بازی خطرناک با فدرالیسم قومی و زبان ملّی
امیرطاهری
امیر طاهری – سرانجام، پس از رایزنیهای چهارده ماهه که درباره آن چیز چندانی نمیدانیم، «شورای مدیریت گذار» اعلام موجودیت کرد. اینکه عدهای از طریق امدادهای غیبی بدین نتیجه رسیدهاند که مسؤولیت مدیریتی دورهای را بر عهده بگیرند، اهمیتی ندارد؛ آنچه برای من– و احتمالاً ما– اهمیت دارد این است که چرا این شورا در این میانه از «ماها» مایه میگذارد!؟ و خودشان را بدون هیچگونه صلاحیتی نماینده ملت ایران مینامد؟ و از آن مهمتر نغمههای شوم این شورا در باره تمامیت ارضی کشورمان است که سکوت در برابر آن جایز نیست.
انقلاب اسلامی تنها یک بازگشت ارتجاعی و انفجار گندابهای دینی و عقبماندگی اجتماعی نبود، بلکه بالا رساندن افراد دونمایه، پلشت و بىاصل و ریشه، بىکفایت و بىلیاقت، و به عقب راندن و حذف افراد لایق و شایسته و با تجربه و ریشهدار نیز بود. آیا ما بار دیگر شاهد بالا آمدن فرومایگان هستیم؟ زمان واقعیت همه چیز را روشن خواهد کرد.
در چنین شرایطی و در حالی که نظام جمهوری اسلامی با چالشهای بزرگ و بحرانهای ژرف داخلی و خارجی روبروست، اعلام تشکیل شورایی برای دوران گذار و ضایع کردن مسائل اصولى و جابجایی اولویتها، پرداختن به مسائل فرعى و دست چندم و گزینش افرادی که دفعشان بیشتر از جذبشان است، نه تنها باعث دلگرمی نشده بلکه باید آن را زنگ خطری برای یگانگی سرزمینی و زبان ملی و موجودیت ایران دانست که تیشه به ریشهی ملت ایران به عنوان یک کشور خواهند زد.
همزمان با این ادعا که سفیران شورای کذایی در هیئت وزیران آینده به زودی برای رایزنیهای تشکیل اتحادیه خاورمیانه به کشورهای منطقه و اروپا گسیل میشوند، یادآوری چند روشنگری ضروری است تا رؤیاهای کسانی به ناکجا آباد کشیده نشود.
افسانه فدرالیسم قومی
یکی از مسائلی که از سوی شورای مدیریت گذار به عنوان راهکار حل مسائل مرتبط با اقوام در ایران مطرح شده، بحث فدرالیسم است. و از آنجا که فدرالیسم حضرات بر پایه قومیت بنا شده به تقسیم میراث تاریخی ایرانزمین میان قومگرایان و در نهایت به تجزیه کشور منجر خواهد شد.
ایران یک ساختار طبیعی است که در سه هزار سال پیش شکل گرفته و تکوین یافته است و از نظر تنوع و گوناگونی زبانی و فرهنگی، کشور بیمانند و منحصر به فردی است که نشانه طبیعیبودن ساخت قومی در ایران است، و این همگونی و تجانس قومی حاصل دخالتهای سیاسی نبوده است.
هیچ بخشی از ایران به شکل امروزی آن با جنگ و لشکرکشی تسخیر نشده است، یعنی هیچ گروهی از مردمان در ایران امروز نمیتواند مدعی باشد که حکومت مرکزی سرزمین آنها را تسخیر کرده و به ایران الحاق نموده است. بنابراین مقایسه ایران با کشورهای دیگر در این زمینه یک اشتباه آشکار است زیرا یک ساختار طبیعی را در مقابل یک ساخت مصنوعی قرار میدهیم.
هر چقدر هم از نیتهای خوب گقته شود اما آنچه به عنوان سند مکتوب به دست ما رسیده است بجز تجزیه ایران چیز دیگری از درونش در نخواهد آمد. ما «نیتهای خوب» سروران را یکبار در سال بداقبال ۱۳۵۷ در قالب «انقلاب شکوهمند اسلامی» دیدهایم و کماکان در حال پس دادن کیفر و تاوان آن «نیتهای خوب» هستیم.
