بدن زنانه عرصه تسلیم یا مبارزه؟

بدن زنانه عرصه تسلیم یا مبارزه؟

دیگری


دیگری: بدن یکی از حوزه های مورد توجه در جامعه شناسی و مطالعات جنسیت است. همۀ کنشهاي اجتماعی انسان از مجراي بدن او بـروز مـی کنـد.  عاملیت کنشگر فقط از توانمنديهاي روحی او مانند هوشمندي و آگاهی سرچشمه نمی گیرد، بلکه از قابلیتهاي جسمانی او هم تأثیر می پـذیرد. هویـت انـسان قبل از هر چیز، بر اساس خصوصیات جسمانی او، مانند جنس، نژاد و بدن ، تعیین می شود. بدن انسان و مختصات متفـاوت آن در مقـاطع نوزادي، خردسالی، بلوغ، جوانی، میانسـالی و پیـري اقتـضائات اجتمـاعی ـ فرهنگـی خاصی دارد و برخی از مناسـک فرهنگـی، ماننـد آداب تولـد، نوجـوانی، بلـوغ، ازدواج، و مرگ، در ارتباط با این دگرگونی هـا شـکل مـی گیرنـد.

درطول تاریخ بدن براساس شرایط سیاسی و اجتماعی – فرهنگی دستخوش تغییرات متعددی شده است زیرا بدن برساخته ای اجتماعی است که روابط و تعامل میان انسان ها را نیز تعیین می کند . فرهنگ، حکومت و دین تنظیمات خاص خود را برای بدن دارند. اعمال این تنظیمات بر بدن افراد به اشکال مختلف صورت می گیرد. تعیین سیاست هایی نظیر به هنجار و نابهنجار ، برچسب زدن و طرد کردن افرادی که بدن هایشان در سیستم خط کشی هنجار / نابهنجار در بخش نابهنجار جای می گیرد ، از جمله این تنظیمات است.

جامعه شناسی بدن شاخه اي از جامعه شناسی اسـت کـه ماهیـت اجتمـاعی جـسمانیت انسان، تولید اجتماعی بدن، نمایش اجتماعی بدن، گفتمانهاي حاکم بر بدن، تاریخ اجتماعی بدن و تعامل پیچیدة میان بدن، جامعه و فرهنگ را بررسی می کند. در فلسفة سياسي متأخر (از اوايل قرن بيستم تاكنون)، پرسش از بدن و نسبت آن با قـدرت از مباحث تأمل برانگيز بوده است. در اين زمينه، علاوه بر فمينيستهـا (هـمچـون سـيمون دوبووار، لوس ايريگاري، و جوديت باتلر)، پديدارشناسان (همچـون مرلـوپنتي)، متفكـران پسااستعماري (همچون فرانتس فانون و گاياتري اسپيواك)، برخي از جامعه شناسان انتقادي (همچون پير بورديو) و متفكران پسامدرن (همچون كريسـتوا، دلـوز، گاتـاري، و بودريـار)بدين مسئله پرداخته اند. در اين ميان، شايد بتوان ميشـل فوكـو، فيلسـوف پساسـاختارگراي فرانسوي، را حلقه پيوند جريانهاي فمينيستي، پديدارشناسانه، پسااستعماري، جامعه شناسي انتقادي و پسامدرن محسوب كرد؛ چه اينكه از نظر فوكو هر رابطه اي، چه با خود و چه بـا ديگري، نه تنها واجد قدرت است، بلكه از طريق بدن سوژه اعمال مي شود. به اين علت كـه از نظر او بدن در معرض نظارت سراسربين است و به همين سـبب محمـل قـدرت اسـت(فوكو، 1387 :379 (.

در آثار فوکو، پنداشت بدن در حکم یکی از مولفه های اصلی عملکرد روابط قدرت، جایگاه برجسته ای دارد. در تحلیل تبار شناختی است که بدن به عنوان ابژه ی معرفت و هدف اعمال قدرت مکشوف می شود. معلوم می شود که بدن در عرصه ای سیاسی جای دارد و انباشته از روابط قدرت است. فوكو نسبت بدن سوژه و قدرت را مورد مطالعه قرار مي دهد. او در كتاب مراقبه و تنبيه نشان مي دهد كه چگونه تكنولوژي هاي قدرت با ابزار و بردارهاي با توصيف روشهاي خاص، بدن سوژه ها را شكل مي دهند. فوكو با توصیف روش های مختلف تاريخي مرتبط با آموزش بدن، نظارت سوژه بر بدن خود را نشان مي دهد. وي مدلل مي سازد در عصر مدرن بدنها نه تنها از خودبيگانه می شوند بلكه تحت انضباط ناشي از تنبيه قدرت سياسي و نظارت مستمر قرار دارد. (توانا، علیپور، ۱۳۹۴)

