند.
🔺 به باورم رهبران در حصر و مظلوم جنبش سبز و وفاداران به آن مسیر هنوز میتوانند فرصت سیاسی خلق کنند. میتوانند حلقه واسط نیروها شوند و در مسیر دموکراسی خواهی گشایش ایجاد کنند. میتوانند کشور را از این باتلاق عمیق بیرون بکشند و به بازسازی گونهای از دموکراسی خواهی اجتماعی و نه لزوما کنشورزی انتخاباتی رهنمون سازند؛ اما مع الاسف «حصر این سرمایههای نمادین اجتماعی» این فرصت را با محدودیت روبرو کرده است.
🔺 با این وصف این سه سرمایه نمادین اجتماعی با مقاومت خود بر این درس تاریخی در بین تجارب تاریخ معاصر مهر تایید زدند و آن نیز مقاومت با پرنسیپ است. آنها از موضع خود عدول نکردند چنانچه مصدق، فاطمی، بازرگان و منتظری عدول نکردند و بدین رهیافت سرمایه نمادین را در بین اقشار بزرگی از جامعه ایران محفوظ داشته است
🔺 مبارزه شرافتمندانه گرچه هزینه گزاف دارد ولی مبارزان را به تکیه گاهی ملی برای جامعه در دورانهای بحرانی تبدیل میکند. جایگاهی که این سه عزیز در آن قرار دارند از این قرار است. ما به این رهبران و سه سرمایه نمادین برای خلق امید، برای ایجاد انسجام، برای خلق فرصت سیاسی و برای اعتماد مردم به دموکراسی خواهان نیازمندیم؛ زیرا آنها با مقاومت خود بر سر اصول شرافتمندانه به مبارزه همه دموکراسی خواهان ایران در چند دهه اخیر ارزش اجتماعی بخشیدند.