فدرالیسم چاره راه آینده ایران نیست و فدرالیسمی که از سوی شورای مدیریت گذار عنوان میشود رؤیا و خیالی بیش نیست، چونکه بدون در نظر گرفتن بنیادهای تاریخی و فرهنگی ایران، و بدون توجه به سنتها و سرنوشت مشترک ایرانیان و نیز مسائل منطقهای مطرح میشود و تا هنگامی که شرایط فدرالیسم در جایی مهیا نباشد و بستر آن فراهم نباشد، بحث آن هم نه موضوعیت دارد و نه اولویت و نباید مطرح شود مگر انگیزههای دیگری مد نظر باشد.
بنابراین فدرالیستهای ایرانی نمیتوانند با جعل راه حل تازه و مشکوک دیگران را خام تصور کنند، چون آن چیزی که مد نظر آنهاست، اسمش هرچه باشد، فدرالیسم نیست (شوراییان معنی فدرالیسم را اشتباه فرض کردهاند). به نظر میرسد، بسیاری از قومگرایان و احتمالاً در مرحله بعد تجزیهطلبان، برای اینکه چهره واقعی خود را پنهان کنند با نقاب فدرالطلبی به میدان آمدهاند.
راهبرد ملتسازان شورای مدیریت بدون پشتوانه نظری و با کپی و گرتهبرداری سطحی و ظاهری و بسیار ابتدایی و بدون مبنای علمی از ساختار کشورهای دیگر و نیز حتی بدون توجه به بنیادهای تاریخی و فرهنگی ایران، یکی دیگر از آشفتگیهای فکری چنین محفلهایی در تجویز تمرکززدایی است.
سابقه عناد و جنگ و خشونت میان اقوام ایرانی بسیار کمتر از جاهای دیگر است و اساساً قابل مقایسه با هیچ کشور دیگری نیست. زیستن مسالمتآمیز در کنار هم و در هم آمیختگی نسبی و تباری اقوام با یکدیگر در ایران بسیار ریشهدارتر از کشورهای دیگر است. گویا حضرات شورای مدیریت فراموش کردهاند که تار و پودهای فرهنگی و تاریخی کشوری همچون ایران ساخته و پرداخته طبیعی مردم بزرگ این سرزمین کهن در درازای تاریخ چند هزار ساله آن است.
راهکار ملتسازان شورای مدیریت برای فدرالیسم هم کاملاً وارونه راه و مسیری است که دیگر کشورهای فدرال پیمودهاند. اینگونه کشورها خودشان مجموعهای از دولتهای تکهتکه و جدا از هم بودهاند که به دلایل بیشمار و فراوان در صدد اتحاد با یکدیگر برآمده و کشور جدیدی را بر پایه فدرالیسم تاسیس کردهاند.
اینگونه نیست که کشورها از ابتدا با ساختاری واحد و حاکمیت متمرکز بوده باشند و سپس در صدد تجزیه و اعطای خودمختاری به نواحی گوناگون خود برآمده باشند. به عبارتی، یک کشور واحد، همچون ایران، نمیتواند، با اراده خود به اجزای کوچکتر تقسیم و پاره پاره شود، آنگاه، آن اجزاء بار دیگر و از نو در قالب یک فدراسیون با هم متحد شوند! از همه مهمتر، کشورهای فدرال نه بر پایه قومیت و زبان و مذهب و نه به منظور جداسازی اقوام مختلف از یکدیگر، یعنی تجزیه کشور، به فدرالیسم روی آوردهاند، بلکه به منظور تبدیل شدن به یک قدرت بزرگتر، چند دولت مجاور همدیگر، با هم متحد میشوند و دولت فدرال را تشکیل میدهند. ماهیت بنیادی و اساسی فدرالیسم یعنی حرکت از جزءهای کوچک به کل، نه برعکس، و گرد آوردن و سپردن بخشی از اقتدار و قدرت سیاسی خود به یک قدرت مرکزی که حاصلش دولت مرکزی فدرال میشود.
راهکار فدرالیسم برای مسائلی که هیچ ارتباطی به کارکرد فدرالیسم ندارند، چیزی جز عوامفریبی و پنهانکاری نیست. به نظر من اعضای شورای مدیریت گذار معنی دقیق فدرالیسم را نمیدانند و آن را با اختیارات بیشتر در تقسیمات قومی و زبانی در پهنه جغرافیایی کشور یکی گرفتهاند.
