بررسی طراحی گرافیک و مضمون در عنوان‌بندی فیلم‌های عباس کیارستمی - بخش دوم

بررسی طراحی گرافیک و مضمون در عنوان‌بندی فیلم‌های عباس کیارستمی - بخش دوم

مسعود مهرابی

قضیه، شکل اوّل... شکل دوّم. (۱۳۵۸)

نام/ لوگوی فیلم که با گچ سفید بر تخته‌ی سیاه نوشته شده است به تصویر یک کلاکت کات می‌شود: «پلان ۱، برداشت ۴، قضیه یک». عنوان‌بندی با حروف لتراست (حروفی موسوم به «کیهان»ی؛ روزنامه‌ی کیهان شبیه این حروف را برای تیتر مطالبش به‌کار می‌برد) به شکل وسط‌چین در پایان فیلم روی شش کپشن بر هم دیزالو می‌شوند که «طرح، کار و تدوین: عباس کیارستمی» اولین آن‌هاست. با فیداوت آخرین کپشن، عنوان‌بندی با عبارت «و با تشکر از» شخصیت‌های حاضر در فیلم تمام می‌شود که به صورت حرکت از پایین به بالاست. در این فیلم/ سندِ ارزشمندِ تاریخیِ کیارستمی، نام و نشان مصاحبه‌شوندگان (آیت‌الله صادق خلخالی، نورالدین کیانوری، عزت‌الله انتظامی، نادر ابراهیمی، صادق قطب‌زاده و...) ابتدا با همان حروف عنوان‌بندی در بالای کادر تصاویر می‌آید و سپس همچون فیلم‌های صامت، میان‌نویس می‌شود. صدای متن عنوان‌بندی، تداوم زدن ضربه‌ی مناقشه‌برانگیز مداد بر روی میز، نقش مهمی در رساندن پیام پایانی فیلم دارد؛ اعتراض و اغتشاش ادامه خواهد داشت. عنوان‌بندی و میان‌نویسِ پُرزحمت فیلم، کار زنده‌یاد مهدی سماکار است. او ابتدا دستیار محمد فیجانی فیلم‌بردار فیلم‌های انیمیشن کانون پرورش... بود و بعد از آن که فیجانی کانون را ترک کرد، جانشین‌ او شد.


"دندان درد" (۱۳۵۹)

از اواسط سال ۱۳۵۷ تا اوایل سال ۱۳۶۲ سینما و فیلم‌سازی به خاطر وقوع انقلاب دچار فترت شد و سیاستی روشن و مدون برای تولید فیلم بلند سینمایی پیش روی اهل سینما قرار نداشت. این فیلم در ادامه‌ی فیلم‌های آموزشی کیارستمی محصول آن دوران است که تا خلق خانه دوست کجاست با ساخت چهار فیلم دیگر تداوم یافت. در عنوان‌بندی، نام فیلم در ابتدا و نام عوامل بدون اشاره به نقش‌ و کارشان در پایان با ماشین‌ تحریر مکانیکی، همه با ‌یک فونت و اندازه، روی کاغذ تایپ شده‌ است. نام عباس کیارستمی در انتهای فهرست «همکاران» قرار دارد. تیتراژ، کار مهدی سماکار و انیمیشن میانه‌ی فیلم ساخته‌ی عبدالله علیمراد است. بازیگر نوجوان فیلم که پیت بزرگ نفت را به‌دشواری حمل می‌کند، یادآور احمد احمدپور است در خانه دوست کجاست که هر روز سطل سنگین آب را به‌زحمت به خانه می‌برد. در نسخه‌ی منتشرشده از سوی کانون پرورش... ضمن افزودن «بسم الله الرحمن الرحیم» با خط نستعلیق در اول فیلم، عنوان فیلم با لتراست نوشته شده است، بدون توجه به "گیومه"ی دو سوی نام در عنوان‌بندی اصلی فیلم که دندان پیش کودکان را تداعی می‌کند.


به ترتیب یا بدون ترتیب؟ (۱۳۶۰)

عنوان و نام سازندگان فیلم در تیتراژ با حروف ماشین تحریر مکانیکی تایپ شده است و هر سکانس با زدن کلاکت - که روی آن‌ها «به ترتیب» و «بدون ترتیب» نوشته شده - آغاز می‌شود. جالبی تیتراژ فیلم در پایان آن است که نام همه‌ی عوامل، از جمله عباس کیارستمی، «به ترتیب» حروف الفبا آمده است. مهدی سماکار فیلم‌بردار عنوان‌بندی‌ست.


