اعضای محترم هیأت علمی دانشگاه‌ها، لطفا شما برای نجات جامعه پیش‌قدم شوید![۱]

اعضای محترم هیأت علمی دانشگاه‌ها، لطفا شما برای نجات جامعه پیش‌قدم شوید![۱]

وحید احسانی

آشکار و هویداست که ایران با مسائل و مشکلات متعدّدی درگیر بوده و به ویژه مردم دهک‌های پایین جامعه شرایط به غایت سختی را تجربه می‌کنند. امّا ریشهٔ این همه معضل در کجاست؟
جامعۀ ما یک «جامعۀ رانتی» است. هرم سلسله مراتبی توزیع رانت در جامعه به گونه‌ایست که در رأس هرم، «اربابان رانت»، در کف آن، «بی‌نصیبان از رانت» و در فاصلۀ میان رأس و کف، زنجیره‌ای از طبقات، اصناف و گروه‌هایی قرار دارند که هر کدام نسبت به طبقۀ بالاتر، از «امتیاز ویژۀ کمتر» و نسبت به طبقۀ پایین‌تر، از امتیاز ویژۀ بیشتری برخوردارند. بیشتر همّ و غم اعضای هر طبقه نیز حول این می‌گردد که از یک سو، تلاش کنند به امتیاز ویژۀ طبقۀ بالاتر برسند (یا از طریق صعود فردی از طبقۀ فعلی به طبقۀ بالاتر و یا از طریق اعتراض‌های گروهیِ صنفی جهت تصاحب امتیاز ویژۀ بیشتر برای کل طبقۀ موجود) و از سوی دیگر، مراقب باشند فاصله‌شان با امتیاز ویژۀ طبقۀ پایین‌تر کم نشود (یا از طریق صعود آنان و یا از طریق تنزّل خودشان). جالب آنکه، تلاش هر فرد و طبقه در چارچوب دوراهیِ «افزایش یا کاهش امتیاز ویژه»، به طور غیر مستقیم، استحکام و ریشه دوانی هر چه بیشتر ساختار و هرم سلسله مراتبی رانتی را نیز در پی دارد. یعنی در حالی که بیشتر مردم از ساختار رانتی موجود ناراضی و شبانه‌روز در حال گله کردن از آن هستند، تلاش‌های روز مرّه‌شان، خواسته یا ناخواسته، محکم‌تر شدن قفل‌های زنجیرۀ توزیع رانت را نیز باعث می‌شود. از زاویه‌ای دیگر، در طیف طبقات دارای امتیاز ویژۀ متفاوت، هر طبقه را همچنین می‌توان سنگری برای پاسداری از موقعیّت طبقۀ بالاتر دانست. در عمل، وقتی هر طبقه، به تناسب شوکت و مکنتش، امتیازهای ویژه‌ای برای خودش دست و پا می‌کند، امتیازهای ویژۀ کمتری هم به اوّلین طبقۀ بعد از خودش می‌دهد. این کار دو فایده دارد، اوّل این که طبقۀ بعدی دلش را به امتیاز ویژه‌ای که نسبت به طبقۀ پایین‌تر دارد خوش کرده و لذا احتمال اعتراض کردنش کمتر می‌شود و ثانیاً، این طبقه از طریق تلاشی که جهت حفظ امتیاز ویژه‌ای که نسبت به طبقۀ پایین‌تر دارد می‌کند، به صورت آگاهانه یا ناخودآگاه، به سنگر محافظ طبقۀ بالاتر در مقابل اعترضات احتمالی سایر طبقات پایین‌تر نیز تبدیل می‌شود. از این نظر، زنجیرۀ سلسله مراتبی امتیازات ویژه را می‌توان سنگرهای دوّاری دانست که همگی جهت پاسداری از موقعیّت ممتاز اربابان رانت در مقابل سایرین (به ویژه بی‌نصیبان کف هرم) پیکربندی شده‌اند. بنابراین، اربابان رانت، نه تنها از وجود طبقات دارای امتیازات ویژۀ کمتر ترسی ندارند بلکه آنها را به مثابۀ سدّی در برابر خود دانسته و گرد و خاک به پا کردن آنها جهت پیگیری منافع صنفی­شان را نیز به معنای آن می‌دانند که: «سنگرهای جلوتر هنوز خاموش نشده‌اند» و لذا نتیجه می‌گیرند که «هنوز خطری ما را تهدید نمی‌کند!». تنها طبقه‌ای که اگر کارد به استخوانش برسد و شروع به اعتراض کند، همه چیز را کن فیکون می‌کند، طبقۀ کفِ هرمِ سلسله مراتبیِ توزیعِ رانت است که اتّفاقاً پر جمعیّت‌ترین طبقه نیز هست. اعضای