باسوادتر بله، بافرهنگ‌تر خیر!

باسوادتر بله، بافرهنگ‌تر خیر!

همدلی| رضا نامجو

گفت‌وگو با تقی آزادارمکی درباره توسعه کتابخوانی و فرهنگ مطالعه

جامعه امروز ایران در مقایسه با جامعه دو دهه پیش از تعداد قابل‌توجهی فارغ‌التحصیل و افراد زیادی با مدرک دانشگاهی تشکیل‌شده است. آنچه دراین‌بین، اهمیت پیدا می‌کند رشد معکوس مطالعه و فرهنگ کتاب‌خوانی است. به نظر می‌‎رسد در طول یکی دو دهه گذشته بیش‌ازپیش شاهد افول نسبی فرهنگ و عدم کارایی تحصیلی در کشورمان هستیم. پرسش مهمی که در این میان به وجود می‌آید، راه‌حل برون‌رفت از وضعیت حاضر است. در ادامه گفت‌وگو با دکتر تقی آزاد ارمکی؛ جامعه‌شناس ایرانی و استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران را درباره موضوع پیش‌گفته می‌خوانید:

به نظر شما بین مدرک دانشگاهی و وضعیت فرهنگی چگونه ارتباطی وجود دارد؟

همه تلاش‌های صورت گرفته در جامعه کنونی، در کسب مهارت و مدرک و دانش است تا فرهنگ. بی‌توجهی به فرهنگ، فضای فرهنگی و افراد فرهنگی ازجمله معضلاتی که ایران معاصر گرفتار آن است. جامعه دارد باسوادتر می‌شود اما مشکل جای تعجب آنجاست که این باسواد شدن با مشکل‌دارتر شدن همراه است. ریشه مشکلات امروز جامعه ایران که به فردا هم سرایت خواهد کرد در کم فرهنگی است نه بی‌سوادی. مردمان ایران دیروز کم‌سواد یا بی‌سواد بودند ولی اهل فرهنگ و ادب بودند درحالی‌که مردمان امروز ایران باسوادتر هستند و مدارک بالای دانشگاهی هستند بااین‌وجود، از کم فرهنگی رنج می‌برند. این صورت‌مسئله است.

حالا که صورت‌مسئله را طرح کردید، به ما بگویید، به نظر شما مشکل اصلی کجاست؟

من مشکل اصلی در ایران را کم‌سوادی یا بی‌سوادی نمی‌دانم. بی‌سوادی یا کم‌سوادی بیشتر مشکل مدیران و سیاست‌مداران است. درحالی‌که اصحاب فرهنگ و ادب بیش از اینکه به سواد توجه کنند به ادب و شخصیت و فرهنگ توجه دارند. از این لحاظ ازنظر صاحب‌نظران فرهنگ و اخلاق در ایران مشکل ایران معاصر دعوایی است که با فرهنگ وجود دارد. مشکل دوری از فرهنگ و روی آوردن به فرهنگ بداخلاقی است. ما در زندگی روزمره هم شاهد نوعی افول فرهنگ هستیم. کمتر شاهد این هستیم که مردم ایرانی با ارجاع به ضرب‌المثل‌ها و کلمات قصار و قصیده‌ها و اشعار و تجربیات ایرانی به داوری بنشینند. خصوصاً با حضور نسل مدعی سواد و دور از فرهنگ که با تکیه‌بر سواد رسانه‌ای به‌نقد نسل میانی و نسل کهن ایرانی اقدام کرده است.

ظهور و بروز این مقایسه اشتباه را باید در کدام مسئله ریشه‌ای جستجو کرد؟

این نسل، در نقادی نسل میانی و کهن‌سال ایرانی با استفاده از اطلاعات رسانه‌ای اقدام کرده و هرروز هم از فرهنگ اسلامی و ایرانی دور می‌شود. با همین تفاوت در مسئله زبان است که مشکل اصلی جامعه ایرانی ظهور می‌کند. من بروز چنین مشکلی را وارد شدن به چرخه بداخلاقی و کم فرهنگی می‌دانم. بیشتر مردم ایران در مسیر لجاجت با بنیان‌های فرهنگی و اخلاقی‌شان قرار گرفته‌اند. در زمانی این اتفاق می‌افتد که سطح سواد مردم بالا رفته است مشکل از کجاست؟ فرهنگ ما به سمت نامطبوعی حرکت کرده است.

در صورت امکان درباره این موضوع توضیح دهید...

برای فهم این معنی بد نیست به مجموعه‌ای از محاورات افراد بین افراد در زندگی روزمره و پیام‌هایی که بین آن‌ها به شکل ایمیلی و رسانه‌ای ردوبدل می‌شود توجه شود. در اولی کمتر مردم اصرار دارند تا از عبارات معتبر فرهنگی بهره‌گیری کنند. نوعی لختی زبانی ظهور کرده است و هر نوع کلمه و بیانی بدون شرایط و موقعیت‌های اجتماعی و فرهنگی مورداستفاده قرار می‌گیرد. در این زمینه می‌توان به نقش انحرافی رسانه ملی اشاره کرد. در مجموعه کارهای نمایشی و گزارشی رسانه این لختی زبانی دیده می‌شود. مورد دوم را می‌توان در نظام ارتباطی شکل‌گرفته حول‌وحوش پیام‌های کوتاه ردوبدل شده هرروزه و همه‌وقتی و موقعیتی بین گروه‌های اجتماعی به‌طور فراگیر دید. بیشتر پیام‌ها نقد بنیان‌های فرهنگی و اخلاقی جامعه است تا نقد نابسامانی‌های اجتماعی. اکثر پیام‌های کنونی نقد سنت و اخلاق و فرهنگ و شخصیت‌های تاریخی و دینی و هویت ایرانی اسلامی را در پی دارد.