همسرایان (۱۳۶۱)

تیتراژ با حروف ضخیم نه‌چندان مناسب مضمون فیلم، با لتراست روی پنج خط حامل نت‌های موسیقی نوشته شده است. تیتراژ، کار مهدی سماکار است و همه‌ی عنوان‌ها در ابتدای فیلم قرار دارد. با توجه به مضمون فیلم (پدر بزرگی که بدون سمعک صدایی را نمی‌شنود) صدا و موسیقی‌ای روی تیتراژ اول وجود ندارد. در پایان فیلم فقط نام و نشان کانون... روی تصویر پدر بزرگ در پشت پنجره ظاهر می‌شود در حالی‌که فریاد یک‌پارچه‌ی بچه‌ها با تکرار جمله‌ی «بابا بزرگ... درو وا کن...» از داخل کوچه به گوش می‌رسد.


همشهری (۱۳۶۲)

تیتراژ همشهری از حیث طرح و اجرا و داشتن گفتار متن تفاوت چشمگیری با عنوان‌بندی دیگر فیلم‌های کیارستمی دارد. عنوان‌بندی با حرکت رو به بالای دوربین روی تصویری تار از نقشه‌ی تهران آغاز می‌شود که به‌تدریج واضح و روی تقاطع خیابان مطهری و خیابان فجر (جم سابق) و چند خیابان اطرافش متوقف می‌شود. روی تمام عنوان‌بندی که نام فیلم و سازنده‌اش با حروف لتراست بر آن دیزالو می‌شود، خود کیارستمی متنی شبه اداری/ رسمی را با لحنی اندکی طنازانه می‌خواند که امروز می‌توان آن را به همراه خود فیلم به عنوان یک سندِ تاریخی از مناسبات فرهنگی و اجتماعی آن‌سال‌ها بازخوانی کرد: «به دنبال بررسی‌ها و مطالعات در جهت رفع مشکلات ترافیک در تهران و پس از افزوده شدن چند‌صد‌هزار اتومبیل به علل مختلف ناشی از جنگ و انقلاب، طرح ممنوعیت تردد وسایل نقلیه‌ی شخصی در محدوده‌ی مرکزی شهر به عنوان یک طرح موقت انتخاب و به تصویب رسید. بر اساس این طرح از اول آبان‌ماه ۱۳۵۹ حرکت اتومبیل‌های شخصی از ۶ صبح تا ۳ بعدازظهر در منطقه‌ی محدوده‌ی شهر ممنوع اعلام شد. برای اتومبیل‌هایی که تردد آن‌ها در هنگام اجرای طرح ضروری به نظر می‌رسید، کارت عبور مجاز صادر گردید و ورودی‌های فرعی به وسیله‌ی زنجیر مسدود شد و مسئولیت اجرای این طرح در راه‌های اصلی به عهده‌ی گروهی از مأمورین بسیج سازمان ترافیک محول شد. این فیلم درباره‌ی برخورد مردم با مأمورین طرح ترافیک در مرداد ۱۳۶۲ به‌طور مستند در یکی از ورودی‌های محدوده‌ی ممنوعه فیلم‌برداری شده است.» این محدوده‌ی ممنوعه جایی نیست جز چند متر بالاتر از «بیمارستان جم» که سی‌وسه سال بعد نامش با درگذشت کیارستمی گره خورد و جهانی شد! عنوان‌بندی پایانی، همچون دیگر آثار کیارستمی در آن سال‌ها با ماشین تحریر تایپ شده و نام سیامک اشرفی‌نیا به‌عنوان سازنده‌ی تیتراژ آمده است؛ هرچند نا‌نوشته می‌دانیم که او مجری ایده‌ی کیارستمی بوده است.


