اصلاح طلبان باید در نقد وضع موجود از این لکنت زبانی که امروز به آن دچار هستند،خارج شود

اصلاح طلبان باید در نقد وضع موجود از این لکنت زبانی که امروز به آن دچار هستند،خارج شود

#عصرما


#اختصاصی

#محسن_آرمین:

⭕دوره اصلاحات میان‌پرده‌ای از پیشرفت و دموکراسی در قالب جمهوری اسلامی بود

⭕مشکل دوپایه بودن قدرت و حداقلی از دموکراسی و رقابت، قطار کشور نمی‌توانست در ریل توسعه حرکت مستمر داشته باشد

⭕دولت دوم آقای روحانی دولت نابختیار بود

⭕بیانیه گام دوم انقلاب ریل‌گذاری برای مسیری جدید در اداره کلان کشور و انتقال از وضعیت دوپایه و دوگانه به سمت وضعیت یکپارچه و یگانه قدرت بود

⭕به رغم همه مشکلات شخصاً خیلی ناامید نیستم و بر این باورم، این وضعیت چندان قابل‌تداوم نیست

⭕جامعه چندان از به هم ریختن اوضاع و حرکات خشن و ماجراجویانه استقبال نمی‌کند

⭕اصلاح طلبان باید در نقد وضع موجود از این لکنت زبانی که امروز به آن دچار هستند،خارج شود

⭕این وضعیت انفعال که بسیاری از دوستان اصلاح‌طلب را فراگرفته و این تشتت و پراکندگی اساساً نه به اصلاح‌طلبان و نه کشور هیچ کمکی نخواهد کرد

#محسن_آرمین، فعال سیاسی اصلاح‌طلب در جلسه هم‌اندیشی روسای استانی حزب «#توسعه _ملی ایران اسلامی» در تحلیل وضع موجود گفت:

⭕طی سه دهه گذشته ما در عرصه قدرت و رقابت سیاسی، حداقلی از رقابت را شاهد بودیم. عمدتاً انتخابات‌ها مهندسی‌شده بودند و جهت‌گیری به سمت کاندیدا یا کاندیداهای خاصی بود اما به سبب وجود حداقلی از رقابت، در برخی موارد مشارکت مردم می‌توانست مهندسی را به هم بزند و نتیجه انتخابات را به گونه دیگری تقدیر کند. به‌عبارت‌دیگر مشارکت مردم می‌توانست انتخابات را معنادار کند. طبعاً در غیاب این مشارکت، رقابت در انتخابات مهندسی‌شده بی‌معنا می‌شد. به همین دلیل اصلاح‌طلبان‌ همواره بر مشارکت هرچه بیشتر مردم در انتخابات تأکید داشتند تا با افزایش حضور مردم در پای صندوق‌های رأی بتوانند سناریوی طراحی‌شده را بر هم بزنند. درنتیجه چنین انتخاباتی نظام از حداقلی از انعطاف یا قدرت انطباق‌پذیری در موقعیت‌های مختلف برخوردار بود. یعنی زمانی تفکری حاکم می‌شد و در دوره بعدی در مجلس یا ریاست جمهوری ممکن بود تفکری دیگر حاکم شود.گرچه این وضعیت مطلوب و ایده آل نبود و کشور را در مسیر توسعه پیش نمی‌برد اما کشور را دچار بحران‌های حاد یا ابر بحران‌ها هم نمی‌کرد و اگر شرایط نامطلوبی پیش می‌آمد با تغییر جریان حاکم بر مجلس یا دولت، کشور بدون تنش‌های حاد آن وضعیت را پشت سر می‌گذاشت. مثلاً دولت احمدی‌نژاد به سبب سیاست‌هایی که شما بهتر می‌دانید کشور را تا آستانه بحران پیش برد، اما بالاخره دولت روحانی آمد و توانست آن بحران را پشت سر بگذارد و توافقنامه برجام را به انجام برساند.

