اهمیت نهادسازی و نهادپروری در عصر سرکوب

اهمیت نهادسازی و نهادپروری در عصر سرکوب



اهمیت نهادسازی و نهادپروری در عصر سرکوب


🖊مطهره گونه ای "اختصاصی رسانه تحکیم ملت"


در خبرها آمده بود که "خانه‌ی امن مهرشمس آفرید" که به همت خانم فاتیما باباخانی و بصورت مستقل برای پناه دادن به زنان آسیب دیده فعالیت می‌کرد، تعطیل شد.

پس از تعطیلی جمعیت امام علی دیگر بر کسی پوشیده نبود که جمهوری اسلامی هیچ تشکل و سمن غیروابسته‌ای را نمی‌تواند تحمل کند. یعنی آن سمن یا تشکل و نهاد حتما باید پیوسته به یک رانت سیستماتیک باشد و در بنگاه عظیم معاملاتی و در طی یک هزینه-فایده‌ی کلان، سودآور تلقی گردد. این سود و رانت هم فقط اقتصادی و مالی نیست. مضاف بر آن (و شاید حتی مهم‌تر از آن) باید وسیله‌ی تبلیغ حکومت باشد وگرنه غیرقانونی به شمار می‌رود و باید با آن برخورد شود.

از سوی دیگر، اگر تاثیرگذار باشند، چنانکه جمعیت امام علی بود و در مسائل مهم سیاسی-اجتماعی و چالش‌ها و بزنگاه‌ها واکنش نشان می‌داد و موضع‌گیری به جا می‌کرد، باید از نقطه‌نظر امنیتی هم سرکوب شوند و با جرم انگاری اجتماع و تبانی و تشکیل گروه معاند و... از آنها رفع خطر شود و به نوعی در جامعه هم انگ‌های متعددی مانند بهایی و ضددین بودن بخورند تا شبهه‌ی تشکل‌زدایی توسط حاکمیت در افکار عمومی پدید نیاید.

البته ناگفته نماند نهادهای نیم‌بندی هم که وجود دارند و می‌توانند زیر سایه‌ی سنگین نهادهای امنیتی فعالیت کنند، لحظه‌ای نیست که از گزند گشتاپوهای حاکمیتی در امان باشند.

در عصر سرکوب و خاموشی و خمودگی جوشش‌های اجتماعی و خیزش‌های مدنی، نهادسازی خواه در قالب کانون‌های خیریه و خواه در قالب تشکل‌های دانشجویی نیمه مستقل، محوریت مبارزه است. حتی اگر با سنگین‌ترین سانسورها و برخوردهای امنیتی متعدد اعم از احضارهای تلفنی و دفتری و تهدید و تطمیع بنا به شرایط نهاد و اشخاص روبرو باشند.

چرا که همان کورسوی روشنایی، مجالی برای تشکل‌یابی و نهادسازی به نحو احسن است، تا جایی که بتوان در پیچ‌های تاریخی و بزنگاه‌های سیاسی از آن حداکثر استفاده را برای تجمیع و تمرکز اجتماعات نمود.

به همین دلیل، در بستر جمهوری اسلامی نهادسازی به خودی خود، شدیدا جرم‌انگاری می‌شود و از بروز و ظهور آن جلوگیری به عمل می‌آید.

یک شهروند فارغ از نقش و جایگاه و طبقه‌ی اجتماعی خود در نهاد مستقل و غیرحکومتی، هم اجتماعی (یا بهتر است بگوییم بازپروری اجتماعی) می‌شود، یعنی از اصولی که در مدرسه و رسانه و دانشگاه آموخته فاصله میگیرد و به چارچوبی بدیع و جدید پیوند میخورد که خاستگاهی عدالت‌طلبانه و تحول خواهانه دارد و هم در روند اجتماعی شدن ("نو اجتماعی" شدن) خود می‌تواند نهادساز باشد. به عبارتی در عین خودسازی و خودپروری، به تربیت اطرافیان هم همت می‌ورزد. می‌تواند مادر یک فرزند، همسر و یا هر نقش اجتماعی دیگر را تحت عنوان خانواده، عهده‌دار باشد و حالا این نقش و جایگاه را در راستای عدالت‌طلبی و تحول خواهی، تغییر دهد یا اصلاح کند تا به بهورزی و زیست مطلوب خویش دست یابد.