اوّلی‌ها... (۱۳۶۳)

عنوان‌بندی اولی‌ها شباهت زیادی به عنوان‌بندی فیلم رنگ‌ها دارد و با صدای متن هیاهوی دانش‌آموزان و زنگ آغاز سال تحصیلی، به صورت کات در دوربین، فیلم‌برداری شده است. عنوان‌بندی را محسن رحیمیان با گچ‌های رنگی (آبی، زرد، صورتی، سفید، سبز، قرمز، نارنجی) و خطی به‌نسبت خوش بر تخته‌ی سیاه کلاس مدرسه نوشته است (چنان که بعضی از معلم‌های کلاس‌های ابتدایی برای درک بهتر دانش‌آموزان از گچ‌های رنگی استفاده می‌کردند). در بین عنوان‌بندی‌های فیلم‌های کیارستمی که بر تخته‌سیاه نوشته شده، این یکی از بقیه شاداب‌تر است. بر سمت چپ لبه‌ی پایین تخته‌ی سیاه دسته گلی از رُزهای رنگارنگ گذاشته شده است، به رسم گل‌هایی که دانش‌آموزان روز اول سال تحصیلی برای هدیه دادن به معلم‌شان با خود به مدرسه می‌برند. در عنوان‌بندی پایانی فقط نام و نشان کانون با همان گچ‌های رنگی بر تخته نوشته و طراحی شده است.


خانه دوست کجاست (۱۳۶۵)

عنوان‌بندی بخشی از اثر است. نشان و نام کانون... در نخستین سکانس فیلم که صدای همهمه‌ی دانش‌آموزان به گوش می‌رسد، پدیدار می‌شود. نام/ لوگوی فیلم و اسامی عوامل تولید که در پی آن می‌آید با حروف ماشین تحریر مکانیکی تایپ شده است و در دو اندازه‌ی سیاه و نازک روی نمای متوسط درِ کلاس مدرسه که به‌آرامی تکان می‌خورد و حسی از تعلیق ایجاد می‌کند، دیزالو می‌شود. عنوان‌بندی پایانی با همان حروف بر زمینه‌ای سیاه با نوای موسیقی امین‌الله حسین به صورت رول از پایین کادر به بالا حرکت می‌کند. ایده‌ی بسیار ظریف و جذاب اما دیریاب عنوان‌بندی که با کمی دستکاری در گرافیک و دیزاین‌اش شبیه دست‌خط مشق دانش‌آموزان شده، در نوع نوشتن حرف «الف» آخر در پایان کلمه‌های دارای الف است. اغلب بچه‌های کلاس‌های ابتدایی به جای الف آخر که به حرف قبلی می‌چسبد، از الف اول (ا) استفاده می‌کنند که نوشتنش آسان‌تر است. عنوان‌بندی، کار عبدالله علیمراد انیماتور برجسته است که پیش از این فیلم عنوان‌بندی مدرسه‌ای که می‌رفتیم (داریوش مهرجویی، ۱۳۵۹) و کلید (ابراهیم فروزش، ۱۳۶۴) را ساخته بود. او تقریبا همزمان با خانه دوست کجاست، عنوان‌بندی باشو، غریبه‌ی کوچک (بهرام بیضایی، ۱۳۶۴) را نیز اجرا کرد.


مشق شب (۱۳۶۶)

کیفیت همه‌ی نسخه‌های این فیلم بسیار بد است؛ از نسخه‌ای که در فیلم‌خانه‌ی ملی ایران موجود است تا نسخه‌های اینترنتی و نسخه‌ای که تهیه‌کننده‌اش، کانون...، منتشر کرده است. در ابتدای فیلم عنوان‌بندی‌ای وجود ندارد و عجیب آن‌که حتی در پایان فیلم نیز نام فیلم نوشته نشده است! در حالی که در پوستر فیلم، ابراهیم حقیقی لوگوی زیبایی از مشق شب طراحی کرده است. در عوض دو بار به صورت شفاهی نام فیلم برده می‌شود. بار اول در سکانس‌های اولیه (یک دقیقه و چهار ثانیه از فیلم گذشته) کیارستمی در پاسخ دانش‌آموزی که می‌پرسد: «آقا ببخشید... این فیلمه چیه؟» می‌گوید: «فیلم... فیلم مشق شب (با تاکید)... راجع به تکالیف شبه.» و یک دقیقه بعد در پرسش جمع دیگری از دانش‌آموزان که در صبح‌گاه به سوی مدرسه می‌روند، همین پاسخ را می‌دهد. بعد در توضیح بیش‌تر، به رهگذر سمجی که چهره‌اش را نمی‌بینیم و از علاقه‌مندان به سینمای کیارستمی است و همین پرسش را دارد، می‌گوید: «فیلم کودکان... فیلم نیست به اون صورت... یه تحقیق مصوره درباره‌ی تکالیف شب بچه‌ها.» عنوان‌بندی پایانی (کار مهدی سماکار) که با حروف ماشین تحریرهای مکانیکی تایپ شده، به صورت رول از پایین به بالا روی آخرین تصویر فیکس‌شده‌ی فیلم می‌آید: «طرح، کار و تدوین: عباس کیارستمی»... و در ادامه‌ی عنوان‌بندی، همراه با موسیقی محمدرضا علیقلی، گروه کُر زنان شعری سروده‌ی علی موسوی گرمارودی را که دانش‌آموزی از کتاب دوم دبستان خوانده بود، همسرایی می‌کند: ای خدا/ ای خدای ستاره‌های قشنگ/ ای خدای جهان رنگارنگ...

