📋بحثی بالینی در یک مورد فرار دختری از خانه
![](/file/e69fda2558da9287937a2.jpg)
این مورد بالینی را دکتر مریم فنائی روانپزشک در تفرش و آشتیان کار میکند مطرح کرده و در ادامه دکتر شکوفه موسوی روانپزشک فوق تخصص کودک و نوجوان در آن مورد بحثی انجام داده است.
دکتر مریم فنائی
🔻چند ماه قبل دخترکی ۱۳ ساله بهعلت سرقت مقدار قابل توجهی پول از کیف خاله و عابر بانک پدر البته بهطور غیابی مورد مشورت قرار گرفت. شرح حال حکایت از ADHD درمان نشده قبلی داشت. کودک در تهران به یکی از روانپزشکان کودک ارجاع شد. برای وی ریتالین شروع شد. پس از سه هفته، همراه با ۲۰۰ میلیون تومان طلا و جواهر از منزل پدری ناپدید شد. پس از پیگیری پلیس مشخص شد وی همراه یک مرد افغان از مرز گذشته. پلیس بینالملل توانست او را در کابل پیدا کند. اما در دادگاه او توانست قاضی را قانع کند که با میل خودش به افغانستان رفته و تلاش سفارت ایران برای بازگرداندنش ناکام ماند. والدینش اظهار نمودند پس از شروع ریتالین بهشدت بیقرار شده بود، طوریکه بههیچ عنوان او را تنها نمیگذاشتند. روز حادثه نیز از غیبت والدین برای جراحی برادر کوچک استفاده کرد و گریخت.
دکتر شکوفه موسوی
🔻هر چند روایت این مورد از جهاتی به باور من خیلی عجیب است، اما به نظر میرسد که این دختر باید مبتلا به BMD بوده باشد که ممکن است به اشتباه ADHD تشخیص داده شده و با توجه به کوموربیدیتی بالای این دو اختلال، ممکن است تشخیص ADHD غلط هم نبوده باشد. به هر حال برای تشخیص، شرایط معاینهی سرپایی ممکن است کافی نباشد. حتما خانواده باید مراجعهی مجدد میداشتند یعنی دقیقا بعد از آشفتگی این دختر. چون گفته شده؛ بیقرار شده بود و خانواده او را تنها نمیگذاشتند و .... یعنی خانواده ، به هشدارهای علائم متاسفانه توجه نکردند و فاجعه اتفاق افتاد.
در کودک و نوجوان، علائم BMD تیپیک نیست و در تشخیص خیلی باید دقت کرد و برای همین هم روانپزشک باید بسیار حواسش جمع باشد، به خصوص سابقهی خانوادگی کمک کننده است
تز فوق تخصص من در مورد فرار دختران از خانه بود و در همین مورد هم کتابی ( نشر قطره ) نوشتم. در مورد دختران و خانوادههایشان مصاحبههای دقیق، ارزیابیهای گوناکون و نیز بستری شدن و درمان انجام شد.
تقریبا صد در صد مبتلا به BMD بودند و تا جایی که یادم میآید ۳ تا ۴ کوموربیدیتی مثل ADHD هم وجود داشت. اما در بررسیها والدین نیز دچار اختلال در محور ۱ و ۲ و نیز سبکهای والدگری مختل بودند. به طور متوسط در دختری که فرار از خانه داشت و والدین او ممکن بود حتی تا ۱۰ اختلال وجود داشته باشد.. البته قصور پزشک را نباید در این موارد نادیده گرفت.
گر چه این مورد را قطعا نمیدانم ولی تجربهی طولانی من این است؛ بسیاری از خانوادهها به علائم هشدار توجه چندانی نشان نمیدهند.
برای نوجوانان مراجعه کننده به من بارها این مساله اتفاق افتاده که خانواده بستری را نپذیرفتند و بعد خودکشی یا فرار اتفاق افتاد.
من در اوایل کارم ( جوان و تازه کار ) در تشخیص دو قطبی در کودک و نوجوان، اشتباه تشخیصی داشتم چون به آن فکر نمیکردم.
به خصوص که علائم آن تیپیک و مشخص نبود و نیست. خدا را شکر نتایج فاجعهباری به بار نیاورد.
بعد از دورهی فوق تخصص، ورزیدهتر شدم ولی در بسیاری موارد شاهد نادیده گرفتن این تشخیص توسط همکاران هستم.