⭕وی در ادامه افزود: البته دراین‌بین، دولت اصلاحات دوره متمایزی بود. یکی از ایرانشناسان غربی درباره دولت آل‌بویه در قرن‌های چهارم و پنجم گفته بود ؛ «میان‌پرده‌ای است در تمدن اسلامی»؛ دوره‌ای که ایرانی‌ها و شیعیان حاکم می‌شوند و تمدن اسلامی در این دوره به اوج شکوفایی خود می‌رسد. دوره اصلاحات هم میان‌پرده‌ای از پیشرفت و دموکراسی در قالب جمهوری اسلامی بود و متأسفانه شبیه آن را نه قبلش داشته‌ایم و نه بعدازآن. البته امیدواریم بار دیگر شاهد دولت‌های مشابه آن باشیم. به‌هرحال تا وقتی آن حداقل انعطاف و انطباق بود، ما معمولاً با وضعیت بحرانی مواجه نمی‌شدیم اما مشکل این وضعیت آن بود که قطار کشور نمی‌توانست در ریل توسعه حرکت مستمر داشته باشد، و کشور و نظام بنیه و توان لازم را در مواجهه با بحران‌های سخت کسب نمی‌کرد. به عبارتی اگر کشور با بحران خیلی سختی روبرو می‌شد، توان عبور از آن را نداشت. دوپایه بودن قدرت و حداقلی از دموکراسی و رقابت چنین مشکلاتی را در پی دارد. آن وضعیت فوق‌العاده یا بحرانی دو عامل می‌توانست داشته باشد، اول عوامل اجتناب‌پذیر داخلی بودند که می‌توانست اتفاق نیفتد اما به هر ترتیب به دلیل بی‌تدبیری‌ها و بی‌کفایتی‌ها یا تفکری که آشنایی و آگاهی نسبت به واقعیت‌های کشور و شرایط بین‌الملل نداشت، بعضاً ‌توانست کشور را با شرایطی مواجه کند که هزینه‌های بسیاری بر کشور تحمیل شود. مانند آنچه ما در دوره دولت احمدی‌نژاد با آن مواجه بودیم.

⭕آرمین درباره دومین عامل به وجود آورنده وضعیت بحرانی در کشور تصریح کرد: دوم، عوامل اجتناب‌ناپذیر است مانند آنچه عمدتاً در دوره آقای روحانی با آن مواجه بودیم؛ مثلاً روی کار آمدن ترامپ و خروج او از برجام، همراه با بلاهای متعدد زمینی و آسمانی پیش‌بینی‌نشده مانند سیل و زلزله و کرونا که توان ملی ما را به فرسایش برد. این اتفاقات در دولت دوم آقای روحانی اتفاق افتاد و می‌توان گفت که دولت دوم آقای روحانی دولت نابختیار بود و تیر بلا از هر سمتش می‌بارید. البته عدم درک صحیح همکاران آقای روحانی از حساسیت شرایط هم مزید بر علت می‌شد؛ چنانچه در این دولت، کابینه احساس نمی‌کرد که در برابر شرایط باید مقاومت کند و یا مقداری جسارت به خرج دهد. تنها خود آقای روحانی بود که گاهی حرفی می‌زد و وزرا و حلقه اول مشورتی او، عموماً همراهی خاصی با آقای روحانی نمی‌کردند یا درکی از حساسیت شرایط نداشتند یا در قبال آن شرایط چندان احساس مسئولیت نمی‌کردند. مثلاً مسئله معاون اول ایشان در اوج بحران و مشکلات، این بود که علیه اصلاح‌طلبان که تنها متحدان دولت در آن شرایط بودند موضع بگیرد و نقش و تأثیر معدود اصلاح‌طلبان حاضر در دولت را هر چه بیشتر محدود کند. 