این فیلم به همراه همتایش، اولی‌ها...، بهترین سند برای بررسی وضعیت مدارس ایران بین سال‌های ۱۳۶۱ تا ۱۳۷۰ است؛ وضعیت آموزش، نوع ورزشِ صبح‌گاهی، سرودها و شعارهای دوران جنگ در مدارس، شکل‌وشمایل پوشش دانش‌آموزان و معلم‌ها و...



کلوزآپ، نمای نزدیک (۱۳۶۸)

برای اولین‌بار در بین فیلم‌های کیارستمی، عنوان‌بندی حدود دقیقه‌ی پانزدهم (از زمان صد دقیقه‌ای فیلم) ظاهر می‌شود؛ بعد از چند سکانس که از «پاسگاه ژاندارمری اُزگل» شروع می‌شود و حسین فرازمند، خبرنگار هفته‌نامه‌ی سروش، را می‌بینیم که با ماموران برای دستگیری حسین سبزیان به در خانه‌ی خانواده‌ی آهنخواه می‌رود و بعد از بازداشت سبزیان، با نماهایی که فرازمند در‌به‌در دنبال گرفتن یک ضبط صوت (تلکه کردن؟!) از اهالی محل است، تمام می‌شود. عنوان‌بندیِ تایپ‌شده با حروف «نازنین» کیبورد کامپیوتر در وسط کادر تصویر روی صدا و حرکت نورد یک ماشین چاپ افست نقش می‌بندد که در حال چاپ خبر«ماجرای دستگیری بدل مخملباف» است. عنوان‌بندی آخر همراه با موسیقی متن کامبیز روشن‌روان (همان موسیقی متن فیلم مسافر است که با توجه به سرنوشت تقریبا مشابه نقش‌های اول این دو فیلم، کیارستمی انتخاب هوشمندانه‌ای کرده است) با همان حروف تیتراژ اول، روی تصویر فیکس‌شده‌ی سبزیانِ گلدان‌به‌دست جلوی خانه‌ی آهنخواه، به صورت رولی از پایین به بالاست. عنوان‌بندی کار مهدی سماکار است.


"زندگی، و دیگر هیچ"... (۱۳۷۰)

عنوان‌بندی، نُه دقیقه بعد از شروع فیلم (که نود دقیقه است)، هنگامی که اتومبیل فرهاد خردمند (پدر) وارد تونل می‌شود، روی چهره‌ی پرسشگر و دلواپس پویا پایور (پسر) نقش می‌بندد که روی صندلی عقب دراز کشیده و بین خواب و بیداری‌ست. زمان پدیدار شدن عنوان‌بندی در این فیلم کارکردی یکه و بدیع دارد؛ بین دنیای آباد و آسوده و دنیای ویران و پریشان قرار گرفته و فاجعه‌ی جغرافیایی زلزله را به پیش و بعد از خود تقسیم کرده است. موسیقی‌ بعد از این سکانس به عنوان پیش‌درآمدی بر ماجرا، چنان تاثیرگذار است که گویی فیلم بعد از عنوان‌بندی آغاز می‌شود. وقتی اتومبیل از تونل خارج و وارد منطقه‌ی زلزله‌زده می‌شود، صدای سینه‌زنی و نوحه‌خوانی به‌تدریج اوج می‌گیرد. انتخاب نوحه‌ی حزن‌برانگیز غلام کویتی‌پور که سروده‌ای‌ست از حبیب چایچیان که خود سروده تضمینی از غزل آغازین دیوان حافظ است (الا یا ایها الساقی...)، وضعیت منطقه‌ی زلزله‌زده را همچون پایان زمان و جهان می‌نمایاند. حروف «نازنین» عنوان‌بندی مانند کلوزآپ با کیبورد کامپیوتر تایپ شده و در تاریک و روشن پرتوی نور چراغ‌های هشداردهنده‌ی تونل در میانه‌ی قاب ظاهر می‌شود. عنوان‌بندی پایان فیلم به صورت رول با همین حروف از پایین به بالاست و بر متن آن قطعه‌ی بهار از آلبوم «چهار فصل» آنتونیو ویوالدی پخش می‌شود. عنوان‌بندی کار مهدی سماکار است و در آن اشاره‌ای به نام کویتی‌پور و ویوالدی و اجراهای‌شان نشده است.


