اقتصاد رفتاری در آرای پدر علم اقتصاد
فاطمه صالحیمیراث رفتاری آدام اسمیت
درحالیکه دوران حیات آدام اسمیت به سالها پیش از شکلگیری اقتصاد رفتاری بازمیگردد، اما او برای محققان این حوزه نوظهور در علم اقتصاد درسهای زیادی برای آموختن دارد. فاطمه صالحی در مروری بر مقاله «آدام اسمیت؛ اقتصاددان رفتاری» این درسها را مرور میکند.
آدام اسمیت، فیلسوف و اقتصاددان اسکاتلندی قرن هجدهم، عموما بهعنوان پدر علم اقتصاد مدرن شناخته میشود. اما آنچه کمتر مورد توجه قرار گرفته، نگاه عمیق و پیچیده او به رفتار انسانی است که در کتاب کمتر شناختهشدهاش «نظریه احساسات اخلاقی» مطرح شده است. این کتاب که 17سال قبل از اثر مشهور اسمیت، «ثروت ملل» منتشر شد، دیدگاهی چندبعدی از انگیزههای انسانی ارائه میدهد که با تصویر سادهانگارانه «انسان اقتصادی» خودخواه و عقلانی که معمولا به اسمیت نسبت داده میشود، تفاوت زیادی دارد. در واقع، بسیاری از ایدههای اسمیت در این کتاب، پیشبینیکننده یافتههای اخیر در حوزه اقتصاد رفتاری است؛ شاخهای از علم اقتصاد که به بررسی تاثیرات روانشناختی، شناختی و احساسی بر تصمیمگیریهای اقتصادی میپردازد. یادداشت حاضر با بازخوانی مقاله نوا اشرف و همکاران (۲۰۰۵) با عنوان «آدام اسمیت، اقتصاددان رفتاری» و مقالات مرتبط، به دنبال بررسی این رهیافت از علم اقتصاد با توجه به دیدگاههای آدام اسمیت است.
مدل دوگانه ذهن
اسمیت در «نظریه احساسات اخلاقی» مدلی از ذهن انسان ارائه میدهد که شامل دو نیروی متضاد است: «هیجانات» و «ناظر بیطرف». هیجانات شامل انگیزههای اولیه مانند گرسنگی و میل جنسی، احساساتی مانند ترس و خشم و حالات انگیزشی مانند درد است و از نظر اسمیت، رفتار مستقیما تحت کنترل این هیجانات است. اما او معتقد بود که انسانها میتوانند با نگاه کردن به رفتار خود از دید یک ناظر بیرونی -که او آن را «ناظر بیطرف» مینامید- بر رفتارهای ناشی از هیجان غلبه کنند. این ناظر بیطرف نقشهای مختلفی ایفا میکند؛ از جمله کنترل رفتارهای تکانشی و قضاوت درباره عدالت در موقعیتهای اجتماعی. این دیدگاه دوگانه از ذهن انسان، شباهت زیادی به مدلهای «دو سیستمی» دارد که اخیرا توسط روانشناسان و اقتصاددانان رفتاری مطرح شده است. این مدلها نیز ذهن را متشکل از دو سیستم میدانند: یک سیستم سریع، خودکار و احساسی (مشابه «هیجانات» اسمیت) و یک سیستم کندتر، منطقیتر و خودآگاه (مشابه «ناظر بیطرف»).
زیانگریزی و ارزشگذاری نامتقارن
یکی از مهمترین یافتههای اقتصاد رفتاری، مفهوم «زیانگریزی» است که توسط دنیل کانمن و آموس تورسکی در سال1979 مطرح شد. طبق این نظریه، افراد از دست دادن چیزی را بیش از بهدست آوردن همان چیز ناخوشایند میدانند. جالب اینجاست که اسمیت حدود 200سال قبل به این پدیده اشاره کرده بود. او مینویسد: «درد... در تقریبا تمام موارد، احساسی تیزتر از لذت متناظر و مخالف آن است. اولی تقریبا همیشه ما را بسیار بیشتر از حالت عادی یا آنچه میتوان حالت طبیعی شادی ما نامید، پایین میآورد؛ درحالیکه دومی هرگز ما را به همان اندازه بالا نمیبرد.» اسمیت همچنین به پدیده مرتبط دیگری اشاره میکند که امروزه بهعنوان «کموزندهی به هزینه فرصتها» شناخته میشود. او متوجه شده بود که مردم سرقت و دزدی را که چیزی را از آنها میگیرد، جرم بزرگتری از نقض قرارداد میدانند که صرفا آنها را از چیزی که انتظارش را داشتند، محروم میکند.
