🔴با افتخار می‌گویم که معلم هستم

🔴با افتخار می‌گویم که معلم هستم

هشدار و پاسخی به آقای ایزدخواه در مورد مقایسه شغل معلمی با تدریس در دانشگاه


"برحذر باش که سر می‌شکند دیوارش"


✍مزبان حبیبی


پیچیدگی‌ها و حساسیت‌های شغل معلمی چنان است که حتی یک جمله و یا یک رفتار غیرارادی توسط معلم، می‌تواند آینده دانش‌آموزی را تحت تاثیر قرار دهد، نگاه تربیتی در آموزش‌وپرورش، همیشه بر نگاه آموزشی اولویت داشته و تاثیر آن از ماندگاری بیشتری برخوردار است.

با کمی تفاوت، هر شغل دیگری هم قطعا چنین ویژگی‌هایی دارد و حذف یا تحقیر آن شغل، می‌تواند عواقبی وحشتناک داشته باشد.

مقایسه مشاغل با یکدیگر، همیشه توسط کسانی انجام می‌شود که یا قادر به درک تفاوت‌ها نیستند و یا از انجام وظیفه خود عاجزند.

جامعه همان‌گونه که به مدرسه، دانشگاه و بیمارستان نیاز دارد، به تعمیرگاه خودرو، فروشگاه، شهرداری و ادارات خدماتی دیگر هم نیازمند است، هرگز نباید خدمات آنها را با هم مقایسه نمود یا ترتیب و توالی بر آن متصور شد، همه این مشاغل با هم جامعه را تشکیل می‌دهند و حق دارند از حداقل حقوق‌ها برای گذران زندگی برخوردار باشند و هیچ استدلالی برای کاهش حقوق از حداقل‌های مورد نیاز، پذیرفتنی نیست.

حدود ده سال پیش، برای بازدید یکی از دوستان از یک مدرسه در استکهلم، هماهنگی کرده بودم.

وقتی برای بازدید وارد مدرسه کونگزهولمن(پادشاه هولمن) شدیم، مدیریت مدرسه که بانویی میانسال و حدود بیست سال با درجه استاد کامل(فول پروفسور)، مدیرگروه دپارتمان علوم اجتماعی دانشگاه کی‌تی‌اچ استکهلم بود و حالا به عنوان مدیریت مدرسه در مقابل ما بود، خود را این‌چنین معرفی کرد:

من از خوشبخت‌ترین مردم سوئد هستم، از میان ۹۰۰ نفر که از سراسر جهان داوطلبِ مدیریت در این مدرسه بودند، انتخاب شدم و اکنون *با افتخار می‌توانم بگویم من یک معلم هستم.*

همراه من که شرایط اجتماعی در اسکاندیناوی را به درستی نمی‌دانست، خود را چنین معرفی کرد: من دکتر ... هستم و بیش از ده سال است که در دانشگاه تدریس می‌کنم.

به فارسی خود را معرفی کرد، متوجه شدم انگلیسی نمی‌داند و متوجه صحبت‌های خانم مدیر نشده است، صحبت‌های او را ترجمه کردم، چون خودش گفته بود دانشگاه تدریس می‌کنم، همانگونه ترجمه کردم، عکس‌العمل خانم مدیر جالب بود، *فکر می‌کردم افتخار آشنایی با دو نفر معلم از ایران را دارم.* حالا فقط شما معلم هستید؟

هر بار که خطابشان به من بود، از جا بلند می‌شد و احترام می‌گذاشت. 

خانم مدیر که خود بیش از بیست سال سابقه مدیریت در یکی از بهترین دانشگاه‌های جهان در حوزه علوم انسانی، اقتصاد و مدیریت را داشت،حالا بزرگترین افتخارش، معلم بودن است و چنان با حرارت از تغییر شغل از استادی دانشگاه به معلمی صحبت می‌کرد که گویی در حال پادشاهی است.

توضیح دادم که ایشان معلم بوده و حالا دانشگاه تدریس می‌کند، چهره خانم مدیر چنان در هم رفت که فکر کردم چیزی به اشتباه گفته باشم. 