زیر درختان زیتون (۱۳۷۳)

فرشید مثقالی خطی زیبا و منحصربه‌فرد دارد که سادگی و پیچ‌و‌تابِ نرمش با نقاشی‌های پُرلطافتش بسیار سازگارست. امضای او در پای آثارش با همین خط است. عنوان‌بندی ابتدای فیلمِ لطیف و عاشقانه‌ی زیر درختان زیتون به خط اوست. مثقالی شهره است در استفاده‌ی چشم‌نواز از رنگ‌های رنگین کمان، اما عنوان‌بندی او در این فیلم - طبق سلیقه‌ی کیارستمی - سفید است بر متن سیاه که با یک مارش فوق‌العاده زیبا و پُرشور و پُرانرژی همراهی می‌شود. موسیقی متن به پارس چند سگ‌ ختم می‌شود که صدای‌شان از دور و در ابتدای سکانس بعد از تیتراژ شنیده می‌شود؛ برای کیارستمی صدای پارس سگ‌ها از دور، نماد حیات و زندگی در دوردست بود. عنوان‌بندی پایانی به خط مثقالی نیست، مثل بیش‌تر آثار کیارستمی مهدی سماکار آن را با ماشین تحریر و با حروف نازنین تایپ و اجرا کرده است که با نوای موسیقی سرشار از شادی و امید «دومنیکو چیمارُزا»، موزیسین ایتالیایی قرن هجدهم، به صورت رول از پایین به سمت بالای کادر حرکت می‌کند.


طعم گیلاس... (۱۳۷۶)

عنوان‌بندی این فیلم نیز بعد از گذشت چند سکانس و از دقیقه‌ی یازدهم شروع می‌شود. نوشته‌های عنوان‌بندی با حروفی ضخیم که «ی» و «ن» آن‌ها به علاوه‌ی رنگ سرخ تیره‌شان شکل و رنگ گیلاس را تداعی می‌کند، در بالای سمت راست کادر تصویر بر هم دیزالو می‌شود. صدای حرکت اتومبیل آقای بدیعی در جاده‌ای خاکی بر قاب سیاه عنوان‌بندی (کار مهدی سماکار) شنیده می‌شود. عنوان‌بندی پایان فیلم با همین حروف به صورت رول از پایین به بالاست و موسیقی جاز و ترومپت‌نوازی لویی آرمسترانگ صدای متن آن است.

باد ما را خواهد برد... (۱۳۷۸)

نوع حروفی که برای عنوان‌بندی فیلم انتخاب شده است، عامدانه و با پرهیز از خط خوش کارکردی مفهومی دارد. عنوان‌بندی کار مهدی سماکار است و او به خواست کیارستمی شکلی از خط نستعلیق نوشته‌شده با قلم‌درشت (به خط خطاطی که نامش در عنوان‌بندی نیست) برگزیده که مانند خط‌نوشت سنگ قبرهای قدیمی نوعی دیرینگی و بدویت در آن است که با مضمون فیلم (در انتظار مرگِ زنی کهن‌سال و در حال احتضار در دهکده‌ای پرت‌افتاده) هم‌خوان است. در ابتدای فیلم بعد از کپشنی به زبان فرانسه که روی آن نوشته شده «مارین کارمیتز و عباس کیارستمی تقدیم می‌کنند» فقط نام فیلم و کارگردان با خط سفید بر متن سیاه آمده است و بقیه‌ی نام‌‌ها در عنوان‌بندی پایانی همراه با موسیقی پیمان یزدانی، به صورت کات در دوربین با همان خط و رنگ و متن در وسط کادر ظاهر می‌شوند.