برایان ترنربر اين باور است كه بدن در نظامهاي اجتماعي مدرن زمينه اصلی فعالیت فرهنگی و سیاسی است. یکی از رویکردهاي جامعه شناسی بدن، که برایـان اس. ترنـر نماینـدة آن است، بر این پایه قوام یافته است کـه در دنیـاي معاصـر، تـن آدمـی را محمـل تنظـیم اجتماعی می داند. در واقع، جامعه با حکومت بر بدن اعضایش خود را تنظیم می کند.

ترنر معتقد است ما به سوي یک جامعۀ کالبدي در حرکت هستیم؛ به این معنی کـه برخلاف نظام سرمایه داري صنعتی، که در آن تولید، محـور اصـلی فعالیـتهـا بـود، دردوران جدید، تنظیم بدن به میدان اصلی فعالیتهـاي سیاسـی و فرهنگـی تبـدیل شـده است. (Nettleton, 1996: 103)

شیلینگ در کتاب بدن و نظریۀ اجتماعی، بدن را یک پدیده زیـستی و اجتماعی پایان ناپذیر معرفی می کند و معتقد است که پیکـر جـسمانی انـسان در نتیجـۀ مشارکت در جامعه پیوسته در حال دگرگونی استشلینگ بـراي اولـین بـار اندیشۀ «پروژه بودن بدن» را مطرح ساخت. از نظر او بدن ماهیتی است کـه پیوسـته در معرض «شدن» است. پروژهاي که پیوسته باید روي آن کار کرد و آن را همچون بخشی از هویت فردي انسان تکمیل کرد. خلق بدن و حفظ بـدنی کـه سـالم و داراي تناسـب باشد، نمونه اي از یک پروژه بسیار عمومی است. اندیشۀ وي در خصوص پروژه بـودن بدن بر دو اصل تکیه دارد. اولین اصل به کاربرد دانش فنی در مداخله و تغییـر در بـدن اشاره دارد. اصل دوم به تعداد مردمانی مربوط است که به طور فزاینده آگاه می شوند که در نتیجۀ انتخاب نوع خاصی از شیوه زندگی، بدن در موقعیتی پایان ناپذیر قرار می گیرد (همان).

تحولات ناشی از انقلاب صنعتی، مانند رشد رسانه هاي جمعی و گسترش تبلیغـات تجاري، کاهش صنایع سنگین، افزایش صنایع بخش خـدمات، کـاهش سـاعات کـار وبازنشستگی اجباري، موجب شده است نیروي کار سنتی کاهش و سبک زندگی مبتنـی بر فراغت، مصرف و لذتگرایی توسـعه یابـد. بـه این ،ترتیـب جامعـۀ تولیدکننـده بـه جامعه اي مصرف کننده تبدیل شود. در این وضعیت، نوع مـصرف و الگـوي فراغـت بیش از کار و تولید در تعیین هویت انسان نقش خواهد داشت. بنابراین افراد بر اسـاس قدرت خرید، انتخاب سبک زندگی و نوع کالاي مصرفی، خود را معرفی می کننـد و ازیکدیگر متمایز می سازند.در این فضاي جدید، دستیابی به ارزشهایی مانند سلامتی، جوانی، زیبـایی، جاذبـۀ جنسی و تناسب انـدام بـا اسـتفاده از تکنیـکهـاي جراحـی و مـصرف کالاهـایی کـه قابلیتهاي بدن را حفظ می کند یا تداوم می بخشد، امکان پذیر است. این وضعیت نه تنها در نمایش شکل بیرونی بدن، بلکه در تصور انسان از خـود و در نهایـت در هویـت او تأثیر می گذارد.

