بررسی طراحی گرافیک و مضمون در عنوانبندی فیلمهای عباس کیارستمی - بخش اول
مسعود مهرابیپنجرهای رو به جهان شعر
عباس کیارستمی همچون درخت همیشهبهار بود، هست؛ نیمقرن بیوقفه بار و بر و بشارت داشت، دارد. آثار اغلب جهانشمولش ماندگار و همچنان تأثیرگذار خواهد بود. آنچه دغدغهبرانگیز است، چگونگی حفظ و تازه نگهداشتن این درخت تناورِ شکوهمند است. درختی نشاندهی دست کسی که درخت را خواهر انسان میدانست و عاشقانه به تماشای گیسوان بلند و فروریختهاش در باد مینشست.
در بازبینی فیلمهایش برای گرفتن و ضبط عکس از نوشتهی عنوانبندیها (تیتراژ)، کیفیت تصویر و صدای تعداد قابل توجهی از آنها، بهویژه فیلمهایی که برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ساخته است به خاطر گذر زمان و رنگپریدگیِ نگاتیوشان، بسیار نازل بود (رجوع کنید به پانزده فیلمی که کانون پرورش... شتابزده، دو ماه بعد از درگذشت کیارستمی، به شکلی بسیار نازل و باسمهای در «مجموعه آثار: ۱۳۷۰-۱۳۴۹» منتشر کرده است). پیگیری جمعی برای سرانجام پروندهی پزشکی کیارستمی با عنوان «شما تنها نیستید»، که بیسرانجام ماند، حرکتی بود لازم و قابل تحسین، اما کیارستمی در آثارش متجلیست و پیگیری برای تداوم حیات این دسته از فیلمهای او کاری بسیار فوریفوتیست. این فیلمها اگر بازسازی نشوند تا چند سال دیگر اثری از آنها باقی نخواهد ماند؛ کیارستمیست که بخشی از وجودش ذرهذره آب خواهد شد.*
شاید به نظر برسد فیلمهایی چون به ترتیب یا بدون ترتیب، دندان درد، قضیه، شکل اول... شکل دوم، منم میتونم، رنگها (که چندی پیش فرزند خردسال احمد کیارستمی بعد از دیدنش، پرسیده بود: «بابا پس رنگهایش کو؟!»)، دو راه حل برای یک مسئله و... دیگر تاریخ مصرفشان گذشته و مضمون آموزشیتربیتیشان به کار نسل حاضر نمیآید و محتاج بازسازی نیستند. اما بهعنوان نمونه، به ترتیب یا بدون ترتیب را در نمایشی برای قضاوتی جمعی ببینیم، در پایانش اکثریت تماشاگرانِ عاصی از هرجومرج و قانونگریزی در همهی شهرهای ایران و مکانهای عمومیاش، رأی به نمایش هر روزهاش از همهی شبکههای تلویزیونی خواهند داد.
ریختشناسی عنوانبندیهای یک ذهن خلاق
کیارستمی بر خلاف بسیاری از طراحان گرافیک که - از گذشته تا امروز - خلاقیتی در مضمون ندارند و کپیکارند، همیشه ایدهای نو داشت. اهل تقلید نبود و جهانی خودساخته داشت؛ و این ویژگی او بود در همهی آنچه خلق میکرد. کارش را از سال ۱۳۴۰ با طراحی پوستر و جلد کتاب در «آتلیه هفت» آغاز کرد و سپس در «تبلی فیلم» بیش از صد فیلم تبلیغاتی ساخت. با آنکه دوسه سال در دانشکدهی هنرهای زیبا تحصیل نقاشی و طراحی گرافیک کرده بود (بدون گرفتن مدرک رهایش کرد)، جایی که فارغالتحصیلانش برای یافتن کار باید تن به سلیقهی بازاری سفارشدهندگان میدادند، دستخوش فرمها و جلوهگریهای متداول در عنوانبندیِ مُد روز نشد. به جز دوسه مورد، در فیلمهای او حتی طراحی «لوگو»ی نام فیلم به شکل و طرح گرافیکی رایج در سینمای ایران و جهان وجود ندارد؛ همان خط و حروف را بهکار برده که تمام عنوانبندی با آن نوشته شده است. او حتی برای فیلمهایی که در خارج از کشور ساخت، همین سلیقهاش درعنوانبندی و طراحی لوگو برای پوستر فیلم را به تهیهکننده و پخشکنندهی آثارش قبولاند؛ در حالی که فیلمهای فیلمسازانی چون یاسوجیرو اوزو، کارل تئودور درایر، روبر برسون، اینگمار برگمان، ژان رنوار و آندری تارکوفسکی هم لوگوی فیگوراتیو دارند.