بحث فدرالیسم درباره ایران کنونی، به تنهایی و بهاندازه کافی بیپایه و غیرعلمی هست و بدون در نظر گرفتن همه جوانب آن به بیراهه کشیده میشود و اصلا در صلاحیت یک شورای ۳۰ نفره خارج از کشور نیست.
فدرالیسم آغازیست برای ایجاد و تأسیس یک کشور جدید، یعنی فدرالیسم یک کشور جدید را با ساختاری جدید و قلمرویی تازه پدید میآورد، و اصلاً معنی ندارد که این شیوه در یک کشور قدیمی و با ثبات و تأسیسشده مانند ایران، به عنوان روش جدید حکومتی در حوزه مدیریت دولتی اتخاذ شود! فدرالیسم، نوعی از حکومت نیست، بلکه بیشتر یک روش و ابزاری برای تأسیس کشور جدید و ترتیبات قدرت بعد از تأسیس آن کشور است.
حضرات شورای مدیریت گذار آزادند هرگونه تعریفی از فدرالیسم داشته باشند، چنانکه آزاد بودند از میان خودشان وزیر و سفیر و کفیل معرفی کنند و خویش را نمایندگان ملت ایران بدانند.
الیگارشهای تبعیدی و قدرتطلب اسپارتی هم روزی برای آتن یک شورای سی نفری تشکیل دادند که نقطه شروع حکومت «جباران سیگانه» و انحطاط آتن بود.
فدرالیسم برای ایران یعنی اینکه ابتدا کشور را تجزیه کنیم و در نقاط مختلف کشور چند دولت محلی تشکیل دهیم و سپس آن دولتهای محلی بخشی از اقتدار و حاکمیت خود را بطور اختیاری و آزادانه به نهادی بنام «دولت فدرال» ببخشند و بدین ترتیب دولت فدرال ایران تشکیل شود!
تمرکززدایی از سامانه اداره کشور، و کاستن از عهده دارشدن هر چه بیشتر دولت مرکزی در هر اموری، به معنای فدرالیسم و یا فدرالیزه کردن کشور نیست. بلکه به معنی اداره امور محلی استانها و شهرها و روستاها با ارگانهای انتخابی، برابرسازی در تقسیمات کشوری از لحاظ منابع و اولویتها، تغییرات در سبک حکمرانی و دیوانسالاری است.
هیچکس منکر تمرکززدایی به عنوان بک راهکار برای سلامت اداری در سازمانهای دولتی به معنی واگذاری اختیارات به سطوح پایین، و در سطح دولت به معنای سپردن قدرت در مسائل اداری و سیاسی به واحدها و تشکیلات محلی نیست. و مزایای قابلملاحظه تمرکززدایی در زمینههای تصمیمسازی و تصمیمگیریهای درست، بجا و مناسب در ارائه خدمات به صورت کارآمد و اثربخش قابل چشمپوشی نیست، ولی این شیوه اسمش فدرالیسم نیست.
ایران هیچ نیازی به فدرالیسم برای تمرکززدایی ندارد، چون فدرالیسم برای تمرکززدایی از یک حکومت در یک کشور با یک دولت، ساخته و ابداع نشده است. تقسیمات کشوری در یک کشور غیرفدرال، توسط حکومت مرکزی، میتواند به هر صورتی باشد، و دولت مرکزی، با توجه به خیر و مصلحت عمومی، هرچقدر اختیار حکومتی و نه حاکمیتی که بخواهد میتواند به استانها، شهرها و روستاها واگذار کند، به عبارتی پذیرفتن اصل تجزیهناپذیر بودن حاکمیت و تقسیمپذیر بودن حکومت، و این امر، هیچ ارتباطی با فدرالیسم ندارد.
ما از هر کوشش و حرکتی در راستای نگهداشت حاکمیت ملی (تمامیت ارضی) و رسیدن به حاکمیت مردم (مردمسالاری) در چهارچوب اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای آن حمایت میکنیم، ولی یکبار برای همیشه باید اینگونه بحثهای نابخردانه پایان یابد.