⭕وی در ادامه افزود: در آن شرایط، هر چه مشکلات و مصائب دولت بیشتر می‌شد تحرکات جریان اقتدارگرای حاضر در حاکمیت علیه دولت بیشتر و بیشتر می‌شد، حتی از به اغتشاش کشیدن کشور نظیر آنچه در ماجرای دی‌ماه ۹۶ که از مشهد آغاز شد برای سقوط دولت ابایی نداشتند آنان تا طرح سناریوی برکناری دولت هم پیش رفتند؛ که البته مورد موافقت قرار نگرفت. این تحولات در کنار هم، یک نتیجه بیشتر نداشت و آن ناامید کردن مردم از امکان بهبود اوضاع بود. یعنی تا زمانی که این شرایط بحرانی نبود و کشور با یک شرایط فوق‌العاده‌ای مواجه نمی‌شد، به‌هرحال امید در مردم وجود داشت که حالا اگر از این دولت ناراضی هستند، می‌آیند و رأی می‌دهند و دولت دیگری روی کار می‌آید؛ اوضاع را تا حدودی بهبود ببخشد. اما در دوره دوم دولت روحانی به شرحی که گفتم شرایط به‌گونه‌ای پیش رفت که ناامیدی از امکان اصلاح امور و کارآمدی نظام در حل مشکلات به‌شدت کاهش یافت..به‌این‌ترتیب زمینه‌های لازم برای عبور کشور از مرحله حاکمیت دوگانه به‌سوی حاکمیت یکدست فراهم شد. به گمان من بیانیه گام دوم انقلاب که متأسفانه دوستان ما کمتر به آن توجه کردند و تصور کردند که مانند همان نامه به جوانان اروپا است و جنبه تبلیغاتی دارد؛ در همین چارچوب قابل‌تحلیل است. این بیانیه درواقع ریل‌گذاری برای مسیری جدید در اداره کلان کشور بود و انتقال از وضعیت دوپایه و دوگانه به سمت وضعیت یکپارچه و یگانه قدرت برای اداره کشور تحت حکومتی یکپارچه را رقم می‌زد. البته به نظر من چنین تصمیمی اشتباه بوده، مادام که این اتفاق نیفتاده بود، می‌شد جامعه را تا حدودی امیدوار نگه داشت و اگر یک جریان نتوانست، همچنان این امید در جامعه وجود داشت که جریان دیگر بر سرکار بیاید و مشکلات را حل کند. اگر قرار بود انتقالی صورت گیرد علی‌القاعده باید به سمت رقابت آزادانه‌تر جریان‌های سیاسی اصلاحاتی صورت می‌گرفت. اما باهمان رقابت نیم‌بند هم بالاخره می‌شد افتان‌وخیزان پیش رفت. البته باید از یکپارچه شدن قدرت درک درستی داشته باشیم در نگاه جریان اقتدارگرای حاکم یکپارچه شدن حاکمیت صرفاً به معنای یکپارچه شدن دولت و مجلس و قوه قضائیه نیست؛ و این پروژه یکپارچه شدن حاکمیت، به عرصه سیاست قدرت محدود نمی‌ماند و در ادامه عرصه فعالیت‌های اقتصادی و فرهنگی را هم در برمی‌گیرد. و همه‌کسانی که همراهی کاملی با حاکمیت ندارند باید از عرصه فعالیت‌های اقتصادی و فرهنگی حذف شوند.

⭕این فعال سیاسی اصلاح‌طلب در ادامه با اشاره به اینکه مادام که این اتفاق نیفتاده بود انتقادات و مطالبات و اعتراضات جامعه متوجه دولت، مجلس، شورای نگهبان و ... بود؛ تأکید کرد: یکدست‌سازی قدرت انتقادات و مطالبات را متوجه رهبری کرده است. در حال حاضر اذهان عمومی عمدتاً مجلس و دولت را مسئول نمی‌داند و همه این‌ها را مجری منویات رهبری می‌داند. به همین سبب عرض می‌کنم تصمیم به یکپارچگی حاکمیت اشتباه بزرگی بود و می‌توانست این اتفاق نیفتد. در حال حاضر جامعه ناامید، عصبانی و معترض و حاکمیتی که در آن‌یک جریان افراطی که نه درک درستی از واقعیات کشور و نه درک درستی از واقعیت بین‌الملل دارد، شرایطی را برای کشور رقم‌زده‌اند که توان ملی کشور در مواجهه با بحران‌ها را به فرسایش برده است.