در ایران نیز همیشه بدن ها تحت انضباط خاصی بوده اند به خصوص از دوران پهلوی اول که با تغییر لباس مردان و کشف حجاب از زنان و به حاشیه راندن روسپیان و مطرودان بدن به عنصر مهمی که مورد سیاستگذاری قرار می گیرد تبدیل می شود. اگر پیشتر فرهنگ و مذهب برای مردمان ممالک محروسه نظم بدنی تعیین می کردند اینک رضا شاه است که در کنار فرهنگ و مذهب بدن را به عرصه بارز سیاستگذاری تبدیل می کند و از این میان بدن زن به چالش تازه میان تجدد امرانه و سنت تبدیل می شود چالشی که تا به امروز ادامه دارد. اگر پهلوی به زور چادر را از سر زنان برداشت جمهوری اسلامی از همان روزهای اولیه پا گرفتنش تلاش کرد زنان را محجبه کند. و نه تنها محجبه که چادرسیاه و رنگ سیاه را به عنوان مظهر نجابت به جامعه تحمیل کرد. چادر مشکی با دفترچه بسیج اقتصادی در بین زنان توزیع می شد. چادرهای رنگی زنان در جای جای ایران کم کم جایشان را به چادر سیاه دادند و تنوع و زیبایی جایش را به رنگ غمبار مشکی سپرد و بعدها تجارت چادرمشکی تجارتی سوداورشد در انحصار برخی از افراد. سالهای دهه 60 سالهای شکل گیری گشت های جندالله است که پاترول سوار مراقب حجاب زنان بودند. همچنین نيروهاي ويژه مبارزه با منكرات نیز در همين دوران براي مبارزه با «بدحجابي» تشكيل شد و اعتراض به بدحجابي بانوان و ديگر مظاهر اعمال غير اسلامی و تهديد به برخورد قضایي با متخلفان معاند، هر از چند گاهي در موضع‎گيري‌هاي مسئولين كشور و ائمه جماعات ديده مي‌شد. در آبان ماه سال62 قانون مجازات اسلامی تصویب شد که بر اساس اين قانون، زناني كه بدون حجاب شرعي در معابر و انظار عمومي ظاهر شوند به تعزير تا 74 ضربه شلاق محكوم مي‌شوند. در این سالها چه بسیار زنانی که شلاق خوردند به خاطر اینکه اندکی از موی سرشان معلوم بود. زنان کارمندی که حجابشان با حجاب استاندارد زاویه داشت بازخرید شدند یا ایران را ترک کردند. تلاش برای تنظیم بدن زنان همچنان ادامه دارد و گشت های ارشاد، دوربین های سرچهارراه ها برای کنترل حجاب رانندگان زن یا زنان داخل خودرو نمونه هایی از این دست هستند، نظارت های دیگری نیز هستند مانند قوانین پوشش اداری، دانشگاهی ...، به قول فوکو ما با نظارت سراسربینی مواجه هستیم که تلاشش از خودبیگانکی زنان با بدن و تفکر خود است و تلاش می کند به شیوه های مختلف بر بدن های زنان کنترل داشته باشد.

از دیگر سیاست های حاکم بر ایران که به دنبال ایجاد نظم خاصی در بدن زنهاست،  به جزحجاب اجباری، سیاست های خاص جمعیتی و القای نگاه خاص به بدن و هویت زن از جمله این موارد است. همسری و مادری تنها هویت های پذیرفته شده در جمهوری اسلامی هستند و برای ان تبلیغات زیادی می شود این مساله به زنانی که نمی خواهند در این قالب زندگی کنند فشار زیادی وارد می داند. همچنین زنانی که مادری و همسری را می پذیرند نیز با الگوهای قالبی که از سوی سیاستگذاران بازنمایی می شود به گونه دیگری دست و پنجه نرم می کنند و نمی توانند مادری و همسری متفاوتی از الگوهای که ترویج می شود ارائه دهند.

همچنین  این روزها شاهد اهمیت بدن در زندگی زنان و مردان جوان و البته میانسال و مسن  در ایران هستیم. سالهاست ایران رکورددار جراحی بینی است زنان و مردان ایرانی روز به روز بیشتر به ظاهر خود توجه می کنند؛ هرچند زنان به دلیل توفق مردسالاری بیش از مردان دست به تغییر و تحول در ظاهر و اندام خود می زنند.

هم اکنون در ایران پزشکی مدرن سیاست های خاص خود را با تبلیغات به زنان عرضه می کند و ما با حجم زیاد جراحی های زیبایی، جراحی زیبایی پستان، لابیوپلاستی، لایپوساکشن، بوتاکس و لیفتینگ و انواع خدمات زیبایی در کلینیک های تخصصی، مواجه هستیم.این سیاست ها سبب شده است که زنان کمتر از بدن خود راضی باشند و مدام دست به تغییر بدن خود بزنند.