A.B.C AFRICA - ۱۳۷۹

نام فیلم با فونت انگلیسی «آریال» (Arial) و به رنگ سرخ بر زمینه‌ی سیاه نوشته شده است. در عنوان‌بندی، با صدای زنگ یک دستگاه تلفکس، ابتدا حروف A.B.C در وسط کادر ظاهر می‌شود و سپس کلمه‌ی AFRICA در پایین آن نقش می‌بندد. نمای بعدی را می‌توان بخشی از عنوان‌بندی محسوب کرد؛ کادر بسته‌ای‌ از یک برگِ کاغذ در حال بیرون آمدن از تلفکس که روی آن پیامی از سوی IFAD (صندوق بین‌المللی توسعه‌ی کشاورزی) وابسته به سازمان ملل نوشته شده است که متن آن را به صورت نریشن با صدای زنی می‌شنویم که از کیارستمی به عنوان فیلم‌سازی مطرح دعوت می‌کند فیلمی درباره‌ی کودکان بازمانده از جنگ داخلی و بازمانده از پدران و مادران مبتلا به ایدز در اوگاندا بسازد. نام همه‌ی عوامل فیلم از جمله کیارستمی بدون اشاره به نوع وظیفه‌شان (به نشانه‌ی کار گروهی) در پایان فیلم با همان فونت انگلیسی به صورت سفید بر زمینه‌ی سیاه و با افکت صدای موتور هواپیمایی در آسمان کار شده است.

۱۳۸۰ - 10

لیدر استاندارد (آکادمیک) در آغاز فیلم‌ها شامل شمارش معکوس اعداد از 10 تا 3 است که روی عدد 3 صدای «بیپ» نقطه‌ی مرجع شنیده می‌شود. در عنوان‌بندی اول بعد از نمایش آرم‌های پخش‌کننده و تولیدکننده‌ی فیلم نوشته‌ی «مارین کامیتز و عباس کیارستمی تقدیم می‌کنند» ظاهر و سپس به عدد 10 لیدر استاندارد که با حروف تایمز به رنگ سفید بر زمینه‌ی سیاه تمام قاب را پر کرده است، کات می‌شود. فیلم شامل ده روایت است که هر روایت با نمایش اعداد لیدر از 10 شروع و به 1 ختم می‌شوند؛ کرشمه و تمهیدی دیگر از کیارستمی در استفاده‌ی خلاقانه از یک نشانه‌ی ساده و آن قدر پُرکاربرد در سینما که از فرط تکرار دیده نمی‌شود. این نشانه به غیر از کاربردش به عنوان لوگوی فیلم، کارکرد معناگرایانه نیز دارد؛ انگار فیلم از آخر به اول روایت می‌شود، و بالعکس! نوشته‌های تیتراژ پایانی بعد از فیداوت آخرین نما که با این جمله‌ی مانیا اکبری «من [ساعت] ده‌و‌نیم می‌آرمش» با حروف سفید بر زمینه‌ای سیاه آغاز می‌شود، شامل نام همه‌ی عوامل فیلم از جمله کیارستمی‌ست، بدون اشاره به سمت و نقش‌شان در فیلم. موسیقی متن عنوان‌بندی قطعه‌ی معروف و محبوبِ «Walking in the Air» ساخته‌ی هاوارد بلیک آهنگ‌ساز انگلیسی‌ست که با پیانو نواخته شده است.‌

FIVE - ۱۳۸۱

عنوان‌بندی پنج - شاعرانه‌ترین فیلم کیارستمی - شبیه فیلم ده است با این تفاوت که نام همه‌ی عوامل در تیتراژ اول نوشته شده است و این بار هم بدون اشاره به نقش و سمت‌شان به نشانه‌ی اعتقاد کیارستمی به سهم برابر همه‌ی گروه در تولید یک فیلم. بعد از نمایش آرم ام‌کا۲ و «مارین کامیتز تقدیم می‌کند»، نام/ لوگوی فیلم با حروف تایمز انگلیسی (طراحی‌شده توسط ویکتور لاردنت انگلیسی در سال ۱۹۳۱) به صورت سفیدرنگ بر متن سیاه نقش می‌بندد و لحظه‌ای بعد در بالای آن، نوشته‌ی «پنج برداشت بلند» و زیر آن «تقدیم به یاسوجیرو اُزو» نقش می‌بندد. صدای برخورد امواج دریا به ساحل که در سراسر فیلم شنیده می‌شود، صدای متن تیتراژ هم هست. در بین برداشت‌های اول تا پنجم قطعه‌ای‌ موسیقی از ساخته‌های متنوع پیمان یزدانیان پخش می‌شود. بین برداشت دوم و سوم موسیقی شادی‌ قرار دارد که همچون تیتراژ اول زیر درختان زیتون به صدای پارس سگ‌ها در دوردست ختم می‌شود.