عنوانبندی فیلمهای کیارستمی از نظر اجرا و خطنوشت به سه بخش عمده تقسیم میشوند:
۱- فیلمهایی که عنوانبندی آنها با شابلون حروف فارسی (ورقهای پلاستیکی که با قلم میتوان حروف توخالیاش را روی کاغذ منعکس کرد) نوشته شده است مانند زنگ تفریح و مسافر یا با حروف لتراست (حروف برگردان؛ ورقهای که حروف الفبا روی آن چاپ شده و با کشیدن قلم بر آنها به کاغذ منتقل میشوند) مانند نان و کوچه و همسرایان.
۲- عنوانبندی فیلمهایی که نوشتهشان با ماشین تحریر (مکانیکی یا خودکار، و با از رده خارج شدن آنها با کیبورد) حروفچینی شده و بیشتر آثار او از این نوعاند: گزارش و زندگی و دیگر هیچ
۳- فیلمهایی که عنوانبندیشان با دست نوشته شده است؛ اغلب با گچ روی تختهی سیاه، مانند اولیها و دو راه حل برای یک مسئله. کمینهگرایی و ایجاز، ویژگی تیتراژهای اوست که در سه کاربرد شاخص قابل طبقهبندیاند: عنوانبندی به عنوان بخشی از اثر هنری (خانه دوست کجاست)، عنوانبندی پیشدرآمدی بر داستان فیلم (تجربه) و عنوانبندی به عنوان اولین سکانس فیلم که میتواند به معرفی جغرافیا و فضای داستان کمک کند (همشهری).
نگاهی سراسرنما به عنوانبندیهای کیارستمی یادآور میاننویس در فیلمهای دوران سینمای صامت است، که اغلب با حروف سفید بر «زمینهی سیاه» و با رعایت سادهگرایی نوشته میشد. زمینهی سیاه اما، در عنوانبندیهای کیارستمی فقط طرح سادهی گرافیک نیستند بلکه برداشتی چندمعنایی از آنها حاصل میشود: زمینهی سیاه/ سیاهی به معنای شب؛ یادآور خواب، خیال، ظلمات، جهانی دیگر؛ جهان پر رمز و راز، ترس، وهم، ابهام و ایهام است. به یاد بیاوریم جدال بین مرگ و زندگی آقای بدیعی در سکانس ماقبل پایان طعم گیلاس، و غلبهی فضای هولانگیز در آ.ب.ث آفریقا پس از خاموش شدن ناگهانی چراغ هنگام حرکت گروه سازندهی فیلم در جنگلِ مخوف، و منکوب شدن تابش اندکی نور با سیاهیِ سنگین و وهمبرانگیزِ داخل تونل هنگام حرکت اتومبیل در عنوانبندی زندگی و دیگر هیچ، و به شکل درونی و ناپیدا، عذاب جانفرسایی که در مشق شب دانشآموزان به آن دچارند. برای کیارستمی سیاهی/ شب فقط به این معنا نیست، برعکس، برایش گاهی پررنگتر از روشنایی است، چنان که ونسان ون گوگ نیز اعتقاد داشت: «شب زندهتر و از نظر رنگ، غنیتر از روز است.» جلوهی موهبتهای مجهول چنین شبی در سکانس پایانی و شاعرانهی فیلم پنج است، آنجا که شبِ تاریک ساحل (...و بیم موج و گردابی چنین هائل) به فجر و سپیدهی صبح و برآمدن آفتاب میرسد. دلمشغولی کیارستمی به این مضمون چنان ژرف بود که او دست به گردآوری و انتشار دو کتاب شب عاشقان بیدل (شب در اشعار شاعران کهن فارسی) و شب ندارد سرِ خواب (شب در اشعار شاعران معاصر) زد.