این طبقه، چون چیزی برای از دست دادن ندارند و جایگاهی بعد از خود نمی‌بینند که نگران تنزّل کردن به آن جایگاه باشند، اگر طاقتشان طاق شود، همه چیز را به هم می‌زنند. ماهیّت و روش اعتراض‌های این طبقه با ماهیّت و روش اعتراض‌های سایر طبقات متفاوت است. سایر طبقات وقتی اعتراض می‌کنند، به امتیازهای ویژۀ خود با طبقۀ بعدی نیز نیم نگاهی داشته و در واقع با اعضای طبقات بالاتر و اربابان رانت وارد معامله می‌شوند. اربابان رانت نیز هم قدرت چانه زنی طبقۀ معترض و هم سود و زیان پذیرش یا رد درخواست آنها را در نظر می‌گیرند و بالاخره معامله به شکلی جوش می‌خورد، امّا طبقۀ کف، اوّلاً، وقتی کارد به استخوانش برسد شروع به اعتراض می‌کند، ثانیاً، چیزی برای از دست دادن یا معامله کردن ندارد و ثالثاً، به هیچ چیز دیگر جز «کن فیکون کردن همه چیز» رضایت نمی‌دهد (نمی‌تواند جز این کند).
در میان طبقات گوناگون، افرادی هم هستند که بخشی از وقت، تلاش و انرژی خود را به جای «افزایش امتیازات ویژۀ خود و هم صنفانشان»، به طُرُقِ مختلفی صَرفِ اصلاح ساختار رانتی موجود می‌کنند، امّا افسوس که مجموع نیروهایی که در این راستا وارد می‌شود هنوز از مجموع نیروهایی که خواسته یا ناخواسته در جهت بقا و تقویت ساختار رانتی وارد می‌شود، کمتر است[۲].
البته مسئلۀ مورد نظر را نباید به صورت صفر و یکی (سیاه و سفیدی، هیچ و همه‌ای) دید. یعنی از محتوای مطالب پیشین نمی‌توان نتیجه گرفت که در جامعۀ ما، هر گونه بالا و پایینی صرفاً بر اساس عوامل منفی شکل گرفته‌است؛ از یک سو، تلاش‌ها و قابلیّت‌های مثبت افراد و اعضای صنف‌های مختلف نیز بی‌تأثیر نبوده و نیست و از سوی دیگر، برخی مقررات وجود دارند که کارکرد آنها دقیقاً لحاظ کردنِ منطقیِ شرایط غیرمساویِ افراد مختلف است (مثل بندهای «بدی آب و هوا»، «سختی کار»، «منطقه ٔمحروم» و امثال آنها در حقوق کارمندان دولت)، امّا در مجموع و به ویژه در مقام مقایسه با جوامع توسعه‌یافته، عواملی مانند «قدرت، ثروت، رابطه، دوز و کلک و امثال آنها» از تعیین‌کنندگیِ بسیار بالاتری برخوردارند. هر چه یک جامعه توسعه‌یافته‌تر باشد، جایگاه افراد و گروه‌ها در سلسله مراتبِ اجتماعیِ آن بیشتر بر اساس شایستگی‌ها (دانش و مهارت‌های مولّد، خلاقیتِ مثبت، فوایدی که هر فرد یا طبقه به کل جامعه می‌رساند، تلاش و امثال آن) تعیین می‌شود و نه رانت یا شانس، امّا در مقابل، در هرم سلسله مراتبیِ جوامع رانتی، جایگاه افراد، با میزان دوری و نزدیکی آنها به منبع رانت (روابط فامیلی، ژن خوب، قومیّت، هم‌فکریِ ایدئولوژیک، دانش و مهارت در حقّه‌بازی و غیره) بستگی زیادی پیدا می‌کند. به عبارتی دیگر، در جوامع توسعه‌یافته، در مورد بیشتر امتیازات متفاوتی که میان افراد و طبقات وجود دارد می‌توان یک دلیل منطقی و عقل پسند ارائه داد در حالی که جوامع رانتی از امتیازات ویژۀ بسیار فراوان و بسیار متنوّعی آکنده‌اند که برای بیشتر آنها هیچ دلیل منطقی و قابل قبولی وجود ندارد [۳]. به عنوان مثال، حقوق و مزایای کارمندان بایگانی در ادارات متفاوت یک شهر خاص بعضاً بسیار است؛ چرا و با چه منطقی؟! یا حقوق و مزایای اعضای هیأت علمی دانشگاهی که در توسعۀ منطقه‌اش بسیار موفق عمل کرده (به هر معنایی) با حقوق و