Abbas Kiarostami |10 on Ten - ۱۳۸۳

این فیلم به نوعی روایت سینمایی بخشی از کتاب سركلاس با كیارستمی نوشته‌ی پال کرونین، ترجمه‌ی سهراب مهدوی است؛ کتابی که زیر نظر کیارستمی به انجام رسید و قرار بود مراسم رونمایی‌ آن در خانه‌اش، کنار پنجره‌ای رو به باغچه‌ای سرسبز با درختانی بلند برگزار شود، اما بعد از عروج تلخش منتشر شد. کتاب روایت مکتوب جهان‌بینی، تجربه‌ها و شیوه‌ی کار کیارستمی در گفت‌وگو با علاقه‌مندان فیلم‌سازی است و ۱۰ روی ده در ده پرده همین مباحث را با حضور هشتاد دقیقه‌ای کیارستمی مقابل دوربین به نمایش می‌گذارد. طراحی گرافیک عنوان‌بندی فیلم ترکیبی از تیتراژ ده و پنج با همان حروف انگلیسی به رنگ سفید بر متن سیاه است. بعد از نمایش آرم ام‌کا۲ و «مارین کامیتز تقدیم می‌کند»، نام/ لوگوی فیلم برای اولین‌بار شامل نام کیارستمی هم هست: عباس کیارستمی | ۱۰ روی ده. هر روایت‌ با نمایش اعداد لیدر کلاسیک از شماره‌ی یک تا ده و کپشنی که عنوان‌های «دوربین»، «مضمون»، «بازیگر»، «موسیقی» و... «درس آخر» بر آن‌ها نوشته شده از هم تفکیک شده‌اند. تیتراژ آخر شامل نام همه‌ی عوامل بدون اشاره به سمت آن‌هاست.

شیرین (۱۳۸۷)

فیلم بسیار رادیکال و تجربی شیرین عنوان‌بندی کلاسیک و طرح گرافیک کارشده‌ای دارد و به عنوان پیش‌درآمدی بر داستان فیلم، به طور مستقل نیز اثر هنرمندانه‌ای‌ست. نام فیلم و عوامل تولید با خط نستعلیق به قلم استاد نصرالله افجه‌ای خوش‌نویسی شده است. خط‌نوشت‌ها در کادری بر تارک نیم‌صفحه‌ای از یک نسخه‌ی قدیمی کتاب خسرو و شیرین که با «هذا کتاب | بسم‌الله الرحمن الرحیم | خسرو شیرین» آغاز می‌شود، بر هم دیزالو می‌شوند. هرچند در تیتراژ پایان فیلم نوشته شده «عنوان‌بندی: بهمن کیارستمی» اما در گفت‌و‌گو با بهمن، او ایده‌ی کار را از پدرش می‌داند. آرش صادقی برای اجرای عنوان‌بندی این اثر که تمام آن روی مونیتور کامپیوتر انجام شده، زمان بسیاری صرف کرده است؛ شعرهای اطراف خطوط عمودی را از یک کتاب چاپ سنگی کتابخانه‌ی پدرش برداشته و سطرچینی کرده و تذهیب‌ها را از منابع مختلف گرد آورده است. نقاشی‌های چاپ سنگی را بهمن کیارستمی از کتاب‌های گوناگون گرد آورده و با کمی دستکاری، آن‌ها را در میان تصاویر قرار داده است.