گام استوار یک گرافیست خوشذوق
سال ۱۳۴۸ کیارستمی با استفاده از تصویرهای فیلمبرداریشده از خالکوبی بر بدن چند بهاصطلاح جاهل که با غلبهی صدای ضرب زورخانه در موسیقی ساختهی اسفندیار منفردزاده همراهی میشد، برای قیصر تیتراژی تحسینبرانگیز ساخت که هم اوج کار او در زمینهی طراحی و گرافیک است (اولین عنوانبندیاش سال ۱۳۴۶ برای فیلم وسوسه شیطان ساختهی محمد زریندست بود) و هم آغازی برای ورودش به جرگهی فیلمسازان. این تیتراژ در کنار تیتراژ شب قوزی (فرخ غفاری، ۱۳۴۳) ساختهی استودیو هاردی که از نظر شکل و مضمون شباهتهایی به یکدیگر دارند و تیتراژ آقای هالو (داریوش مهرجویی، ۱۳۴۹) ساختهی فرشید مثقالی، از شاخصترین تیتراژهای خلاقانه و بهیادماندنی تاریخ سینمای ایراناند.
سالی که تیتراژ قیصر ساخته شد، سائول باس (سول بس) در اوج شهرت و تأثیرگذاری بود. تیتراژهایی که او برای فیلمهای اتو پرِمینجر و آلفرد هیچکاک ساخته بود، بسیار مورد توجه و ستایش قرار گرفت و سرمشق طراحان گرافیک در ایران شد، از جمله زندهیاد مرتضی ممیز که بر این مبنا برای ستارخان (علی حاتمی، ۱۳۵۱) تیتراژی جذاب اجرا کرد. کیارستمی بعد از قیصر برای چند فیلم دیگر با همین سبک - فرم گرافیکی برآمده از مضمون و محتوای فیلم - تیتراژ ساخت: پنجره (جلال مقدم، ۱۳۴۹)، رضا موتوری (مسعود کیمیایی، ۱۳۴۹) و حکیمباشی (پرویز نوری، ۱۳۵۱). در پنجره شخصیت اصلی فیلم، سهراب (بهروز وثوقی)، بعد از ورودش به اتاقی در «مسافرخانه صداقت» پردهی حصیری پنجره را بالا میکشد و نمای ساختمانی آشکار میشود. با شروع نوای موسیقی حزنانگیز منفردزاده، دوربین به جلو زوم میکند. ابتدا نام تهیهکننده و سپس نام فیلم بر پنجرهی ساختمان روبهرو، که آن هم حصیرش بالا کشیده شده، نقش میبندد. برای ادامهی تیتراژ، کیارستمی با ایدهای ساده اما چشمگیر، دیگر نامها را بر اطراف قابهای سیاه مستطیلشکلی قرار داده که تصاویر سکانس بعدی فیلم از بینشان دیده میشود. تیتراژ رضا موتوری طرح و اجرایی بسیار کمینهگرا و تاثیرگذار دارد؛ نام فیلم و همهی عوامل اصلی بر عکسهایی (با کنتراست بالای سیاهوسفید) نوشته شده که امیر نادری از نمای نزدیک صورت پُردرد رضا موتوری بعد از مرگش گرفته است. عکسها همراه با آهنگ «مرد تنها»ی فرهاد مهراد بر هم دیزالو میشوند و ضمن ایجاد حسی غمانگیز، سرنوشت ناگزیر قهرمان فیلم را در همان آغاز آشکار میکنند. در تیتراژ حکیمباشی که موضوع فیلم را بهدرستی منتقلمیکند،بر طوماری ویژهی دعانویسان و رمالان که بر آنها در کنار اشکال بدوی اجنه و آدمیزاده، اوراد و عزائم دشوارخوان نوشته شده، عنوان فیلم و عوامل سازندهاش با همان قلم و خط قناس این نوع طومارها، طراحی و اجرا شده است. عنوانبندی این فیلم با همراهی موسیقی ریتمیک مجتبی میرزاده و صدای یک رمال واقعی که پرویز نوری آن را در خانهی رمالی در جنوب شهر ضبط کرده بود، از آن دست عنوانبندیهاییست که پیشدرآمدی بر فیلم نیز محسوب میشود. لوگوی نام فیلم در بین عنوانبندیهای کیارستمی به خاطر شکل اجرایش متفاوتترین است. لوگوی حکیمباشی مانند لوگوهاییست که در آنسالها اغلب طراحان پوستر و تیتراژ، نام فیلمها را با تأسی از فیلمهای خارجی به شکل فیگوراتیو