مزایای اعضای هیأت علمی یک دانشگاه بی‌اثر و بی‌فایده یکسان است. تفاوت‌هایی هم که وجود دارد ناشی از تفاوت در کارآمدی یا رضایت مردمی نیستند بلکه طبقه‌هایی ساختگی و تصنّعی هستند که کارکردشان بیشتر حفظ ساختار سلسله مراتبی رانتی از طریق سهیم کردن طبقات بعدی بر سر سفره ٔرانت است. علاوه بر این، در جوامع توسعه‌یافته، مسیر پیگیری منافع فردی تا حدّ زیادی با مسیر پیگیری منافع جمعی هم‌راستا شده‌است، در حالی که در جوامع رانتی، این دو مسیر عمدتاً ناهم‌راستا (و معمولاً متّضاد) هستند. به عبارت دیگر، در جوامع توسعه‌یافته، همین که یک فرد در چارچوب مسیرهای متعدّدی که جامعه پیش رویش گذاشته‌است، منافع و موفقیّت شخصی خودش را دنبال کند، آگاهانه یا ناآگاهانه، در راستای منافع اجتماعی نیز گام برمی‌دارد، امّا در جوامع توسعه‌نیافته (شامل جوامع رانتی)، مسیرهایی که برای موفقیت و پیشرفت افراد وجود دارد عمدتاً در تضاد با خیرجمعی هستند.
یکی از تبعات نهادینه شدن ساختار و سلسله مراتب «رانتی»، سلب اعتماد عمومی، تنزّل سرمایه ٔاجتماعی و افزایش بدبینی در جامعه است که موجب می‌شود بیشتر مردم از همه چیز و همه کس ناامید شده و معدود تلاش‌ها و برتری‌های شایستگی-مدار که دقیقاً در راستای اصلاح جامعه هستند را نیز نبینند، برتری‌هایی که اتّفاقاً کلیدهای درمان مرض‌های مزمن جامعه هستند.
در میان تمامی صنف‌ها و طبقات جامعه، اعضای هیأت علمی دانشگاه‌ها از موقعیّت خاص و بسیار مهمّی برخوردارند، از این حیث که تنها راه اصلاحِ جامعهْ روی آوردنِ جدّی به دانش است؛ هر مسیر صحیحی که برای اصلاح جامعه در پیش گرفته‌شود، صرفاً در صورتی به نتیجۀ قابل قبول خواهد رسید که با داشتن اشراف نظری نسبت به کمّ و کیف و جزئیات مربوطه طی گردد. بنابراین، بدبین شدن و سلب اعتماد مردم نسبت به دانشگاه، اعضای هیأت علمی، کتاب‌هایی که در خصوص مسائل و مشکلات جامعه نوشته شده‌اند و متأسفانه حتّی نَفْسِ دانش، به مثابه بدبین شدن و ناامیدی بیماران از «دارو و درمانِ دردشان» است. درست است که محیط دانشگاه نیز از انواع فعل و انفعالات رانتی و پارتی بازی‌ها مبرّا نیست، امّا به هر حال، در این بین اندیشمندانی هم هستند که عمر خود را صَرفِ مطالعه ٔبیماری‌های غامضِ جامعه، شناخت راه‌های درمان آن و توضیح و تبیین آنها برای مردم کرده‌اند. به عبارتی دیگر، چون هر فردی در فضای آموزش عالی بارها و بارها کسانی را دیده که صرفاً به خاطر داشتن رابطه ٔبهتر (ژن خوب‌تر) و نه قابلیّت و تلاش فردی، در موقعیّت‌های بسیار بهتری نسبت به او قرار گرفته‌اند، دیگر هر نوع برتری مادّی یا غیرمادّی (مانند مشهور و محبوب شدن) را نیز از همین زاویه می‌بیند. چون بارها کسانی را دیده است که بدون داشتن امتیاز واقعی نسبت به او و فقط به خاطر داشتن پارتی مثلاً در دورۀ دکتری پذیرش شده‌اند در حالی که او پذیرش نشده‌است، بورس شده‌اند در حالی که او بورس نشده‌است، کتاب‌هایشان با رانت دولتی بارها چاپ و منتشر شده در حالی که کتاب های او روی دستش مانده‌اند، طرح‌های پژوهشی چرب و نرمی گرفته‌اند در حالی که هیچ کجا حاضر نشده پرپوزال‌های او را حتّی بخواند و غیره و غیره، لذا به مرور به همه چیز بدبین و از همه چیز (حتّی نَفْسِ دانش) ناامید شده‌است.