⭕وی در ادامه افزود: اکنون پس از 9 ماه از انتخابات ۱۴۰۰ و تکمیل پروژه حاکمیت یکپارچه وضعیت معیشتی مردم، بیکاری، تورم و میزان نقدینگی و اعتراضات مردمی و بی‌اعتمادی جامعه نسبت به کارآمدی حاکمیت و نسبت به توانمندی نظام و حاکمیت برای رفع مشکلات، همه را نگران ساخته است. دراین‌بین، به‌تدریج هم در سطح حاکمیتی این ناکارآمدی خودش را نشان می‌دهد اولینش همین برکناری وزیر جوان انقلابی وزارت کار است که این ماجرا ادامه خواهد داشت. به‌مرور هم شاهد اختلافات و اعتراضات در مجلس نسبت به دولت هستیم. البته مسئله آن‌ها چندان درک درست از شرایط نیست، بلکه وقتی می‌بینند در حوزه انتخابیه‌شان و هر جا که می‌روند با اعتراضات شدید مردمی مواجه می‌شوند، ناگزیر واکنش نشان می‌دهند.

⭕آرمین بابیان اینکه به‌رغم همه این مسائل شخصاً خیلی ناامید نیستم، تصریح کرد:بر این باورم، این وضعیت چندان قابل‌تداوم نیست تا قبل از این اتفاقات و قبل از یکپارچه و یکدست شدن قدرت، در سطح جامعه، حداقلی از امید وجود داشت و در سطح حاکمیت هم آن‌ها می‌توانستند به مردم القا کنند که راه برای حل مسائل کشور وجود دارد و آن‌ها می‌توانند مشکلات را حل کنند. در شرایط کنونی آن تفکری که عمدتاً کنار می‌نشست و فقط مطالبه و انتقاد می‌کرد و شعار می‌داد؛ چون به‌صورت کاملاً یکدست روی کار آمده و در عرصه عمل هرچه در چنته داشته به نمایش گذاشته است و نتیجه‌اش این چیزی شده که در طی نه ماه شاهد هستیم؛ بنابراین معتقدم این وضعیت ادامه پیدا نخواهد کرد و به گمانم خیلی طول نمی‌کشد چون کشور دیگر توان تحمل این روند را به لحاظ اقتصادی ندارد و ما در این عرصه نفس‌هایمان به شماره افتاده است. دولت ورشکسته‌ای که برای تأمین حقوق ناگزیر می‌شود که قیمت کالاهای اساسی و آرد و نان را گران کند و این طرح را که اصلاً نسبتی با اصلاح اقتصادی ندارد تحت این نام و جراحی اقتصادی انجامش می‌دهد، مشخص است در کجای راه قرارگرفته است. بر همین اساس است که می‌گویم این وضعیت خیلی طولانی نخواهد بود. این حاکمیت ناگزیر از عقب‌نشینی یا بهتر است بگوییم تجدیدنظر در نحوه اداره کشور خواهد بود.

⭕وی در ادامه افزود: ممکن است بگویید آن زمان شاید خیلی دیر باشد و همه‌چیز از دست برود، من با این نظر هم خیلی موافق نیستم. زیرا جامعه ما یک جامعه محافظه‌کار است. تجربه یک انقلاب را دارد و تجربه کشورهای پیرامونی مانند عراق و افغانستان و سوریه و ... را هم دارد. بنابراین خیلی از به هم ریختن اوضاع و حرکات خشن و ماجراجویانه استقبال نمی‌کند. به عبارت بهتر حتی دنبال بهانه می‌گردد تا امید به آینده داشته باشد. نشانه‌هایی در تائید این نظر هم دارم. توجه بفرمایید وقتی مرحوم دعایی که نماینده ولی‌فقیه بود، فوت می‌کند، در سطح جامعه و در سطح فضای مجازی که رادیکال‌تر از جامعه هم هست نظر مثبتی به ایشان وجود دارد. یعنی این‌گونه نبود که صرف نماینده رهبری بودن نسبت به فوت او بی‌تفاوتی نشان دهند و وقتی آقای صالحی که او هم آدم معتدلی است برای روزنامه اطلاعات تعیین می‌شود، واقعاً با استقبال جامعه روبرو می‌شود. این تفاوت دارد با زمانی که بگوییم جامعه با حاکمیت آن‌چنان جدایی پیداکرده که حتی کارهای مثبت حاکمیت را نمی‌ ببیند. معتقدم اگر حاکمیت گام‌ها و کارهای مثبت معناداری انجام دهد، جامعه استقبال می‌کند. البته ممکن است لجاجت و عناد چنان زیاد باشد که زیر بار تجدیدنظر نروند اما فرض امیدوارکننده‌تر و امیدبخش‌تر این است که تغییر در نوع نگاه در اداره کشور به وجود آید.