اجرا میکردند. در حالی که کیارستمی در همهی عنوانبندیهایش از همان حروف ساده و غیردکوراتیوی استفاده میکرد که نام کارگردان و همکارانش را با آن مینوشت. چنان که حتی، سیوچهارپنج سال بعد از قیصر و رضا موتوری، او لوگوی فیلم و عنوانبندی سربازهای جمعه (مسعود کیمیایی، ۱۳۸۲) را نیز با حروف ساده و یک اندازه تایپشده با کیبورد کامپیوتر نوشت. سکانس پرمعنی و باظرافت تیتراژ فیلم، شامل هفت پلان از رژهی سربازان (فیلمبرداریشده با لنز تله) را خودش در یک پادگان با حضور کیمیایی کارگردانی کرد. در پلان اول در حالی که صدای ضربهی محکم پای رژهی سربازان از دور به گوش میرسد، نام فیلم و سپس «فیلمی از مسعود کیمیایی» بر مسیری آسفالتشده، زیر رگبار تند باران، نقش میبندد و با ورود چکمهی سربازان در نمایی نزدیک محو میشود. پلان هفتم، نمای دوریست از پشت سر سربازان که از پایین کادر فیلم خارج میشوند و با ساکت شدن صدای ضربهی پایشان، روی سرشاخهی درختان پسزمینهی تصویر، عنوان «نویسنده و کارگردان: مسعود کیمیایی» ظاهر میشود.
گام به گام با یک هنرمند کمینهگرا
آنچه در پی میآید، از چند کلمه تا چند سطر، روایت مکتوبِ شکل و شیوهی اجرای عنوانبندی فیلمهای کیارستمیست بر اساس سال ساخت آنها؛ که میتوان آن را دستمایهای دانست برای اهل پژوهش در زمینهی طراحی گرافیک در سینمای ایران. تصاویری که از عنوانبندی فیلمها همراه این متن است، اغلب از کیفیت خوبی برخوردار نیستند و بعضی بسیار نازلاند، هرچند آنها را از روی بهترین نسخههای موجود (در فیلمخانهی ملی ایران، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و آرشیوهای شخصی و... یوتیوب) کپچر کردهام! بهرغم آنکه ایدهی همهی عنوانبندیها از کیارستمیست، اما برای یافتن شرح یا دستکم نکتهای از چگونگی اجرای آنها در پی یافتن مهدی سماکار بودم که بیشترین همکاری را با او داشته است؛ از قضیه، شکل اول... شکل دوم (۱۳۵۸) تا باد ما را خواهد برد (۱۳۷۸).
با افراد بسیاری تماس گرفتم اما جستوجویم بیثمر بود. با آنکه در صفحهی مجازیاش در فیسبوک (جایی دور از چشم، قسمت «دربارهی من») نوشته بود: «تا مدتی از فیسبوک مرخصی گرفتهام، یعنی چون کاربر ساعی بودم، بهم مرخصی تشویقی دادند... پس در این مدت "شرمنده" جوابگوی شما نیستم.» اما برایش پیام گذاشتم. هفتهها گذشت و خبری نشد تا آنکه ناگهان بانگ برآمد او درگذشت. سماکار سهچهار ماه پیش از درگذشتش، در ۲۹ دیماه، به خاطر دستبهگریبان بودن با بیماری سرطان، با بیشتر دوستان و آشنایانش قطع ارتباط کرده بود. آخرین یادداشت او در صفحهی فیسبوکش، مزین به طرحیست که امیر نادری مهرماه ۱۳۵۴ در استودیو «ساند فیلم» از او کشیده است. یادش گرامی باد.
در این بررسی، نام فیلمها مانند آنیست که در عنوانبندیشان آمده و نه آنچه در منابع مکتوب نوشته شده است و رواج دارد: "زندگی، و دیگر هیچ"... (در منابع: زندگی و دیگر هیچ)، خانه دوست کجاست (در منابع: خانهی دوست کجاست؟). و به فیلمهای لومیر و شرکا (۱۳۷۴)، بلیتها (۱۳۸۴)، فرش ایرانی (۱۳۸۵) و هر کس سینمای خودش (۱۳۸۶) که یک اپیزودشان اثر کیارستمیست و تیتراژ اصلیشان شامل نام همهی سازندگان مجموعه میشود، پرداخته نشده است.
