اشعاری که از حافظ نیست
اشعار الحاقی دیوان حافظ
با آنکه در سالهای اخیر بر روی دیوان حافظ تحقیقات فراوانی انجام شده و متن مصحَحِ آن نسبت به متون مشابه اصالت بیشتری دارد، با این حال هنوز از بعضی اشعار الحاقی تهی نیست. اشعار الحاقی به دلایلِ مختلفی وارد دیوان حافظ شده. نخست، اشعاری است که سهواً به دیوان راه یافته و گویا چون خود خواجه به جمعِ دیوانِ خویش اهتمامی نداشته، جامعانِ اولیه، هرچه را به خطِ او یافتهاند در دیوانِ وی وارد کردهاند.
برای نمونه میتوان به رباعیِ مشهورِ کمال اسماعیل اشاره کرد: امشب ز غمت میان خون خواهم خفت / وز بستر عافیت برون خواهم خفت. این شعر در نسخی از دیوان کمال آمده که پیش از تولد حافظ کتابت شده است. (از جمله در نسخۀ چستربیتی، مورخ 699) ولی در عین حال در بسیاری از نسخِ قدیم دیوان وی نیز هست. یا تک بیتِ «تمنای من از عمر و جوانی / وصال توست وآنگه زندگانی» (حافظ خانلری، ج 2، ص 1093) که از نظامی است (خسرو وشیرین، ص 223) و به غلط در ضمن اشعار حافظ آمده و مرحوم خانلری آن را به نقل از دو نسخۀ کهن در تصحیح خود آورده است. دستۀ دیگر اشعاری است که از معاصران و بعضاً همشهریهای حافظ در دیوان او وارد شده که از آن جمله میتوان به اشعاری از سلمان ساوجی، حیدر بقال شیرازی، ناصربخارایی و...اشاره کرد؛ «برو به کارِ خود ای واعظ این چه فریاد است» و «گفتم که خطا کردی و تدبیر نه این بود» از سلمان است. (کلیات سلمان ساوجی، ص 707 و ص 333) «ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است» و «المنة لله که در میکده باز است» از حیدر شیرازی ( دیوان حیدر شیرازی، ص 86 و ص 75) و «هرگزم نقشِ تو از لوحِ دل و جان نرود» در دیوان ناصربخارایی آمده (دیوان ناصر بخارایی، ص 283) اخیراً میلاد عظیمی با ذکر دلائلی همین انتساب را نیز رد کرده و آن را از ناصرِ بجۀ شیرازی دانسته است. (بخارای 111، ص 403 به بعد) نوعِ دیگرِ التباس و خلطِ اشعار، به دلیلِ شباهت یا اشتراک در تخلص است و نظایر فراوان دارد. دربارۀ خواجه هم با این که لقب «حافظ» در تاریخ بسیار فراگیر بوده و افراد زیادی با این نام شعر هم گفتهاند ولی«خوشبختانه کسانی که همنامِ حافظ ما بودهاند، هیچ کدام در سخندانی آن پایه و درجه را نداشتهاند که شعرشان قابل التباس و اشتباه با سخنان آسمانی لسان الغیب باشد» (مقالات ادبی، ص 388) ولی باز هم با این اوصاف در مواردِ کمی اشعاری از دیگر «حافظ» های ادبیات وارد دیوان اصلی شده است: لطف باشد گر نپوشی از گداها روت را/ تا به کامِ دل ببیند دیدة ما روت را...«این غزل از شاعریست به نام حافظ شانهتراش اهل تبریز که به حافظ طراقچی تخلص داشته» (شرح سودی، ص 111) دستۀ دیگر اشعاری است که بعداً به دیوان الحاق شده و در نسخ قدیم حافظ نیست؛ از اشعاری عادی تا قصایدی دینی که پس از فراگیری تشیّع با نیّات مذهبی در دیوان وارد شده؛ «قصیده، فی نعت النبی صلیالله علیه وآله و سلّم: پس از حمدِ خداوندی که بی مثل و است بی همتا / ثنا و نعت پیغمبر کنم از جان و دل انشا» (دیوان حافظ، ص 697) «در منقبت ائمة معصومین صلوات اللهِ علیهم اجمعین: از بعدِ توحید خدا وز بعدِ نعتِ مصطفی / مدحِ امام و پیشوا ای دل بیا کن دایما» (همان، ص 699) یا قصیدهای در «مناجات به درگاه قاضی الحاجات» که احتمالاً جملگی به دلیلِ نبودن امثالِ چنین اشعاری در دیوان خواجه الحاق شده: «مقدّری که ز آثارِ صنع کرد اظهار / سپهر و مِهر و مَه و سال و لیل و نهار» (همان، ص 703).