 چرا در چنین مسیری قرار گرفته‌ایم؟ به‌هرحال با نگاهی به پیشینه غنی فرهنگی متوجه می‌شویم مسیری که در آن قرار گرفته‌ایم ممکن است ما را به ناکجاآباد ببرد...

به دلیل قرار گرفتن جامعه در چرخه معیوب کم فرهنگی و اشتباه گرفتن سواد با فرهنگ. مردم ایران آموخته‌اند تا سواد را معادل فرهنگ بدانند. سواد راهی در دست‌یابی به فرهنگ و اخلاق است نه معادل آن. این آموخته منشأ بسیاری از نابسامانی‌های فرهنگی شده است.

 کاهش سرانه مطالعه در جامعه کنونی را هم معلول این علت می‌دانید؟

دقیقاً. اینکه مردم کتاب نمی‌خوانند به دلیل کم‌اهمیت شدن فرهنگ است. افراد و گروه‌های اجتماعی کتاب‌های خاصی می‌خوانند. البته بیشتر اطلاعات آن‌ها از طریق رسانه ملی و رسانه‌های فرامرزی و اینترنت به‌دست می‌آید؛ اما وقتی می‌توانستیم از مردم بخواهیم که کتاب بخوانند که فرهنگ در جامعه اهمیت داشت. در ایران معاصر کمتر فرهنگ به معنای فرهنگ نه ایدئولوژی و سیاست اهمیت دارد. ما برای عناصر و حوادث و شخصیت‌های تاریخی اهمیت چندانی قائل نیستیم. به همین دلیل است که نمی‌شود گفت مردم ایران کتاب نمی‌خوانند. کتاب می‌خوانند. کتاب‌هایی که مبلغ فرهنگ است خوانده نمی‌شود. کتاب‌هایی که نشان‌گر هویت و سنت و فرهنگ است کمتر خوانده می‌شود. البته مراکز انتشاراتی که کتاب درسی چاپ می‌کنند در فروش کتاب و جلب مشتری مشکل کمتری دارند. درحالی‌که مراکز انتشاراتی که کتاب فرهنگی منتشر می‌کنند در مسیر نابودی قرار دارند. آن‌ها کمتر توان چاپ کتابی در حوزه فرهنگ دارند. نه مشتری هست که کتاب فرهنگی بخرد و نه دولتی هست که از این نوع مراکز انتشاراتی حمایت کند. از بیشتر این مراکز نامی باقی‌مانده است. در بعضی از حوزه‌ها ما کمبود مطالعه و کتاب‌خوان داریم و در بعضی از حوزه‌ها زیادی کتاب‌خوان و مطالعه.

 در چنین جو مدرک‌زده‌ای چگونه می‌توان برای تنظیم فضای کتاب‌خوانی و توسعه فرهنگی قدم برداشت؟

برای رسیدن به این نقطه نیازمند تقویت عناصر و فضاهای میانی هستیم. این فضاها و نیروهای میانی هستند که کتاب‌خوان‌های سوادآموز را با کتاب‌خوان‌های فرهنگ دوست را مرتبط می‌کنند. من این حوزه واسطی را بسیار مهم می‌شناسم. حوزه‌ای است که کمتر موردتوجه قرارگرفته است. در بعضی از شرایط هم این حوزه واسطی مورد تعرض و بی‌مهری قرارگرفته است.

 زنجیره میانی که از آن به‌عنوان حوزه واسط یاد می‌کنید از چه عناصری تشکیل شده‌اند؟

این حوزه که نقش تنظیم‌کننده در مطالعه و کتاب‌خوانی دارد، متشکل از عناصری چون ادبیات و شعر و رمان و قصه و دین و تاریخ است. اگر این فضاها را تقویت می‌کردیم مشکلی در حوزه کتاب و مطالعه نداشتیم. متأسفانه ما در این فضاها بیشترین مشکل‌ها را داریم. کتاب خوب در حوزه تاریخ وجود ندارد تا مردم به خواندن آن تشویق شوند. رمان و داستان و قصه خوب نوشته نمی‌شود تا خواننده خود را بیابد. در حوزه شعر هم این‌گونه است. در حوزه اخلاق و دین هم این‌گونه است. در بعضی از این حوزه‌ها بیشترین تلاش انتشار کتاب‌های قدیمی است که کارهای خوبی انجام داده‌اند اما نیاز به فضای جدید به‌شدت در این حوزه‌ها احساس می‌شود. بعضی‌ها تصور می‌کنند چاپ کتاب‌های قدیمی پاسخگوی نیاز مورداشاره است. این کار تا حدودی انجام‌شده است اما مشکل موردنظر حل‌نشده است. جامعه جوان نیاز به نجوای فرهنگی از طریق شعر و ادبیات و قصه و داستان و رمان و تاریخ دارد. تحصیلات دانشگاهی که امروز در حد گرفتن مدرک تقلیل پیداکرده، نمی‌تواند کارگشا باشد. اگر نیروی واسط شکل بگیرد آن‌وقت پیوند موردنظر شکل خواهد گرفت و سواد و تخصص و فرهنگ با هم خواهند بود و سوادآموزی همراه با کتابخوانی و کتاب‌خوانی همراه با فرهنگ‌دوستی پیش خواهند رفت.

کلیه حقوق مادی و معنوی متعلق به روزنامه همدلی است.




Report Page