نان و کوچه (۱۳۴۹)
نوشتههای عنوانبندی با حروف لتراست و به صورت چپچین در بالای کادر تصویرهای سه سکانس ابتدای فیلم، روی صحنههایی که پسربچه (رضا هاشمی) نان زیر بغل به سمت خانه میرود و در مسیرش یک قوطی فلزی لهشدهی کنسرو را بارها با لگد به جلو پرتاب میکند، همراه با موسیقی متن پل دزموند و به مدت یک دقیقه و سی ثانیه نقش میبندد. این اثر بهعنوان اولین تجربهی سینمایی کیارستمی دربردارندهی صحنهی نمادینیست (قوطی فلزیِ بیمقدارِ غلتان) که سالها بعد در فیلمهای دیگرش چون کلوزآپ و زیر درختان زیتون و باد ما را خواهد برد به شکلهای دیگری تکرار شد؛ نمادی که تجلی متعالی آن در فیلم پنج به قطعه چوبی میرسد که آب دریا آن را بارها به ساحل میآورد و میبرد و سرانجام دو تکهاش میکند.
زنگ تفریح (۱۳۵۱)
فیلم با نمایی از یک راهروی عریض و طویل مدرسه آغاز میشود. در حالی که دارا، دانشآموز اخراجی از کلاس، بادکنکی را باد میکند، بر دیوارهای سیاه در عمق تصویر این نوشته با خطی شبیه خط کتاب فارسی کلاس اول ابتدایی ظاهر میشود: «این دارا است. دارا توپ دارد. "زنگ تفریح" دارا با اکبر توپبازی میکرد. اکبر توپ را انداخت. دارا با پا زد. توپ به شیشه خورد. دارا توپ را به شیشه زد.» به شکل بدیع و خلاقانهای عنوان/ لوگوی فیلم، زنگ تفریح، در همین متنیست که ضمن معرفی شخصیت اصلی فیلم، بخش اول داستان را نیز روایت میکند. بقیهی عنوانبندی که با حروف شابلون به صورت راستچین در سمت چپ و پایین کادر تصویر نوشته شده، همراه با همهمهی دانشآموزان به عنوان صدای متن، بر شیشهای شکسته میآید که در پس آن به صورت فلو، ناظم مدرسه برای تنبیه با چوب چند بار بیرحمانه بر کف دستهای دارا میزند. درس و مشق و تنبیه و آموزش غلط در مدرسه از دغدغههای کیارستمی بود. این فیلم سرآغاز فیلمهای «مدرسه»ای اوست که جانمایهاش در فیلمهایی چون اولیها و خانه دوست کجاست و مشق شب تکرار شد. فیلم عنوانبندی پایانی ندارد و با آرم و عنوان «مرکز سینمایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» تمام میشود.
تجربه (۱۳۵۲)
عنوانبندی این فیلم که داستانش بر اساس نوشتهی حدیثنفس امیر نادریست، بر خلاف عنوانبندیهای نان و کوچه و زنگ تفریح که نوشتهها بر تصاویر متحرک سکانسهای اول فیلم آمده،به شکل کپشن کار شده است؛ لوگوی فیلم با لتراست و عنوانها با حروف شابلون نوشته شده و به صورت راستچین در پایین کادری با زمینهی سیاه قرار گرفته است (در این نوع کپشنها، حروف نوشتهها در اصل سیاهرنگ است. هنگام فیلمبرداری با دوربینهای انیمیشن - که کانون پرورش دستگاهی ساخت کارخانهی آکسبریاش «Oxberry Filmmaker Animation» را داشت - آن را به صورت نگاتیو و تکفریم تصویربرداری میکردند). عنوانبندی پنجاهودو ثانیهای فیلم بین سکانس اول و دوم ظاهر میشود و زمینهی سیاهش نشان از تداوم شب و تنهایی و غربت شخصیت اصلیاش ممد (حسین یارمحمدی) دارد. صدای حرکت اتومبیلها در خیابان بر عنوانبندی، کارکردی مفهومی دارد؛ آنسوی این تنهایی و در حصر بودن، زندگیِ پرشور جاریست.