گفت: *مگر امکان دارد کسی معلمی را رها کند و به دانشگاه برود؟* اخراج شده از معلمی؟

مانده بوده که چه باید بگویم

توضیح دادم که در ایران، به دلیل شرایط کاری و حقوق پایین، معلمی از مشاغل دون‌پایه بوده و معلم بودن نوعی تحقیر شخصیت است، چنان برآشفت و عصبانی شد که تغییر رفتار او کاملا مشهود بود.

📌اما جناب ایزدخواه

معلمی، والاترین و باارزش‌ترین شغلی است که یک انسان می‌تواند داشته باشد،

 *معلمی، جایگاهی والاتر از انسانیت است*

ما معلمان، علی‌رغم تمام توهین‌ها، ناملایمتی‌ها و تحقیرهایی که از طرف شما و دولت دیده و شنیده‌ایم، هم‌چنان معلم هستیم و به معلم بودن خود افتخار می‌کنیم.

 طی سال‌های معلمی، نسلی را پرورش داده‌ایم که شما از روبه‌رویی با آنها هراسناک هستید و همین مایه دلگرمی ماست.

نیک می‌دانم که دلیل اظهارات شما، عقده‌هایی است که در مقابل قشر فرهیخته معلمان در خود حس می‌کنید چون به خوبی می‌دانید که *اگر ارزش‌های جامعه در جایگاه درست خود باشد، قطعا جای شما بهارستان نیست.*

دوست گرامی

 *سال‌هاست که سُرنا را از سر گشادش می‌نوازید*

با گشتی کوتاه در جامعه، انواع پلشتی‌ها، رفتارهای ضداخلاقی، نگرش‌های غیراجتماعی، اعمال غیرانسانی و بر خلاف وجدان و دین را می‌توان به‌وضوح مشاهده کرد، *این شرایط آزاردهنده، همگی نتیجه نگاه واپس‌گرایانه شماست* که هنوز هم نمی‌توانید اولویت‌های جامعه را به‌درستی تشخیص دهید.

جوانانی که اکنون باید پشتوانه تولید و مولد افکار نوآورانه باشند، در خرابه های شهر در حال گذران زندگی با بدترین شرایط هستند و هیچ امیدی هم به بهبودی اوضاع ندارند.

 *آری، تا چشم کار می‌کند، خبر خوشی نیست*

شما با تصمیمات و نگاه ارباب-رعیتیِ خود، چنان جامعه را در مشکلات روزمره فروبرده‌اید که *مردم حتی فردایشان را هم فراموش کرده‌اند.*


به دلیل همین نگرش نادرست، رفتارهای غیرانسانی و تفکرات غیراجتماعی از جانب افرادی چون شما، *سیستم آموزشی کشور چنان بی‌پناه رها شده که از تأمین هزینه‌های اولیه مدارس و دانش‌آموزانِ خود عاجز است.*

چند سالی هست که مشکلات اجتماعی در حال خودنمایی است، مشکلاتی که با سرمایه‌گذاری در حوزه آموزش می‌توانستیم از وقوع آنها پیش‌گیری کنیم.


📌جناب ایردخواه

 *سیستم آموزشی کشور گرفتار دولت و مجلسی چون شماست که پرداخت اجاره موقوفه اداره آب در استان فارس را یک معضل ملی تشخیص می‌دهند اما کمبود بیش از ۱۰,۰۰۰ معلم در استان فارس را یک مسأله منطقه‌ای می‌دانند* و اجازه مطرح نمودن آن در سفر ریاست جمهوری به استان را نمی‌دهند.

 *این کلاف سردرگم، روزی گلوی شما را چنان فشار خواهد داد که نفس کشیدن را برایتان غیرممکن کند.* 

بارها گفتیم و شما نشنیدید، اکنون که اژدهای هفت‌سر معضلات اجتماعی سربرآورده، راه فراری نیست، یا باید اجرای کامل و بدون فوت وقتِ عدالت آموزشی را بپذیرید و در ابتدا معیشت معلمان و دانش‌آموزان را تامین کنید تا به دنبال آن جامعه به آرامش روانی برسد و یا منتظر بلعیده شدن و سوختن همه کِشته‌ها باشید که در این صورت، انباشته سالیان درازی را به باد خواهیم داد، صد البته *با توجه به بودن افرادی چون شما در میان تصمیم‌گیران و سیاست‌گذاران کشور، چنین نتیجه‌ شومی دور از انتظار نیست*.


🗓سوم آبان هزاروچهارصد



Report Page