نوشته‌های عنوان‌بندی پایانی با کیبورد به خط فارسی و انگلیسی حروف‌چینی شده و بر متن سیاه به صورت رول از پایین به بالا حرکت می‌کند. تیتراژ اول فیلم (یک دقیقه و سی ثانیه) در سکوت آغاز می‌شود و با پدیدار شدن عنوان «صدا: محمدرضا دلپاک» موسیقی آغاز می‌شود. موسیقی قطعه‌ی ارکسترال «فروغ عشق» اثر حسین دهلوی‌ست که ادامه‌اش در عنوان‌بندیِ پایانی با هماوایی حسین سرشار (تنور) و سولماز نراقی (سوپرانو) غزلی از عطار نیشابوری خوانده می‌شود: گم شدم در خود چنان کز خویش ناپیدا شدم/ شبنمی بودم ز دریا غرقه در دریا شدم...

COPIE CONFORME - ۱۳۸۹

عنوان‌بندی کپی برابر اصل مانند خانه دوست کجاست بخشی از اثر است و در آغاز نخستین سکانس فیلم پدیدار می‌شود. در خانه... صدای همهمه‌ی دانش‌آموزان روی نمای متوسط درِ کلاس مدرسه روی تیتراژ شنیده می‌شد و در کپی... صدای همهمه‌ی مدعوینی که برای رونمایی از کتاب «کپی برابر اصل» نوشته‌ی جِیمز میلر (ویلیام شیمل) به سالن سخنرانی آمده‌اند. نوشته‌های عنوان‌بندی که شامل نام عوامل اصلی فیلم است با حروف تایمز و به زبان فرانسوی روی نمای متوسط میز سخنرانی، وسط کادر تصویر بر هم دیزالو می‌شوند. فیلم به سه زبان انگلیسی، فرانسه و ایتالیایی‌ست و نام/ لوگوی فیلم با حروف بزرگ تایمز به ایتالیایی (زبان توسکانی، شهری که فیلم در آن‌جا فیلم‌برداری شد) بر لبه‌ی شومینه‌ی پیش‌زمینه نقش می‌بندد. تیتراژ پایان فیلم شامل همه‌ی نام‌ها به صورت رول و نوشته شده با حروف آریال بر آخرین تصویر فیلم، برج ناقوس‌های یک کلیسا در قاب پنجره‌ی اتاق ژولیت بینوش، از پایین به بالا حرکت می‌کند. بر متن عنوان‌بندی صدای ناقوس کلیسا شنیده می‌شود که با محو تدریجی تصویر به صدای همه‌ی ناقوس‌های شهر، به نشانه‌ی پایان باز یک داستان ازلی و ابدی، گسترش پیدا می‌کند.

Like Someone in Love - ۱۳۹۱

نام آخرین فیلم بلند کیارستمی، مثل یک عاشق، در معنای مثبتش برازنده‌ی کار و زندگی، و پایان ناگهانی فیلم مانند درگذشت ناباورانه‌ی اوست. عنوان‌بندی اول و آخر فیلم همچون کپی... ساختاری کلاسیک دارد. در تیتراژ اول، برای نام فیلم و عواملش از حروف بُولد آریال و برای وظیفه‌شان از حروف نازک تایمز استفاده شده که به صورت سفید بر متن سیاه، از پس هم فیداوت و فیداین می‌شوند. عنوان‌بندی پایان فیلم بر آخرین نما، بر پنجره‌ی اتاق تاکشی (تاداشی اوکونو) بعد از شکستن انفجارگونه‌ی شیشه‌اش پدیدار می‌شود و با فیداوت تصویر روی زمینه‌ی سیاه ادامه پیدا می‌کند. ترانه‌ی تیتراژ «Like Someone in Love» که عنوان فیلم از آن گرفته شده، ساخته‌ی جیمی ون هوزن و جانی برک است و بانوی اول آواز آمریکا، الا فیتزجرالد، با صدای مسحورکننده‌اش بر آن می‌خواند و درون‌مایه‌ی فیلم را غنی‌تر می‌کند: «.../ این اواخر طوری راه می‌روم که گویی بال در آورده‌ام/ مثل یک عاشق به در و دیوار می‌خورم/ هر گاه به تو نگاه می­‌کنم/ احساس ضعف می‌کنم و بی‌حالی/ احساس یک عاشق را دارم/ احساس یک عاشق را...»

*

عباس کیارستمی همچون درخت همیشه‌بهار بود، هست؛ نغمه‌ی شعرپردازِ نسیم می‌آید، پنجره را بگشاییم.


▪▪▪▪▪ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

منتشرشده در ماهنامه‌ی فیلم، فروردین ۹۶، شماره‌ی ۵۲۳

Report Page