مسافر (۱۳۵۳)
فیلم همیشه دیدنی و محبوبِ مسافر با زمان هفتاد دقیقهایاش را میتوان اولین فیلم بلند کیارستمی محسوب کرد. عنوانبندی ۵۵ ثانیهای فیلم با حروف شابلون به شکل توپُر و توخالیِ سفیدرنگ و به صورت راستچین از بالا به پایین نوشته شده است و با موسیقی متنِ آمیخته به رنگآمیزی مناطق لُرنشین (به خاطر لهجهی شخصیت اصلی) ساختهی کامبیز روشنروان همراهی میشود. نوای حزنانگیز موسیقی و متن سیاه قاب، نشانهی آرزوی برآوردهنشده و سفر نافرجام قاسم جولایی (حسن دارابی) در همان ابتدای فیلم است. سیاهی متن عنوانبندی از نظر محتوا نیز تناسب درستی با سفر شبانهی جولایی و خوابماندنش در هنگام برگزاری مسابقهی فوتبال در استادیوم امجدیه (شیرودی) دارد. نام و نشان کانون، آخرین تصویر فیلم است.
منم میتونم (۱۳۵۴)
عنوانبندی و لوگوی چهار فیلم کیارستمی بر تختهی سیاه کلاس درس مدرسه نوشته شده که این اولین آنهاست. نام/ لوگوی فیلم با خطی شبیه خط کودکان کلاس اول ابتدایی با یک وایپ (ورقخوردن صفحهای روی تختهی سیاه) به شیوهی کات در دوربین، فیلمبرداری شده است. به خاطر نقش پررنگ نفیسه ریاحی و فرزانه تقوی در طراحی و اجرای انیمیشنها که بخش عمدهای از فیلم را تشکیل میدهد، نامشان در ابتدای عنوانبندی آمده است. نام کیارستمی به عنوان «کار: عباس کیارستمی» در انتهای نام دیگر عوامل فیلم نوشته شده است. موسیقی شاد عنوانبندیِ این اولین فیلم رنگی کیارستمی، ساختهی ناصر چشمآذر است.
دو راه حل برای یک مسئله (۱۳۵۴)
این فیلم چهار دقیقه و دهثانیهای، یکی از کارشدهترین عنوانبندیهای فیلمهای کوتاه کیارستمی را دارد. نام/ لوگوی فیلم روی تختهی سیاه نوشته شده است و به شیوهی فیلمبرداری تکفریم ابتدا کلمهی «ساخته» و بعد «عباس کیارستمی» زیر آن افزوده میشود. تختهپاککنی نامرئی آن را پاک میکند. در ادامه نام هر یک از عوامل فیلم به همین شیوه روی تختهسیاه ظاهر میشود. صدای فریاد دانشآموزانی از حیاط مدرسه (در حال بازی یا مثل نادر و دارا، دو شخصیت اصلی فیلم، در حال دعوا) روی تیتراژ شنیده میشود. نکتهی جذاب و تحسینبرانگیز این عنوانبندی که به احتمال، بیش از خود فیلم زمان صرف آن شده، در این است که خط آن را خوشنویس کتابهای درسی آنسالها، ناصرالدین زرینکلک (برادر نورالدین زرینکلک، انیماتور شهیر) نوشته است؛ همان کسی که کتاب علوم دوم دبستان (کتاب نادر) در سال ۱۳۵۳ و کتاب ریاضیات دوم دبستان (کتاب دارا) به خط اوست. دو دقیقه و ده ثانیه از فیلم گذشته که تختهسیاه اول فیلم دوباره ظاهر میشود و با کشیدن یک خط عمودی بر آن به دو قسمت دارا و نادر تقسیم میشود و رفتار خصمانهی دارا و نادر در دو سویش به صورت تصویری نمایش داده میشود.
