بررسی "دارک نایتز:دث متال" #3
EXPLICITیک شروع آزار دهنده و ناامید کننده برای رویداد تابستانه ی دی سی.
مرز بین اغراق و افراط بسیار باریک است. ما معمولا اغراق را دوست داریم، و کمیک ها در پدید آوردن آن ها خوب عمل می کنند. بعضی اوقات این ال اوینگ است که داستانی می نویسد درباره اونجرز که در جنگ رباتی با امریکن کایجو هستند; بعضی اوقات گرنت موریسون است که داستان جاستیس لیگ را می نویسد و به هر انسانی قدرت های فرابشری می دهد تا با جنگاور کیهانی مبارزه کنند...و گاهی اوقات هم اسکات اسنایدر است که یک اپرای کیهانی راک اند رول می نویسد. دارک نایتز:متال چیزی بود که ما از یک رویداد تابستانه ی کمیکی می خواستیم (یا حداقل چیزی که من می خواستم). در شماره ی سوم دث متال، اسکات اسنایدر و گرگ کاپلو سعی کردند که توقعات را بالا ببرند و چیزی بهتر و بزرگتر از قبل خلق کنند. اما بجایش، آنها تنها کمیکی خلق کردند که... خب، حال به هم زن است. این خط اغراق هیجان انگیز را رد می کند و به افراط فاسد می رسد. وقتی که این کمیک را می خوانید حالتان به طرز وحشتناکی به هم می خورد.
خیلی چیز ها در شماره ی سوم دث متال ایراد دارد، اما سطح عنصر های حال به هم زن در اینجا حقیقتا آزاردهنده است. منظورم این است که، مثلا به رابین کینگ نگاه کنید. حوالی انتهای کتاب، رابین کینگ با فلش ها و گروه جی اس ای در مخفیگاه زیرزمینیشان روبرو می شود. وقتی بری با گابلین روبرو می شود، او جوابش را با این جملات می دهد: "میدونی، تو دنیای من، من مادر مرده ات رو از زیر خاک بیرون کشیدم، باقیمانده هاشو با این سم عالی لغو کننده ی اسپید فورس که عضلات تورو ذوب می کنه پوشش دادم. خیلی دردناکه. چیز باحالیه. من جسد پوسیدشو تو یه حلقه ی فلش چپوندم. وقتی از حلقه میاد بیرون دستاشو جوری دراز می کنه انگار می خواد بغلت کنه! می خوای ببینی؟"
و این چیزیست که ما از یک کمیک می خواهیم؟ این حتی چیزی نیست که از کمیک های با درجه سنی بالای "مکس" بخواهیم، این قرار است به اندازه ی مز.مارول عذاب دهنده باشد. آیا ما می خواهیم کتابی بخوانیم درباره بچه ای که با کسی روبرو میشود که جسد مادر او همراهش است و از یک انگشتر فلش به بیرون پرت می شود؟ این باحال نیست.
و مشکل وسیعتر اینکه، دث متال بی فکر و ایده است. و همچنین یا ادای کمیک های بهتر را در می آورد (بیشتر از "فاینال کرایسس"، با سه فلش که در مسابقه ی کیهانی آخرالزمانی شرکت می کنند، و بت-دارکسایدی که از تفنگ دارکساید در پایان آن رویداد استفاده می کند) یا آنها را خراب می کند. آیا ما به واچمن بیشتری نیاز داریم؟ ما همین الانش هم سو استفاده ی بی رحمانه از آن را در "دومزدی کلاک" خوانده ایم: مهملی با "بتمنهتن" و "دارکست نایت" که فقط احمقانه است. آن کمیک تقریبا برای چهل سال پیش بود. کار جدیدی بکنید.
چیزی که این را بدتر می کند این است که همه اینها درست شدنی است! یک دور ویرایش بیشتر میتوانست این کتاب را درست کند. بخش های تقلید سطح پایین از فاینال کرایسس، اشارات به واچمن، و نقل قول های کاملا بدترکیب و حال به هم زن رابین کینگ به هیچ وجه برای داستان حیاتی نیستند. این میتوانست تغییر کند و آن نسخه اصلاح شده میتوانست نمره این کتاب را تا 9/10 بالا ببرد.
همانطوری که دوام می آورد، در هر صورت، هر نکته مثبتی که این کمیک دارد از طراح، گرگ کاپلو، طراح جوهر، جاناتان گلپین، و اف سی او پلاسنسیای نقاش است. طراحی شگفت انگیز است. حتی بهتر از آن، رنگ آمیزی است. طراحی می ترکاند، با هر پانل، هر اینچ از این کمیک که با تصویر سازی باورنکردنی و مهیج پر شده است. قرمز ها و بنفش ها بسیار بسیار زیبا هستند.
دلم می خواست که ای کاش میتوانستم شماره ی سوم دث متال را پیشنهاد بدهم. واقعا دلم می خواست. من عاشق متال اول بودم، و عاشق ایده پشت آن. اما سلاخی که اینجاست فقط...آزار دهنده است.
نمره:4.5/10
مترجم:EXPLICIT
ارائه شده از رسانه بزرگ یونایتد کامیکس