باید به کسانی که از راهکار فدرالیسم درباره ایران کنونی سخن میگویند، و ما فرض را بر این میگیریم که نیت بدی ندارند، چند نکته را یادآوری کرد که:
فدرالیسم برای حل مشکلات قومی (یا آنگونه که حضرات میپسندند اتنیک) ایجاد نشده است،
فدرالیسم برای تمرکززدایی از قدرت، برای رفع مشکل توسعهنیافتگی و برای تحقق عدالت ابداع نشده است. و بالاخره ماهیت فدرالیسم یعنی رسیدن از چندین جزء به یک کل و نه برعکس.
تمرکززدایی در شیوه حکمرانی در یک کشور با یک دولت همانند ایران هیچ ربطی به فدرالیسم ندارد. و فدرالیسم برای ایران کنونی، اساساً موضوعیت ندارد و سخن از فدرالیسم بیمعنی است.
ما باید یاد بگیریم به این موضوعات از دریچه حقوقی بنگریم و نه از منظر قومی و زبانی، و حتی ایدئولوژی و مذهبی. در نبود نگرش حقوقمحوری، نه تنها هیچ توافقی حاصل نمیشود بلکه امکان افتادن در ورطه منازعات قومی و مذهبی و زبانی و سایر گرفتاریها و زشتیهای جهان سیاست، بالا میرود و فجایع بسیار زیادی برای کشور و ملت به دنبال خواهد داشت که به مصلحت هیچکس نیست.
برای رسیدن به نتیجه و تفاهم بیشتر و برای عبور از لجنزار و نکبت کنونی باید بیاموزیم که مفاهیم را از معانی اصلی خودشان تهی نکنیم، در غیر این صورت وارد فضای غیرعلمی و غیرعقلانی و بحثهای بیپایان مبتذل و بیپایه خواهیم شد.
بحث فدرالیسم قومی ایران را با یک گوشزد و یک هشدار بدون هیچ تعارف و مماشاتی به پایان میبرم.
صریح و بیپرده و برای اینکه جای هیچ تردیدی باقی نماند به شوراییان گوشزد میکنم که دست از سر تعاریف بیاساس، نامعقول، اختراعی و مندرآری درباره شکل و نوع نظام آینده ایران بر دارند تا عمق آشفتگی فکریشان بیشتر نمایان نشود. نظامی که بسیاری از ایرانیان برای آینده کشورشان میپسندند و آن را پیشنهاد و تبلیغ میکنند سامانه پادشاهی است که «موروثی» است و نه تأسیسی. اگر سامانه حکومتیای را قبول ندارید با آن به رقابت برخیزید، در غیر این صورت دست از تحریف آن بردارید. تحریف و دگرگونسازی هم معانی خودش را دارد: اگر قدرت تخریب و حذف چیزی را نداشتید آن را به گونهای دستکاری کنید که توان هماوردی با آن را پیدا کنید.
شوراییان بهتر است مبلغ نظام مورد پسند خویش و برتریهای آن باشند. شایسته نیست این امور را به مجلس موسسان واگذارند، چنانکه خود گفتهاند. حتی جمهوری اسلامی هم تازه پس از استوار کردن پایههای قدرتش ممنوعات را آغاز کرد، شوراییان هنوز که نه به بار است و نه به دار، ممنوعیت نخستین آزادیهای مصرح در اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای بینالمللی یعنی حق انتخاب در عرصه حقوق و آزادیهای مدنی و سیاسی را اعلام کردند.
هشدار آنست، به روشنی و برای رفع هر سوء تفاهمی، که هرگونه تلاش برای تفکیک قومی و زبانی در ایران، در این مرحله حساس مبارزه، بیگمان، خشونت و خونریزی بیپایان به دنبال خواهد داشت. بازنده این جنگ مسلماً آغاز کننده این بحثها خواهد بود. پیشینیان در تکاپوهای چندین هزار ساله خود در تاریخ این مرز و بوم کهن دوشادوش یکدیگر اجازه تفکیک قومی و زبانی و جداسری ملک مشاع سرزمینی خویش را ندادهاند، اکنونیان هم نخواهند داد، ما نیز در کنار اکنونیان هستیم.
برگرفته از کیهان
@AmirTaheri4