به بهانەی صد و پنجمین سالگرد استقلال ناکام جمهوری آذربایجان

به بهانەی صد و پنجمین سالگرد استقلال ناکام جمهوری آذربایجان

صلاح_الدین_خدیو 

🔺به بهانەی صد و پنجمین سالگرد استقلال ناکام جمهوری آذربایجان


#صلاح_الدین_خدیو 


105 سال قبل در این ایام جمهوری آذربایجان بعنوان نخستین جمهوری جهان اسلام، اعلام استقلال کرد.

منشور ملی این دولت نوپا، مشتمل بر اصولی مترقی نظیر دمکراسی، حقوق بشر، آزادی اقلیت ها و حاکمیت مردم بود.

حکومت حزب ملی گرای مساوات تنها دو سال پایید و درست در سالگرد اعلام آن با سقوط گنجه بدست واحدهای ارتش سرخ به پایان رسید.

تاریخ این دورەی دو سالە و 100 سال ماقبل آن که آذربایجان قفقاز از ایران جدا و به روسیه ملحق شد، از حیث بررسی نضج گیری و تطور مفاهیمی چون ملت، هویت ملی، انقلاب صنعتی، وحدت سرزمینی، چپ گرایی و ناسیونالیسم اهمیتی شایان دارد.

با جدایی آذربایجان قفقاز از ایران در سال 1821، برای نخستین بار بخشی از جمعیت مسلمان زیر سلطەی قدرتی اروپایی رفت.

بر اساس سرشماری هایی که چندی بعد انجام گرفت، نیمی از این جمعیت شیعه و نیمی سنی بودند.

واکنش و نحوەی مواجهەی این دو گروه مذهبی با اشغال روس ها یکسان نبود.

سنی ها بعلت هم ذات پنداری با امپراتوری عثمانی رقیب مسلمان روسیەی تزاری و تاثیر گرفتن از جنبش های مقاومت تاتارها و لزگی ها، نیروی اصلی معارضه با روس ها در دهەهای بعد بودند.

در حالی که شیعیان با داشتن گرایشات ایران گرایانه بردباری بیشتری در این زمینه نشان می دادند.

تزارها با درک فرماسیون های ایلی و سنتی، با طبقەی اشراف و جامعەی نخبگان آذربایجان از در اتحاد وارد شدند. آموزش این گروه نخستین نسل بروکرات های آذربایجانی را بوجود آورد.

در دهەی شصت قرن نوزده آخرین خان نشین های آذری از بین رفته و تحت مدرن سازی های روسی نوعی وحدت سرزمینی پدید آمد.

پیدایش صنعت نفت در دهەی هفتاد باکو را از یک ولایت منزوی به شهری بین المللی تبدیل کرد.

همزمان نوعی جنبش نوزایی ادبی، عمدتا بدست نخبگان سنی با گرایش عثمانی پا گرفت و سردستی زبان فارسی طریق زوال پیمود و زبان نوشتاری تا حد زیادی عثمانیزه شد.

این تکاپوها دستکم به صورت موقت، از جانب صاحب منصبان روس که نگران تداوم تجانس فرهنگی با ایران بودند، مورد استقبال قرار می گرفت.

پیدایش صنعت نفت در کنار تنوع زبانی و قومی قفقاز، این منطقه را به گهوارەی افکار جدید تبدیل کرد.

آذری های مسلمان به لحاظ شهریت از همسایگان ارمنی و گرجی خود عقب مانده تر بودند و رهبری فکری جوامع مسلمان امپراتوری تزاری عمدتا دست تاتارهای ولگا بود.

سوسیال دمکراسی، لیبرالیسم، پان ترکیسم و پان اسلامیسم اندیشه هایی بودند که نخستین گروه روشنفکران را به خود جلب کرد.

تاتارها مبلغ اصلی افکار پان ترکیستی و پان اسلامیستی بودند که در شرایط خاص روسیه نوعی این همانی بین آنها بوجود آمده بود.

سرآمدان این افکار با الهام از اجبار ساختاری موجود، معمولا به آسانی تناقضات ماهوی آنها را نادیده می گرفتند.

تنها در دهەی 1900 بود که واژگان ملی گرایانه جای اصطلاح عام مسلمان را گرفت.

هرچند این پایان سردرگمی هویتی یک جامعەی سرگردان در میان سه کشور بزرگ همسایه و رقبایی کوچک تر در داخل نبود.

روس گرایی، ترک گرایی و قسمی ایران گرایی کمرنگ قطب نماهایی هایی بودند که سرآمدان جامعه را در دریای مواج رقابت های ژئوپولتیک به سوی خود می کشیدند.

در دوران جنگ جهانی اول یک روشنفکر مطرح گفته بود، آذربایجان بعنوان کشوری کوچک و محاصره شده شانسی برای بقا ندارد.

از این رو بهتر است به " سوییتی " در روسیه و یا " خدیویتی " در ترکیه تبدیل شود.

یحتمل اینها واژگانی " روسی ساز بودند " که برای اشاره به جمهوری شورایی الگوی روسی و حکومت نیمه مستقل خدیوها در مصر بکار رفته اند.

ایران ضعیف و فرتوت دوران قاجاز اساسا مطرح نبود، هر چند وقتی انقلاب مشروطه آغاز شد، منورالفکران آذری به آن دل بستند و مانند وطن خود به آن پرداختند.

با وجود این اوصاف در سال 1919 جمهوری مستقل آذربایجان مصرانه از ایران خواست با آن وارد کنفدراسیون شود.

این پیشنهاد باکو نه از حب علی بلکه از بغض عمر بود.

آنها هراسان از پیشروی ارتش سرخ و ناتوانی عثمانی در حال تجزیه به قرارداد بدنام وثوق الدوله با انگلیس امید بسته بودند تا با آویزان شدن به ایران، به زعم خویش، خود را در‌ کنف حمایت لندن قرار دهند!

این پیشنهاد بجایی نرسید و چند ماه بعد تومار حکومت مساواتی ها برچیده شد.

تنگنای پیشگفته مشابه وضعیتی بود که آذربایجان مستقل باز سی سال قبل با آن روبرو شد.

با تضعیف روسیه و کم التفاتی ترکیه ناچار شد چند صباحی به ایران تکیه کند و به محض بهتر شدن اوضاع، این تاکتیک کنار گذاشته شد.

پویایی رخی دیگر از مهم ترین رئوس این تاریخ به شدت خلاصه شده، هنوز در سیاست باکو تاثیرگذار است.

از جمله قسمی سنی گری پیش رونده که سرچشمه های اصلی آن در ترکیه و مناطق مسلمان نشین روسیه است، در پیوند با سیاست رایج هویت قابل شناسایی است: نوعی هم ذات پنداری تازه میان اسلام و پان ترکیسم.


@sharname1


Report Page