پیشنهاد (یا در واقع درخواست) این بندۀ خدا این است که در این آشفته بازارِ رقابت بر سر کسب «امتیازات ویژهٔ» هر چه بیشتر، اعضای محترم هیأت علمی پیش قدم شده و شاید برای اوّلین بار در تاریخ ایران، به جای پیگیری مطالبات متداول صنفی (یا لااقل در کنار آنها)، به صورت داوطلبانه، امتیاز ویژه‌ای را که مبنی بر «امکان منتقل کردن فرزندانشان به دانشگاه دلخواه» دارند منتفی کنند. این امتیاز ویژه با ماهیّت علم و دانش در تناقض کامل است. چه‌طور یک استاد دانشگاه می‌تواند به چشمان شاگردانش خیره شده، بر اهمیّت علم و دانش تأکید کرده و بگوید: «عامل تعیین کنندۀ اصلی در موفقیّت فردی و اجتماعی شما دانش آموزی است، دانش را نه برای مدرک بلکه برای افزایش سطح آگاهی و ارتقاء شخصیت کسب کنید» یا چه‌طور می‌تواند از «پارتی‌بازی و امتیازهای ایدئولوژیک و رانتی در محیط دانشگاه گلایه کند» در حالی که می‌داند اگر فرزند خودش در دورافتاده‌ترین دانشگاه‌های کشور نیز قبول شود، به راحتی او را به مرکز خواهد آورد (امتیازی که سایر دانشجویانش از آن بی‌بهره‌اند)؟!
به نظرم اگر اعضای هیأت علمی دانشگاه‌ها، به صورت سازمان‌یافته چنین مطالبه‌ای را طرح و پیگیری کنند (همان‌طور که پیش از این مطالبات دیگری را به صورت جمعی و سازمان‌یافته پیگیری کرده‌اند[۴])، از بطن جامعه، جوانه‌های ارزشمندی از امید، اعتماد و خوش‌بینی به نهاد علم و دانش رویش خواهد کرد. تأثیر مطرح کردن چنین مطالبه‌ای، از حیث واداشتن اربابان رانت به اینکه خودشان را کمی جمع و جور کنند، صدها بار بیشتر از سخنرانی‌های انتقادی تند و تیزی است که اعضای محترم هیأت علمی طی سالیان اخیر در هر نوع گردهمایی دانشگاهی (خطاب به اربابان رانت) بیان می‌کنند. این اتّفاق، همچنین می‌تواند نقطۀ شروع گام‌های مثبت دیگری باشد که هم در درون دانشگاه و هم در کل جامعه به صورت دمینو‌وار برداشته شوند. مثلاً، شاید پس از آن، پزشکان محترم نیز به این صرافت بیفتند که ساز و کار تصمیم‌گیری در خصوص تعرفه و نظارت بر اشتباهات و تخلّفات پزشکی را از انحصار درونی خود خارج کنند و هر صنف دیگری (شرکت‌های دولتی، بانک‌ها و غیره) نیز از خودش شروع و با حذف غیرمنطقی‌ترین امتیازات ویژه‌اش، در روال رانت‌زدایی مشارکت کند[۵].