رنگها... (۱۳۵۴)
عنوانبندی با تاکید بر رنگهای یک توپ در حال چرخش آغاز میشود. نام فیلم و سازندهاش نیز مانند دو راه حل... و منم میتونم با گچ روی تختهی سیاهنوشته شده است. در بین ظاهر شدن نام عوامل تولید فیلم، اشیایی نمایش داده میشود مانند مدادهای رنگی و... الماسی که با تابش نور به آن طیفی از رنگها ساطع میشود. موسیقی شاد کودکانه ساختهی ناصر چشمآذر روی تیتراژ و سراسر فیلم (پانزده دقیقه) شنیده میشود. عنوانبندی به احتمال به خط کیارستمیست، چون نوشتهی نام و نام خانوادگیاش شباهت بسیار به امضایی دارد که او هنگام هدیه کردن کتابش به دیگران بر صفحهی نخست آن مینوشت.
لباسی برای عروسی (۱۳۵۴)
عنوانبندی یک دقیقه و پانزدهثانیهای فیلم، همه با حروف لتراست و در سه اندازهی کوچک و متوسط (برای وظایف و نقشها) و بزرگ (برای نام عوامل) نوشته شده است. نوشتهها در آغاز فیلم و بعد از نشان و عنوان «مرکز سینمایی کانون... نمایش میدهد» در بالای سمت راست قابِ سیاهرنگ، فیداین و فیداوت میشوند. عنوانبندی بدون صداست.
از اوقات فراغت چگونه استفاده کنیم: "رنگزنی" (۱۳۵۵)
این اولین فیلمیست که کیارستمی برای نوشتن مشخصات نام و عوامل فیلم از ماشین تحریر استفاده کرد. عنوانبندی فیلم که همه، از نام/ لوگوی فیلم تا نام عوامل (زیر عنوان: «با همکاری»)، با یک فونت روی کاغذ سفید تایپ شده، از پایین کادر به طرف بالا (بهاصطلاح رولی) حرکت میکند. عنوانبندی، صدای زمینه ندارد و نامی از کیارستمی در آن نیست!
راه حل یک (۱۳۵۶)
عنوانبندی سادهی این فیلم که در «مرکز تولید فیلمهای آموزشی کانون...» تهیه شده است، همچون از اوقات فراغت... با حروف ماشین تحریر مکانیکی روی زمینهای سیاه و در وسط کادر تایپ شده است. نام فیلم و «ساختهی: عباس کیارستمی» در دو کپشن در آغاز فیلم، و نام عوامل بدون اشاره به سمتشان، در دو کپشن پایان فیلم قرار دارند.
معلّم: چند سیما و خاطره (۱۳۵۶)
عنوانبندی این فیلمِ مستند مصاحبهمحور که تهیهکنندهاش وزارت آموزشوپرورش است، با گچ سفید بر تختهی سیاه نوشته شده است. نام فیلم در ابتدا و نام بقیهی عوامل - از جمله کیارستمی - بدون اشاره به سمتشان به ترتیب الفبا در پایان فیلم زیر جملهی «این فیلم را بخاطرهی گرامی معلمین خود تقدیم میکنیم» آمده است.
گزارش (۱۳۵۶)
بعد از نشان و نوشتهی «شرکت گسترش صنایع سینمایی ایران نمایش میدهد» تمام عنوانبندی در نمایی نزدیک از یک ماشین تحریر مکانیکی، روی کاغذ تایپ میشود. عنوانبندی پایانی با همان حروف، این بار در سکوت، از پایین کادر به طرف بالا (رولی) حرکت میکند. تیتراژ فیلم که از نمونههای آشنا و بسیار تکرارشده در سینمای جهان است، نسبتی درست و برآمده از شغل کارمندی شخصیت اصلی، محمد فیروزکوهی (کورش افشارپناه) و همکارانش دارد. نکتهی شاخص در این عنوانبندی، فیلمبرداری بدون کات آن در یک برداشت است که در ظاهر کاری آسان به نظر میرسد ولی در اجرا اگر حروفچین یک کلمه را اشتباه زده باشد، برداشت باید از اول انجام میشده، و نمیدانیم این عنوانبندی دشوار در چند برداشت گرفته شده است. این اولین فیلمیست که سکانسهایی از آن در اتومبیل (وسیلهی محبوب کیارستمی در بسیاری از آثارش) اتفاق میافتد.
*: تمامی فیلمهای قدیمی عباس کیارستمی بعدا به همت احمد کیارستمی (بنیاد عباس کیارستمی) و توسط شرکتهای امکا۲ و کرایتریون کالکشن مورد مرمت قرار گرفت.