تحقیقات مدرن شواهد فراوانی در تایید هر دو این اثرات ارائه کرده است. مطالعات تصویربرداری مغزی نشان داده که سود و زیان در مناطق متفاوتی از مغز پردازش میشوند که نشان میدهد ممکن است به شیوههای کیفی متفاوتی پردازش شوند. اسمیت معتقد بود که هیجانات عمدتا کوتهبینانه عمل میکنند: «لذتی که قرار است 10سال دیگر از آن بهرهمند شویم، در مقایسه با آنچه امروز میتوانیم لذت ببریم، چنان کماهمیت است که هرگز نمیتواند با آن برابری کند، مگر اینکه توسط حس تناسب حمایت شود.»
در مقابل، ناظر بیطرف نگاهی بلندمدت دارد: «برای او، لذتی که قرار است یک هفته یا یک سال دیگر از آن بهرهمند شویم، درست به اندازه لذتی که در این لحظه میتوانیم تجربه کنیم، جالب است.» این کشمکش بین هیجانات کوتهبین و ناظر بیطرف دوراندیش، در اقتصاد رفتاری مدرن به شکل مدلهای «انجامدهنده» و «برنامهریز» ظاهر شده است. این مدلها برای مطالعه مسائلی مانند پسانداز در طول زندگی و مقاومت در برابر وسوسهها استفاده شدهاند. تحقیقات اخیر با استفاده از اسکن مغزی نشان داده است که تصمیمگیریهایی که امکان لذت فوری را فراهم میکنند، مناطق احساسی مغز را به شیوهای فعال میکنند که تصمیمگیریهای مربوط به نتایج تاخیری چنین تاثیری ندارند.
اعتماد به نفس بیش از حد
اسمیت به «تصور بیش از حد اغراقآمیزی که اکثر مردم از تواناییهای خود دارند» اشاره میکند. او مینویسد: «شانس کسب سود توسط هر مردی کم و بیش، بیش از حد ارزشگذاری میشود و شانس دیدن زیان توسط اکثر مردان کمتر از حد ارزشگذاری میشود.» این «تصور اغراقآمیز» در اقتصاد رفتاری مدرن به شکل «غرور» مدیران اجرایی ظاهر شده که باعث شکست بسیاری از ادغامها و سایر شکستهای تجاری میشود. مطالعات نشان دادهاند که تنها افراد افسرده هستند که از این خوشبینی بیش از حد مستثنی هستند.
نوعدوستی و انصاف
اسمیت توجه زیادی به مفهوم «همدردی» داشت؛ اما آن را راهنمای نامطمئنی برای رفتار اخلاقی میدانست که گاهی کمتر و گاهی بیشتر از حد لازم عمل میکند. او متوجه شده بود که همدردی طبیعی اغلب در مواجهه با فجایع بزرگ کم میآید. از سوی دیگر، در مواردی افراد همدردی بیش از حدی نسبت به وضعیت فرد دیگر نشان میدهند. اسمیت مینویسد: «ما گاهی برای دیگری احساسی را تجربه میکنیم که خود او به نظر میرسد کاملا از آن ناتوان است.» اما اسمیت معتقد بود که انگیزههای دیگری نقش متمدنکننده مهمتری ایفا میکنند که مهمترین آنها انصاف است. او انصاف را «ستون اصلی که کل بنای جامعه انسانی را نگه میدارد» میدانست. تحقیقات مدرن نشان داده است که حتی میمونها نیز حس ذاتی انصاف دارند و اگر ببینند میمونهای دیگر پاداش بیشتری دریافت میکنند، پاداشهای کوچک را رد میکنند. اسمیت معتقد بود که ترکیبی از نگرانی درباره انصاف (که توسط ترس از ارزیابی منفی ناظر بیطرف تقویت میشود) و نوعدوستی، نقش اساسی در تعاملات بازار ایفا میکند و اجازه میدهد اعتماد، معاملات مکرر و منافع مادی رخ دهد.