چرا همگی منتظریم که تغییرات یا از رأس و یا از کف هرم شروع شوند؟ یا به عبارتی دیگر، یا در مقیاس کلّیت جامعه (از طریق دولت) و یا در مقیاس فردی؟! آیا صنف‌های نام برده شده، به‌ویژه نظر به اختیاراتی که دارند، نمی‌توانند از خودشان شروع کرده و شفافیت، مشارکت نهادهای مدنی در مراکز تصمیم‌گیری و امثال اینها را از درون خودشان شروع کنند؟ مطمئنّاً چنانچه چنین گام‌هایی برداشته شود، هم اربابان رانتِ رأس هرم خواسته یا ناخواسته به رانت‌زدایی از خود تن خواهند داد، هم فواید این گام‌ها نصیب اعضای کف هرم خواهد شد و هم امید است از آنهایی که این چیزها را با زبانشان به ما یاد داده و می‌دهند نیز رفع ملالت شود[۶]!
به امید آغاز فرآیند رانت زدایی در جامعه
به امید ایرانی آباد

[۱] می‌خواستم بنویسم: «برای توسعه ٔجامعه»، امّا متأسفانه حال و روز جامعه به گونه‌ایست که شاید عبارت «برای نجات» موضوعیّت بیشتری داشته‌باشد!
[۲] نگاه کنید به: «معضل مطالبات کوچک!» - یادداشتی از نگارنده، منتشر شده در سایت فرهنگی صدانت. قابل دسترسی در http://3danet.ir/QTTBB
[۳] علاوه بر تفاوت‌های ذکر شده در متن، در جوامع توسعه‌یافته اوّلاً، تفاوت حداقل و حداکثر دستمزدهای دولتی (بین کارگران ساده و مدیران ارشد) خیلی کمتر از جوامع رانتی بوده و یا با استفاده از مالیات‌های تصاعدی تعدیل می‌شود، ثانیاً، محیط مشاعِ زندگی عمومی که غنی و فقیر در آن شریکند (نظام بهداشت و سلامت، آموزش عمومی، امنیت و غیره) بسیار مطلوب است و ثالثاً، شهروندان پایین‌ترین دهک‌های جامعه از حداقل‌های یک زندگی قابل قبول و شرافتمندانه برخوردارند.
[۴] به عنوان مثال نگاه کنید به «نامۀ 1200 نفر از اعضای هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی در اعتراض به سیاست‌های تبعیض آمیز وزارت علوم علیه دانشگاه متبوع خود به رئیس جمهور»، قابل دسترسی در خبرگزاری ایرنا:  http://www.irna.ir/fa/News/82359387/ یا مطالبۀ اخیر اعضای هیأت علمی وزارت علوم مبنی بر «برابر سازی حقوق آنها با وزارت بهداشت»، قابل دسترسی در اینجا
[۵] محمّد فاضلی بیان می‌کند: «... این کشور با تعارض منافع به خاک سیاه خواهد نشست، استادهای عضو هیأت علمی دربارۀ خودشون تصمیم میگیرن تو وزارت علوم، یه موقعی تصمیم گرفتن ... یعنی اگه بچهٔ من قبول شد تو دانشگاه اونجا می‌تونم بیارمش دانشگاه خودم، ... پزشک‌ها نشسته‌اند برا خودشون تو وزارت بهداشت دربارۀ تعرفۀ خودشون تصمیم می‌گیرن؛ خیلی پدیدۀ عجیبیه، منِ پزشک تعیین می‌کنم که دستمزدم چقدر باشه! بانک‌ها در مورد حقوق و دستمزد خودشون تصمیم می‌گیرن، شرکت‌های دولتی -دولتی‌ها- برای خودشون تصمیم می‌گیرن، هر کسی برای خودش تصمیم می‌گیره ...». در ملزومات مبارزه با فساد. سخنرانی در همایش «مبارزه با فساد: نظام‌مند یا موردی؟». هسته پژوهشی مطالعات سلامت اداری و مبارزه با فساد دانشکده مدیریت دانشگاه تهران. 17 آذر 1397 (دقیقۀ 21:20). قابل دسترسی در http://management.ut.ac.ir/documents/29816/92846906/11-%20Fazeli.mp3
[۶] نه من ز بی‌عملی در جهان ملولم و بس / ملالت علما هم ز علم بی عمل است (حافظ علیه الرّحمه).


Report Page