او هیچ‌گاه "نه" نمی‌گوید؛ پرخاشگری منفعلانه در رابطه‌ی صمیمانه

او هیچ‌گاه "نه" نمی‌گوید؛ پرخاشگری منفعلانه در رابطه‌ی صمیمانه


✍🏼 Robert Taibbi

▫ترجمه توسط کانال تلگرام علی نیک‌جو

@alipsychiatrist

همسر مارلی، جک، هرگز "نه" نمی‌گوید. یکی از شکایت‌های مارلی این است که جک در کارهای روزمره مثل بردن لباس‌ها به خشک‌شویی هیچ کمکی نمی‌کند. این در حالیست که او همیشه در واکنش به درخواست مارلی، پاسخ مثبت میدهد، میگوید هیچ مشکلی برای کمک کردن ندارد، اما یا کاری که قول انجامش را داده، یک هفته بعد انجام میدهد یا بعد از چند روز آن را رها میکند. اگر مارلی از این وضعیت شکایت کند، گفتگوی مشابهی تکرار میشود؛ جک ابراز تأسف میکند‌، میگوید گرفتار شده و حتما آن کار را انجام می‌دهد، اما در نهایت آن را به تعویق می‌اندازد یا فراموش و رها می‌‌کند. 

مشکل کجاست؟ مطمئنا موضوع فقط دور بودن خشک‌شویی یا بی‌علاقه بودن جک به خرید یا کارهای خانه نیست. این احساس سرخوردگی در مارلی، به دنبال اجتناب یا اهمال‌کاری جک از برآورده کردن خواسته‌هایش علیرغم پاسخ مثبت اولیه، در موضوعات دیگری مثل درخواست مارلی برای گذراندن زمان بیشتری با یکدیگر، حضور در جمع های خانوادگی و .. هم دائما اتفاق می‌افتد.

اگرچه وجود اختلال نقص‌توجه میتواند توضیحی برای ناتوانی جک از پیگیری کارها و پای‌بندی به تعهداتش باشد، اما این احتمال هم وجود دارد که در پس‌زمینه‌‌ی فراموشکاری‌ها و کارهای ناتمام او، روشی برای ابراز خشم به صورت "پرخاشگری منفعلانه" وجود داشته باشد.

پرخاشگری منفعلانه(passive aggressiveness)، اگرچه باعث احساس سرخوردگی، رنجش و سردرگمی در طرف مقابل رابطه می‌شود، اما استفاده‌کنندگان از آن، شبیه به افراد مبتلا به خودشیفتگی بیمارگونه یا افراد جامعه‌ستیز که قدرت همدلی پایین و منش بیرحمانه‌ای نسبت به جهان دارند، نیستند. انگیزه‌ی شکل‌دهنده به رفتار افرادی مانند جک، بیش از آنکه مراقبت از خود با نابود کردن دیگری باشد، پایین نگه داشتن سطح اضطراب است. 

چه چیزی باعث می‌شود که تبدیل به افرادی پرخاشگر-منفعل شویم؟ یک پاسخ برای این سوال، رشد کردن در خانواده‌ای است که در آن احساس خشم به طور مستقیم ابراز نمی‌شده و الگوی پرخاشگری والدین نسبت به یکدیگر منفعلانه بوده است. و سناریوی دیگر میتواند این باشد که والدین خشم خود را به صورت آشکار به شکلی ابراز می کرده اند که برای بچه ها ترسناک بوده است، و از طرفی، ابراز خشم فقط برای والدین مجاز بوده و هر نوع نشان دادن آن از سمت بچه ها با سرکوب فیزیکی و هیجانی از سوی والدین همراه می‌شده است. در چنین فضای ترسناک و ناامنی، کودکان از روشهای مختلفی مانند سکوت، کناره‌گیری، پنهان کردن خود، سرزنش کردن خود به خاطر عصبانی کردن والدین، و تلاش برای بی‌نقص بودن و حتی مراقبت از والدین، برای در امان ماندن از پیامدهای خشم خود و والدین استفاده میکنند.

اما بعضی از کودکان خشم خود را نه سرکوب میکنند، و نه با معطوف کردن آن به درون دچار خودسرزنشگری میشوند، بلکه از روشهای منفعلانه و غیرمستقیم برای ابراز آن استفاده میکنند. ابراز موافقت و اطاعت در کلام، برای دور ماندن از تنبیه و انتقام، اجتناب از بیان مستقیم اعتراض و در عین حال ابراز آن به صورت زمزمه های نامفهوم، به اتمام نرساندن کارها، به کندی انجام دادن آنها، و اهمال‌کاری، از روشهای کودکان برای ابراز منفعلانه‌ی پرخاشگری است.

کودکان برای تاب آوردن و حفظ حیات روانی خود در محیط ناسالم، مهارتها و امکانات جسمی و روانی محدودی دارند. آنچه در بزرگسالی خود را به صورت یک مشکل نشان می‌دهد، زمانی در کودکی تنها روش در دسترس کودک برای مراقبت از خود بوده است؛ که نمونه‌ای از آنها، تلاش برای خوب بودن، و ابراز منفعلانه‌ی پرخاشگری است.

درست است که شما منطقا میدانید که گزینه‌های بیشتری دارید، دلیلی برای ترسیدن وجود ندارد و میتوانید با صدای رسا مخالفتتان‌ را ابراز کنید، اما تمام این افکار منطقی کنار میروند زمانی که کودک ترسیده‌ی درون شما تحریک می‌شود و شما به یک روش قدیمی برای ابراز خشم خود روی می‌آورید؛ در کلام‌ موافقت می کنید، خشم خود را با کنایه بیان می کنید، و در عین تهعد به انجام دادن یک کار یا خواسته‌ی طرف مقابل، آن کار را به روش دلخواه خود انجام میدهید یا نیمه تمام رها می کنید.

برای متوقف کردن این الگو، جک و افرادی مانند او نیاز دارند که بتوانند خشم خود را به روشی متناسب با زندگی بالغانه مدیریت کنند‌. توجه به احساساتی مانند آزردگی، عصبانیت و میل به اعتراض، و تلاش برای بیان جرأتمندانه‌ی آنها علیرغم اضطراب، بخشی از این مسیر تغییر است. برای برداشتن قدمی فراتر از این و داشتن نقش فعالتری در رابطه، او می‌تواند از خشم و رنجش خود برای رسیدن به آگاهی در مورد مشکلات رابطه و در میان گذاشتن آنها استفاده کند و با قرار دادن خود در یک جایگاه برابر با طرف مقابل، به کمتر شدن ترس کودک درون، از خشم خود و دیگری کمک کند. 

در این مسیر، نقش مارلی کمک به جک برای احساس امنیت برای ابراز خشم است. گوش دادن و پذیرا بودن نسبت به مخالفت طرف مقابل با خواسته های خود و استقبال از بیان صادقانه‌ی اعتراض، و بیان کردن موضوعات به صورتی که بیش از نیاز به "موافقت"، نیاز به "همفکری" را به او انتقال دهد، در ترمیم زخم‌های هیجانی کهنه، و ایجاد فضایی امن برای تجربه و ابراز خشم، کمک‌کننده است.



🆔@alipsychiatrist

https://www.psychologytoday.com/us/blog/fixing-families/202101/passive-aggressiveness-relationships-how-stop-it

Report Page