ایران، ترکیه و افغانستان در یک قاب

ایران، ترکیه و افغانستان در یک قاب

صلاح_الدین_خدیو 

🔺ایران، ترکیه و افغانستان در یک قاب


#صلاح_الدین_خدیو 


مشارکت بالای مردم ترکیه در انتخابات چشم ایرانی ها را خیره کرده است. 

مقایسەی این آمار شگفت انگیز و رقابت تنگاتنگ دو نامزد اصلی، دوباره بحث انتخابات های سوت و کور ایران را پیش کشیده است.

ترکیه و ایران در دو سطح متفاوت از توسعەی سیاسی قرار دارند و در ارزیابی نقش صندوق رای در هریک، این نکته را حتما باید لحاظ کرد.

▪️صد سال قبل هنگام تاسیس جمهوری ترکیه از میان 50 کشور اسلامی موجود، فقط سه کشور مستقل وجود داشتند: ایران، ترکیه و افغانستان.

از قضا این سه کشور که هر کدام دارای پیشینەای خاص بودند، اصلاحات آمرانه را همزمان آغاز کردند.

آتاترک، امان الله خان و رضاشاه سه رهبری بودند که می کوشیدند با اصلاحات از بالا، بر شکاف عمیق میان کشورهای شان با دنیای غرب فائق آیند و متجدد و نونوار شوند.

غیر از تنگناهای سیاسی و اقتصادی و چالش های خارجی، اصلی ترین مانع هر سه، مقاومت نیروهای مذهبی و مخالفت بخش سنتی و محافظه کار جامعه بود.

▪️در این مسیر آتاترک دست به مواجهەای رادیکال با سنت زد. سکولاریسم سرسخت و انعطاف ناپذیر متاثر از الگوی فرانسه به مقابله با تمام مظاهر دینی و نمودهای سنت پرداخت و دولت قوی و پبشینەی ارتشی هم به یاری او آمد.

دو نفر بعدی دست به عصاتر بودند و می کوشیدند میان سنت و امر مدرن به میانەداری دست بزنند.

▪️امان اللله خان خیلی زود بر اثر این مقاومت ها و عقب ماندگی ساختاری افغانستان که مهیای اصلاحات سریع نبود، از گردونه حذف شد.

پس از او افغانستان حدود چهل سال شاهد دورەی سکون و رکود توام با محافظەکاری محمد ظاهر گردید، مانند دورەی ناصری در ایران قاجار.

رضاشاه قربانی تحولات سریع در محیط بین الملل و ناتوانی در تطبیق دادن خود با توازن های جدید شد و پروژه مدرن سازی اش توسط پسرش جرح و تعدیل گردید.

حیات سیاسی آتاترک هم کمابیش همزمان با دو فرد پیشگفته به پایان رسید، اما میراث برجای مانده از او تداوم بیشتری داشت.

در ادامه می کوشم به چرایی این تفاوت بپردازم.

▪️در هر سه کشور نیروهای سنتی بیکار ننشستند. اما نوع واکنش هر یک تناظری معنادار با درجه و میزان اصلاحات انجام شده و سطح توسعه یافتگی و پیشینەی تاریخی و موقعیت بین المللی آنها داشت.

در ترکیه که دارای دولت قوی و ارتش مداخله گر و قسمی سنت پارلمانتاریسم قابل اعتنا بود، محافظه کاران از رهگذر تاسیس احزاب سیاسی هر از‌ گاهی بخت خود را می آزمودند.

در ایران پیشینەی این جدال که دستکم تا دوران مشروطه می رسید، با انفجاری بنام انقلاب اسلامی مغلوبه گردید.

در افغانستان اما افسار کار دست چپ گرایان و اسلام گرایانی افتاد که از " سکون ظاهری " به ستوه آمده و دنبال راه حل های آرمانی و شتابان برای نوسازی بودند.

▪️ایران با انقلاب 1357 به پاکنویس و بازنویسی دوبارەی سرمشق مدرن شدن پرداخت و با دور انداختن میراث قبلی، اسیر گسستی غیر ضروری شد.

افغانستان هم قربانی مطامع ژئوپولتیک ابرقدرت ها و بوالهوسی روشنفکران متوهم چپ و مسلمان گردید.

اما ترکیه با حفظ نوعی تداوم از تجربەی‌ گسست های زیانبار تا حدی در امان ماند و از فرصت های قرن 20 استفاده بیشتری برد.

▪️به باور این قلم عاقبت بخیری نسبی تجربەی ترکیه عمدتا محصول دو عامل بود:

هر کشوری دستکم در مراحل ابتدایی نوسازی و توسعه جهت فراهم کردن زیر ساخت های اساسی، محتاج دورەای استبداد منور و دیکتاتوری مصلح است و ترکیه از این لحاظ بخت بهتری داشت.

اصلاحات آمرانه در این کشور بدون انقطاع تداوم یافت و علیرغم افراط و اجحاف آن در حق کردها و اقشار مذهبی، کارکردهای نهادگرایانەی مهمی داشت.

البته مواجهەی خونبار آن با دو دستەی اخیر به نوعی آبله مرغان بر صورت مدرنیتەی ترکی انجامید که عوارض آن هنوز بهبود نیافته است،

▪️بخت دوم ترک ها، حزب سازی و بعضا حزب بازی آتاترک بود. مصطفی کمال با تاسیس حزب جمهوری خواه خلق پایەگذار یک سنت نیرومند تحزب گردید.

حتی یکی دو بار هم وسوسه شد که به حزب دوم هم مجال فعالیت بدهد.

حکومت آتاترک، نه دمکراسی بلکه یک دیکتاتوری مطلقه بود که مانند الگوی اروپای فاشیستی دهەی سی از طریق حزب یکتا، دیوان سالاری و ارتش حرفەای اعمال می شد.

این رهیافت با الگوی رضاشاه که بساط تنها حزب موجود یعنی ایران نو را جمع کرد و شیفتەی رهبری سنتی بود، تفاوتی معنا دارد.

در تجربەی آتا پای نهاد در میان بود، اما در الگوی پهلوی شخصی شدن سیاست بویژه در نیمەی دوم آن آشکار بود.

به بیان دیگر آتاترک دیکتاتور بود و رضاشاه سلطان و مستبد.

دیکتاتوری و سلطانیسم تقریبا از یک قماشند، اما پیامدهای ویرانگر دومی در غیرنهادی شدن ساز‌ و کارهای حکمرانی و شخصی شدن امور بیشتر است. حکومت های مطلقەی نهادمند هم استعداد بیشتری برای بازی دمکراسی دارند.

ترکیه احتمالا نظریه پرداز دمکراسی به قدر ایران نداشته باشد، اما غنای نهادی و مشق عملی آن بیشتر است.

@sharname1


Report Page