با آدرس غلط، شادمانه به دنبال مقصد میرویم...
با آدرس غلط، شادمانه به دنبال مقصد میرویم...
میرلوحی، دانشآموزان سیستانی، جام زهر آلود و پیامی که سالها نشنیده مانده
در شرایطی که عدهی زیادی از کودکان درِ مناطق مختلف کشور از حداقلیترین امکانات حداقلی آموزشی (مثل از لباس، و لوازمالتحریر گرفته تا حتی و حتی کلاس و مدرسه) محروم هستنداند، برخی مدارس خصوصیی با شهریههای نجومی، چنان امکانات لوکس و خدمات سطح بالایی ارائه میدهند که حتی از تصوردر بزرگترین برخی دانشگاههای بزرگ کشور هم خارج استیافت نمیشود!
در این فضا که بسیاری از دلسوزان معتقدند، شانه خالی کردنِ حاکمیت از انجام مسئولیتهایش، طریق و خصوصیسازی آموزش، و توسعه مدارسِ (اِسماً) غیرانتفاعی، ریشهی محرومیتهای آموزشی در جایجای کشور است، ؛ با این حال اما، عدهای با صراحت از حقِ خانوادههای مرفه در برخورداری از آموزش باکیفیتتر دفاع میکنند.!
چندی پیش، سید محمدحسین میرلوحی (داماد حجتالاسلام علیرضا پناهیان و نوهی مرحوم آیتالله مهدوی کنی) مدیر دبیرستان معارف اسلامی امام صادق (ع)، در یادداشتی عجیب در سایت فارس که (منتسب به سازمان بسیج مستضعفین است،) به توجیه مدارس خصوصی پرداخته است.
«این فضای رقابتی که هر کس دوست دارد کالای بهتری را برای مصرفکنندگان عرضه کند، باعث میشود که امروز به صورت کاملاً محسوسی قویتر بودن مدارس غیردولتی را نسبت به دولتی شاهد باشیم... بار مهمی از آموزش و پرورش کشور بر گردن مدارس غیردولتی است که اگر آنها نبودند میلیون ها دانش آموز امکان تحصیل نداشتند.»
«آن چیزی عادلانه است که مورد تایید ولی الهی باشد... لهذا در یک جامعهی ولایی چنانچه حق افراد به آنها داده شود، هیچگاه ظلم و تبعیض صورت نگرفته است؛ اگر فردی مثلاً خانهای ۲۰۰ متری داشته باشد و دیگری ۴۰ متری، فردی ۶ میلیون حقوق دریافت کند، دیگری ۳ میلیون، فردی با پژو رفت و آمد کند، دیگری خودرو نداشته باشد، فردی لباس بلند و زیبا بپوشد، دیگری لباس سادهتر و... فردی فرزندش در مدرسه غیردولتی درس بخواند و دیگری دولتی. نفس این تفاوتها تبعیض نیست.»
« باید دید این تفاوت استفاده از امکانات به گرفته شدن حقوقی از آحاد شهروندان جامعه اسلامی منجر شده است یا نه، افرادی به علت اقتضای زندگی حقمدارانهای که داشتند از امکانات مالی بهتری برخوردار شدهاند(!) و طبعاً از امکانات بهتری در خورد و خوراک و تحصیل بهرهمند شدهاند(!)»
«اساساً هر دولتی موظف است برای تأمین قدرمطلوب سطح تعلیم و تربیت، بودجهای را درنظر بگیرد و (حتیالامکان رایگان) این فضا را برای آن مردم تامین کند. اما این دلیل نمیشود که اگر عدهای میخواهند از سطح بالاتری از تعلیم و تربیت بهرهمند شوند و امکان مالی پرداخت هزینه های آن مقدار بالاتر کیفیت تعلیم و تربیت را دارند، چون دیگران این امکان را ندارند خود را از این مسأله بیبهره کنند.»
«آیا اگر همه نمیتوانند خانه صدمتری بخرند، همه باید در خانه ۵۰ متری زندگی کنند؟! البته این مساله به همه ابعاد زندگی آن افراد برمیگردد، یعنی حتی اگر همه نتوانند سیفون داخل خانه خود نصب کنند، هر کسی که میتواند هم چون نباید تبعیض شود، نباید نصب کند! با این نوع نگاه آیا شرکتهای تولید کامپیوتر، موبایل، خودکار، لباس و ... میتوانند سطوح مختلفی از کیفیت یا تنوع کالا را ارائه کنند یا همه باید به یک شکل بخورند، بخوابند و یاد بگیرند و بمیرند و...؟!»