⭕این فعال سیاسی اصلاح‌طلب درباره رویکردی که اصلاح‌طلبان باید در پیش بگیرند گفت: حداقل این است که برای فعالان و کنشگران حوزه سیاسی این گزینه دوم باید موردتوجه قرار گیرد تا گزینه منفی. کنشگران سیاسی، نیروهای منتقد و به‌ویژه اصلاح‌طلب باید خودشان را برای چنین شرایطی آماده کنند. ما به‌عنوان نیروهای اصلاح‌طلب که با جریان‌های برانداز و اغتشاشگران مرزبندی داریم در موقعیت دوگانه حساسی قرار داریم. از یک‌سو به‌عنوان اصلاح‌طلب با گسترش اعتراضات خیابانی نمی‌توانیم همراهی کنیم چون با مشی اصلاح‌طلبانه هم‌راستا نیست. از سوی دیگر وضعیت موجود را هم نمی‌توانیم بپذیریم و نمی‌توانیم با آن همراهی کنیم. آنچه جریان اصلاح‌طلب می‌تواند انجام دهد، این است که حاکمیت را به این نتیجه برساند که این روش برای اداره کشور قابل‌تداوم نیست، ضمن اینکه از حرکت‌های رادیکال و حاد هم استقبال نمی‌کند اما از مطالبات مردم حمایت کند و در نقد وضع موجود از این لکنت زبانی که امروز به آن دچار است خارج شود. این نقدها باید صریح، شفاف، قانونی و منطقی باشد و متوجه کانون‌هایی بشود که مسئول وضع و مشکلات موجود هستند.

⭕وی در پایان گفت: بنابراین تعارف را باید کنار گذاشت. با این رویکرد اصلاح‌طلبان، برای آن شرایط مقدری که به‌زودی فرا خواهد رسید، برای ایفای نقش تاریخی خود برای نجات کشور از اعتبار و پشتوانه اجتماعی لازم برخوردار خواهند بود. به‌هرحال این وضعیت انفعال که بسیاری از دوستان اصلاح‌طلب را فراگرفته و این تشتت و پراکندگی اساساً نه به اصلاح‌طلبان و نه کشور هیچ کمکی نخواهد کرد. رسیدن به یک راهبرد اجماعی ( که در جبهه اصلاحات هم در حال پیگیری است )و امید به اینکه شرایط قابل‌تغییر است و ان‌شاءالله تغییر خواهد کرد؛ می‌تواند پشتوانه اصلاح‌طلبان باشد یکی از عمده‌ترین مؤلفه‌های این راهبرد ارتباط و تماس با اقشار مختلف جامعه و قانع کردن جامعه به ممکن بودن، کم‌هزینه بودن و کارآمدی راهبرد اصلاح‌طلبانه و مشی اصلاح‌طلبانه و آگاه کردن جامعه از عواقب نامطلوب و زیان‌بار راهبردهای معطوف به خشونت است. اصلاح‌طلبان باید در چارچوب مشی اصلاح‌طلبانه از اعتراضات مدنی، و مطالبات به‌حق کارگران، معلمان و دیگر اقشار حمایت کنند.

 #عصرما

@asrema_ir

Report Page