«دست نامرئی» اقتصادرفتاری
اسمیت استدلال میکرد که بخش زیادی از فعالیت اقتصادی نتیجه یک خطای پیشبینی است؛ این توهم که کسب ثروت، دارایی و جایگاه اجتماعی باعث شادی دائمی خواهد شد. در واقع، او معتقد بود که هم لذت و هم درد اغلب گذرا هستند. اسمیت همچنین متوجه شده بود که مردم نه تنها به سرعت با شرایط سازگار میشوند، بلکه این سازگاری را دست کم میگیرند و در نتیجه، اغلب مدت زمان احساسات شاد و غمگین را بیش از حد تخمین میزنند. تحقیقات مدرن از این ادعاهای اسمیت پشتیبانی میکند. مطالعات نشان دادهاند که شرایط مداوم مانند مشکلات سلامتی، زندان، فقر و ثروت تاثیر بلندمدت کمی بر رفاه ذهنی دارند. او در حالی که معتقد بود مصرف کالاها، ثروت و بزرگی همگی تنها «فایده ناچیز» دارند، بر این باور بود که بهرهوری اقتصاد بازار توسط این «فریب» - تصور اینکه که ثروت شادی میآورد - هدایت میشود. اسمیت حتی از اصطلاح «دست نامرئی» -که شاید مشهورترین میراث کار او باشد- استفاده میکند تا استدلال کند که همانطور که ثروتمندان به دنبال کالاها و جایگاهی هستند که در نهایت لذت کمی برایشان به ارمغان میآورد، ناخواسته خیر فقرا را ترویج میدهند.
ایدههای بهرهبردارینشده
علاوه بر بینشهایی که پیشبینیکننده یافتههای اقتصاد رفتاری مدرن هستند، «نظریه احساسات اخلاقی» اسمیت حاوی ایدههای جالب دیگری است که هنوز بهطور کامل در تحقیقات اقتصادی مدرن مورد بررسی قرار نگرفتهاند. چهار مورد از این ایدهها عبارتند از:
1- تمایل به مورد توجه آیندگان قرار گرفتن: اسمیت متوجه شده بود که افراد گاهی حاضرند زندگی خود را فدا کنند تا پس از مرگ به شهرتی دست یابند که دیگر نمیتوانند از آن لذت ببرند. این انگیزه میتواند تاثیر قابل توجهی بر تصمیمگیریهای اقتصادی داشته باشد؛ اما هنوز بهطور کامل مورد مطالعه قرار نگرفته است.
2- واکنش منفی به قضاوت نادرست: اسمیت اشاره میکند که افراد نسبت به قضاوت نادرست درباره خود واکنش منفی نشان میدهند؛ فراتر از پیامدهای عملی آن قضاوت. این میتواند پیامدهای مهمی برای نظریه کارگزار-کارفرما و سایر زمینههای اقتصادی داشته باشد.
3- باور اشتباه به عینی بودن سلیقهها: اسمیت استدلال میکرد که مردم تمایل دارند فکر کنند سلیقههایشان بر اساس دلایل عینی است، نه عادت یا تعصب. این «واقعگرایی سادهلوحانه» میتواند پیامدهای مهمی برای بازاریابی، مذاکرات و تعاملات بینفرهنگی داشته باشد.
4- همدردی با ثروتمندان و قدرتمندان: برخلاف انتظار، اسمیت استدلال میکرد که افراد تمایل طبیعی به همدردی با ثروتمندان و قدرتمندان دارند. این میتواند به توضیح برخی پدیدههای اجتماعی و اقتصادی، مانند محبوبیت افراد مشهور و مقاومت در برابر مالیاتهای سنگین بر ثروتمندان کمک کند.