این اولین بار نیست که یکی از گردانندگان مدارسِ محفلیِ خاصِ حزباللهی، برای دفاع از پروژهاش به توجیه و تئوریزه کردن تبعیض روی میآورد؛ حتماً آخرین بار هم نخواهد بود و قطعاً چنین اظهاراتی نباید موجب شود محل نزاع غلط فهم شود.
مشکل اصلی، نه مدارس لاکچری هستند و نه گردانندگانشان هستند و نه حتی خانوادههای مرفهی که فرزندانشان را به این مدارس میفرستند. مشکل، ساختاری است که چنین تبعیضها و بیعدالتیهایی را ایجاد کرده و آن را تقویت میکند.
ساختاری که به جای بسترسازی برای رشد و تربیت فکریِ افرادفرد فرد جامعه، دغدغهاش کمکردن هزینهها و خلاصشدن از شر مسئولیتهایش است و با همین تحلیل به برونسپاری و خصوصسازی در حوزه آموزش میپردازد؛ بیآنکه متوجه عواقب شوم و تبعات سهمگین آن باشد.
در این ساختار، تفاوتی بین وزارت آموزش و پرورش و وزارت صنعت و معدن و تجارت وجود ندارد و همهچیز از آموزش و بهداشت و کار گرفته تا حتی امنیت، کالا فهم میشود و جامعه، بازارِ عرضهی این کالا.
بازاری که در آن کالای خوب به سرمایهدار میرسد و کالای بنجل و مستعمل به طبقات محروم کارگر. نتیجهی چنین ساختاری ارجحیتِ منافعِ اقلیتِ مرفه و زورمند بر منافع تودههای متوسط و محروم خواهد بود و تبعیضی که هر روز پررنگتر از دیروز میشود.
همهی کسانی که دلشان از مشاهدهی این تبعیضها و محرومیتها به درد میآید و در اندیشهی رفع چنین بیعدالتیهایی هستند، باید متوجه و متمرکز بر اصلاح این «ساختار» شوند.
متأسفانه، در دهههای اخیر، بسیاری از تلاشها برای رفع چنین محرومیتهایی، معطوف به عوامل دستچندم و فرعی بوده و به ندرت متمرکز بر ساختارهای کلان مولد بیعدالتی بودهاند.
[بسیاری از نزاعها و درگیریهای اصولگرا-اصلاحطلب و چپ-راست و امثال آن یا اغلبِ محکوم و منکوب کردنِ احزاب، چهرهها یا دستههای خاص سیاسی هم، مصداق همین پرداختن به مسائل فرعی به جای تمرکز بر اصل موضوع به حساب میآید.]
پرداختن به ریشههای تبعیض، (یعنی ساختارهایی که مولد بیعدالتیاند، ) همانی است که امام خمینی(ره) آن را جنگ فقر و غنا نامگذاری کردنمودند.
جنگ فقر و غنا یعنی تمرکز بر «ریشه»های ایجاد تبعیض و محرومیت و اصلاح ساختارهای مقوم آن.
جنگ فقر و غنا یعنی مبارزه با ارادهها و سیاستهایی که محرومیت را نهادینه کرده و تبعیض را به مسئلهای عادی تبدیل جلوه میکندمیدهد.
چنین رویکردی که در بیانات، پیامها و آثار حضرت امام(ره) به کرات مشاهده میشود. با این حال، ایشان بخش اعظمی از «پیام پذیرش قطعنامه» را به طور ویژه به تبیین این جنگ اختصاص دادهاند. بخشهایی که شوربختانه با گذشت بیش از سه دهه، در بین دلبستگان به انقلاب، کاملاً مغفول باقی مانده است. آن قدر که نه فقط عموم، بلکه اغلب افراد صاحب تریبون و مورد وثوق امت حزبالله، حتی از ارائهی توضیح چندجملهای دربارهی جنگ فقر و غنا عاجزند.
29 تیرماه، سالروز صدور پیام پذیرش قطعنامه، بهترین فرصت برای بازخوانی این سند تاریخی و تلاش برای فهم ایدهی جنگ فقر و غناست.
امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنهها و مرفهین بیدرد شروع شده است. و من دست و بازوی همه عزیزانی که در سراسر جهان کوله بار مبارزه را بر دوش گرفتهاند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلای عزت مسلمین را نمودهاند میبوسم...