بعضی اشعار هم گویا پس از فراگیری دیوان حافظ، احتمالاً برای دیده شدنِ بیشتر و یا به دلیل شباهت به شعر حافظ، وارد دیوان او شده است: «این چه شوری است که در دور قمر میبینم / همه آفاق پر از فتنه و شر میبینم» یا «کارم ز دور چرخ به سامان نمیرسد / خون شد دلم ز درد و به درمان نمیرسد» از همین نمونههاست. از اینها گذشته، برخی کاتبان که طبعی هم داشتهاند، در مواردی که قافیهای جا مانده، بیتی ساخته و به شعر الحاق کردهاند که از این نمونه در دیوان حافظ فروان است و در طبعهای ذوقی مثل قدسی، انجوی، پژمان و...نمونههای فروانی دارد. مثلاً شعر «روضۀ خلد برین خلوت درویشان است» در طبعِ مجاهد با 16 بیت آمده در حالی که در تصحیحهای معتبر دارای 12 بیت است. بعضی از این ابیات به شهرت فراوانی هم رسیدهاند که از آن جمله این دوبیت شاهد مناسبی است: «بگذرد این روزگار تلختر از زهر/ بار دگر روزگار چون شکر آید» (حافظ انجوی، ص 54) یا «عقاب جور گشوده است بال در همه شهر/ کمان گوشه نشینی و تیر آهی نیست». (همان، ص20) آخرین نوعِ اشعار الحاقی، که آن نیز مربوط به دوران پس از فراگیری دیوان حافظ است، غزلیاتی است که برای خالی نبودنِ بعضی حروف پایانی قوافی و به نیت «کامل کردن» دیوان آوردهاند. مثلاً چون در دیوان حافظ با قافیۀ «صاد» و «ضاد» و «ط» و «ظ» شعری نبوده، کاتبان این اشعار را به دیوان او الحاق نمودهاند: «نیست کس را ز کمند سر زلف تو خلاص / میکُشی عاشقِ مسکین و نترسی ز قصاص» (شرح سودی، ج 3، ص 1675) «حُسن و جمالِ تو جهان جمله گرفت طول و عرض / شمس و فلک خجل شده از رخ خوب ماه ارض» (همان، ص1681) «گِرد عذار یار ما، تا بنوشت دور خط / ماهِ فلک ز رویِ او راست فتاد در غلط» (همان، ص1686) «ز چشم بد رخ خوبِ تورا خدا حافظ / که کرد جمله نکویی به جایِ ما حافظ» (همان، ص1689)
(چاپ شده در دانشنامۀ حافظ و حافظ پژوهی، زیر نظر بهاءالدین خرمشاهی)
منابع:
خسرو وشیرین، نظامی گنجوی، تصحیح دکتر برات زنجانی، تهران، دانشگاه تهران: 1376.
دیوان حیدر شیرازی (موسوم به مونس الارواح)، پژوهش سید علی میرافضلی، تهران، کازرونیه: 1383.
دیوان حافظ، به تصحیح و توضیح پرویز ناتل خانلری، دو جلد، تهران، خوارزمی: 1375.
دیوان خواجه حافظ شیرازی، به اهتمام سید ابوالقاسم انجوی شیرازی، چاپ نهم، تهران، انتشارات جاویدان: 1376.
دیوان اشعار ناصر بخارایی، به کوشش مهدی درخشان، تهران، بنیاد نیکوکاری نوریانی، تهران: 1353.
شرح سودی بر حافظ، ترجمة دکتر عصمت ستارزاده، جلد اول و سوم، تهران، چاپ ششم، زرین: 1366.
کلیات سلمان ساوجی، مقدمه، تصحیح: دکتر عباسعلی وفایی، تهران، سخن: 1389.
مقالات ادبی، جلال الدین همایی، تهران، هما: 1369.