نهاد پزشکی سالهاست که در ایران زنان را به سمت سزارین سوق داده است و زایمان طبیعی را به امری سخت بدل کرده که هر زنی قادر به انجام ان نیست. ترس از گشادی واژن نیز سبب شده بسیاری از زنان دست به سزارین بزنند تا زایمان طبیعی را انتخاب کنندداروهایی که شیرمادر را زیاد می کند نیز سبب شده است بدن های زنان در کنترل نهاد پزشکی دربیاید.

فرهنگ مردسالار حاکم بر جامعه نیز به دنبال تحمیل نظم خاصی بر زنان است تا صد سال قبل اگر چاقی معیار زیبایی برای زنان بود امروزه و در پی تحولاتی که در دنیا رخ داده است مردسالاری زن زیبا را زن لاغرتر می داند. درهم تنگیدگی خاصی بین سیاست های دولتی، مردسالاری و نهاد پزشکی و فرهنگ و رسانه ها وجود دارد که نتیجه اش تنها فشار به زنان برای زیباتر بودن است تا بتوانند شوهران شان را از زنان کم حجاب تر و خوشتیپ به دور دارند، زایمان کنند و در عین حال بعد از زایمان حواسشان به برگشت دوباره زیبایی به بدن شان باشند. با استفاده از انواع و اقسام چادرهای زیبا و کار شده، عفاف شان را حفظ کنند در همان حال از انواع خدمات زیبایی برای جوان ماندن و زیبا ماندن نیز استفاده کنند. داف باشند اما نگاهی هم به گشت ارشاد و بگیر و بنندهایش داشته باشند. زیبا برقصند، واژنشان تنگ باشد تا لذت بیشتری به شوهرانشان ببخشند، ابروهای کم پشتشان را با هاشور و تاتو و میکروپیگمیشن ، صورت شان را با بوتاکس و لیفت و ژل بدون چروک نگه دارند، بینی های ژنیتیکی بزرگشان را با عمل جراحی کوچکتر کنند...

همچنین نابه هنجار خواندن ترنس ها و دگرباشان از دیگر مواردی است که بدن به هنجار و نابه هنجار را در ایران تعریف می کند و سبب سرکوب دیگری هایی می شود که در هنجارهای تعریف شده در ایران قرار ندارند هرچند که در این سالها کم و بیش شاهد ابزار هویت این افراد در فضاهای عمومی با وجود همه فشارها هستیم.

بدن بی تردید در دنیای معاصر مهم است و زنان در جامعه ایران با پارادوکس های زیادی دست به گریبانند و بدن انها محفل سیاست گذاری های مختلف است که گاه با همراهی زنان مواجه شده است و نتیجه اش چیزی جز از خودبیگانگی آنان نیست. سیاست گذاری هایی که بدن های ما را رام و مطیع نظم حاکم می خواهد.  از این رو پرونده دیگری به «بدن زنانه» اختصاص داده شده است تا از جنبه های مختلف بتوانیم به ان بپردازیم. بدن و سکسوالیته، سیاست تن، مادری و بدن، هنر و بدن، ادبیات و بدن، پوشش و بدن ، بدن و نظم، بدن و هویت بخشی از مطالبی است که قصد داریم به ان بپردازیم به همراه معرفی کتاب. با ارسال مطالب خود یا تجربه زیسته خود از نظمی که بر بدن شما در مکان های مختلف مانند مدرسه، دانشگاه، محل کار ... اعمال شده است، تجربه زیسته شما از اعمال جراحی یا زیبایی که دست به ان زدید و چرایی آن، تجربه شما از نهادپزشکی ... ما را در انتشار این پرونده یاری رسانید. همچنین می توانید از سرکشی های خود از بدن بهنجار و قواعدی که ما را به سوی رفتاری خاص هدایت می کند بنویسید. ایا با تنظیم خاصی از بدن می توان به مبارزه با هنجارهای غالب در مورد بدن زنانه در دنیا رفت ؟ منتظر دریافت مطالب و ترجمه های شما هستیم.

هیات تحریریه دیگری


منابع:

اسمارت بری. (۱۳۸۵).میشل فوکو. ترجمه لیلا جوافشانی، حسن چاوشیان. نشر اختران.

توانا محمد علي، محمود علي پور (۱۳۹۴). بدن، سوژه و تكنولوژي هاي خود: درس هايي از راه حل فوكويي براي جامعه امروز. مجله غربشناسي بنيادي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي۲۳ – ۱ ، سال ششم، شمارة دوم، پاييز و زمستان

Nettleton, Sarah (1996), The Sociology of Health and Illness, USA: Polity Press. - Nettelton, Sarah and Watson Jonathan (1998), The Body in Everyday Life, London: Routledge


Report Page