در طرف مقابل، نهادها و تشکل‌های وابسته و حکومتی، نظام فرمانده-سرباز و یا شبان-رمگی را تمرین می‌کنند و نمی‌توانند از فرمانبری و دستور سرپیچی کنند و تمرد ورزند. اگر شهروندی عضو یک نهاد حکومتی باشد و بخواهد از فرمایشات و بفرموده‌ها تمرد کند، به راحتی حذف و سرکوب می‌شود. چرا که بنا و شاکله‌ی این تشکل‌ها، بازتولید ایدئولوژیک مطیع امر رهبر بودن است و باید هرگونه تخطی و یا خلق و آفرینش نکته‌ای خارج از چارچوب و یا انتقاد از وضع موجود، منکوب شود. وگرنه این رانت عظیم و گسترده‌ی تبلیغاتی درهم می‌شکند و از اجرای وظیفه‌ی خود که در اصل مبارزه با نهادهای مستقل و غیرحکومتی است، عاجز می‌ماند.

کاربری دیگر نهادهای حکومتی، مانند خیریه‌های جهادی و یا ارگان‌های نظامی-امنیتی دانشگاهی که تحت عنوان بسیج دانشجویی فعالیت می‌کنند، تنها در راهبردهای درون تشکیلاتی خلاصه نمی‌شود. در بزنگاه‌های مهم سیاسی-اجتماعی، بسیج همواره به عنوان رکن اصلی سرکوب جریانات و اعتراضات دانشجویی در دانشگاه محسوب می‌شود. این سرکوب هم فقط معطوف به یک حادثه یا رخداد نمی‌شود، بلکه به عنوان یک استراتژی مهم با اهدافی همچون سیاست‌زدایی و تشکل زدایی، تسخیر و تصرف انجمن‌های اسلامی، خودی‌سازی کانون‌های خیریه و تبدیل آنها به کانون‌های رانتی با نام "جهادی"، مصادره‌ی خیابان به عنوان مرکز جوشش اعتراضات با پوشش‌های مختلفی همچون چالش حجاب و یا مساله‌ی فلسطین و برگزاری تجمعات نمایشی به شمار می‌رود.

علاوه بر این، تقلیل وظیفه و شرح موضوعیت تشکل‌ها از مطالبه‌گری و بررسی آسیب‌شناسانه و نقادانه به امر "خیریه" و سلب جایگاه نظرخواهی از دانشجو/شهروند مستقل و واگذاری آن به بدنه‌ی نزدیک به حاکمیت که هدفی جز "کادرزدایی" در تمامی ارگان‌ها ندارد، یکی دیگر از عملکردهای مهم نهادهای حکومتی در سالهای اخیر است.


با اینهمه، همچنان پرداختن به "نهادسازی" و "نهادپروری" باید اولویت فعالان مدنی و سیاسی باشد. محور فعالیت‌ها در این دوران رکود خیزش‌ها، می‌تواند معطوف به برگزاری حلقه‌های مطالعاتی، جلسات تفکر نقادانه، پویش‌ها و همایش‌هایی با موضوعیت چالش‌های روز ایران، بررسی آسیب‌شناسانه‌ی وضعیت فعلی سایر نهادهای اجتماعی و یا حتی امور خیریه و بشردوستانه خاصه برای یاری خانواده‌های فعالان و زندانیان سیاسی و یا روایتگری مکتوب از خانواده‌های دادخواه و آسیب‌دیده در جریان اعتراضات سال‌های پیشین باشد.

پیگیری مجدانه و همه‌جانبه‌ی همین امور کمک شایانی به حفظ نهادهای ولو نیمه‌مستقل باقیمانده و یا پرورش نهادهای جدید در قالب گفتمانی عاری از پیوندهای وابسته به حاکمیت و در قدم بعدی، ظهور به موقع در نقاط مهم تاریخی آتی خواهد کرد.

Report Page