اهمیت امروزی اسمیت
بینشهای اسمیت درباره رفتار انسانی نه تنها پیشبینیکننده بسیاری از یافتههای اقتصاد رفتاری مدرن است، بلکه در برخی موارد حتی از آنها فراتر میرود. نگاه چندبعدی او به انگیزههای انسانی، درک عمیقش از تعامل بین عقل و احساس و توجهش به نقش هنجارهای اجتماعی و اخلاقی در رفتار اقتصادی، همگی نکاتی هستند که امروزه نیز برای درک بهتر رفتار اقتصادی بسیار مرتبط و مفید هستند. درحالیکه «ثروت ملل» اسمیت اغلب بهعنوان دفاعی از خودخواهی و رقابت آزاد تفسیر شده، «نظریه احساسات اخلاقی» یادآوری میکند که اسمیت درک بسیار پیچیدهتری از انگیزههای انسانی داشت. او انسانها را موجوداتی میدید که هم توسط منافع شخصی و هم توسط «احساسات اخلاقی» مانند همدردی، انصاف و تمایل به مورد تایید دیگران قرار گرفتن هدایت میشوند.
این دیدگاه جامعتر از رفتار انسانی میتواند به اقتصاددانان امروزی کمک کند تا مدلهای دقیقتری از رفتار اقتصادی بسازند. بهعنوان مثال، درک بهتر نقش اعتماد و انصاف در تعاملات اقتصادی میتواند به توضیح چرایی موفقیت یا شکست برخی بازارها و نهادها کمک کند. همچنین بینشهای اسمیت درباره محدودیتهای خودکنترلی و گرایش به ارزیابی بیش از حد مثبت آینده، میتواند به طراحی سیاستهای بهتر برای ترویج پسانداز و سرمایهگذاری بلندمدت کمک کند. علاوه بر این، توجه اسمیت به نقش «ناظر بیطرف» در تنظیم رفتار اخلاقی، پیشبینیکننده تحقیقات مدرن درباره نقش هنجارهای اجتماعی و اخلاقی در رفتار اقتصادی است. این میتواند به درک بهتر چگونگی شکلگیری و تکامل نهادهای اقتصادی و اجتماعی کمک کند.
بازخوانی «نظریه احساسات اخلاقی» آدام اسمیت نشان میدهد که او نه تنها پدر اقتصاد مدرن، بلکه یکی از پیشگامان اصلی اقتصاد رفتاری نیز بوده است. دیدگاه او از انسان بهعنوان موجودی پیچیده با انگیزههای متنوع که هم تحت تاثیر منافع شخصی و هم احساسات اخلاقی قرار دارد، امروزه نیز بسیار مطرح است. درحالیکه اقتصاد نئوکلاسیک بر مبنای فرض عقلانیت کامل و خودخواهی محض بنا شده، اقتصاد رفتاری - و قبل از آن اسمیت - نشان دادهاند که رفتار واقعی انسانها پیچیدهتر از این فرض سادهانگارانه است. درک این پیچیدگی میتواند به ساخت مدلهای اقتصادی دقیقتر و طراحی سیاستهای موثرتر کمک کند.
بنابراین شاید زمان آن رسیده است که اقتصاددانان، سیاستگذاران و رهبران کسبوکار نگاه دوبارهای به آثار اسمیت بیندازند، نه فقط «ثروت ملل»، بلکه «نظریه احساسات اخلاقی». این کار میتواند به آنها کمک کند تا درک عمیقتری از انگیزههای انسانی و پویاییهای پیچیده رفتار اقتصادی بهدست آورند. در نهایت، میراث آدام اسمیت فراتر از دفاع از بازار آزاد است. او متفکری بود که عمیقا به پیچیدگی طبیعت انسانی و اهمیت اخلاق در زندگی اقتصادی توجه داشت. بازگشت به این دیدگاه جامعتر میتواند به ایجاد سیستمهای اقتصادی انسانیتر و پایدارتر کمک کند؛ هدفی که در دنیای پرچالش امروز بیش از هر زمان دیگری ضروری به نظر میرسد.