به مناسبت روز جهانی پیشگیری از کودکآزرای
طبق مادهی ۱۹ پیمان نامهی جهانی حقوق کودک؛ دولتها موظفند از کودکان در برابر هرگونه بد رفتاری حمایت کنند اما واقعیت این است که اخبار مربوط به کودکآزاری که منجر به صدمات روحی و جسمی جبرانناپذیری میشود روز به روز بیشتر به گوشمان میخورد و سازمانهای دولتی متولی حقوق کودکان نه تنها اقدامی برای مقابله با این پدیده نمیکنند که بعضاً خود عامل کودکآزاری هستند. برای نمونه، دستگیری کودکان کار در خیابان که مصداق بارز کودک آزاری است.
امروز به مناسبت روز جهانی پیشگیری از کودکآزاری و سالروز تصویب پیماننامهی جهانی حقوق کودک، چند مورد از پروندههای کودکآزاری که در مهروماه تشکیل شده و اقداماتی که واحد مددکاری اجتماعی و روانشناسی برای بهبود وضعیت کودکان انجام داده را مرور میکنیم.
خواهران بی پناه؛ گزارهای که برای وصف وضعیت سمین و سمیرا (اسامی مستعار) میتوان به کار برد. پدر و مادر این دو خواهر از هم جدا شدهاند و هرکدام زندگی جدیدی را با همسران جدید آغاز کردهاند. سمین و سمیرا مدتی همراه پدر و نامادری زندگی میکردند اما آزار جسمی نامادری تمامی نداشت. خانهی مادر هم جای امنی نبود و آزار جنسی ناپدری آنها را تهدید میکرد. شرایط برای این دو خواهر به قدری سخت میشود که خواهر بزرگتر اقدام به خودکشی میکند.
مشاورههای خود را با پدر و مادر پیش میبریم. ارتباط دائم خود با کودکان را حفظ کردهایم و تلاش داریم از هرگونه آزاری پیشگیری کنیم. فقر شدید مانع تحصیل کودکان است که برای این منظور نیز اقداماتی را انجام دادهایم. این روزها رنگ لبخند روی صورت دخترکان مان دیده میشود.
« امسال هم نتوانستم قبول شوم.» ایاز (نام مستعار) این جمله را با بغض بیان میکند. دومین سال است که موفق به گذراندن پایه هفتم نشده و امسال امکان حضور در مدارس عادی برایش فراهم نیست. اعتیاد شدید پدر و خشونت جسمی و روحی که روی ایاز اعمال میکند برایمان محرز شده است. چند ماه پیش بود که ایاز از پول کارگری خود یک گوشی موبایل خرید تا بتواند در آموزش مجازی شرکت کند اما ؛ پدر گوشی را جلوی چشم کودک شکست و ایاز را تحت خشونت فیزیکی قرار داد.
فشارها ایاز را به مصرف مواد مخدر سوق داد. در چند ماه گذشته ارتباط خود را با ایاز و خانوادهاش بیشتر کردهایم. مشاورهها باعث شده وضع روحی پسرمان بهتر شود و مصرف مواد مخدر کنترل شده است. ایاز امروز کمتر تحت خشونت است.
«من تا امروز کار کردهام و حالا نوبت این پسر است کار کند.» این جملاتی است که پدر پویان (نام مستعار) نوجوان ۱۴ ساله خطاب به ما و دیگران بارها بیان کرده است. پویان به صورت تماموقت کار میکند اما برای فرار از آزار جسمی پدر که تمامی ندارد به دنبال کاری است که امکان اسکان داشته باشد. خانه امنیت را از او گرفته است. مادر بیمار است و امکان کار دائم ندارد. هرچند مادر موافق ادامه تحصیل پسر است اما از اجبار زندگی و نیاز به درآمد میگوید.
مشاورههای خود را با خانواده شروع کردهایم و برای کمک بیشتر بررسیهای لازم در حال انجام است. پویان این روزها درس میخواند، فشارها روی او کمتر شده اما آثار زخم های گذشته هنوز بر روح و جسم او باقی است.