اسمیت درست میگفت
شاهین کارخانهامروز -27 تیرماه- دویست و سی و چهارمین سالگرد درگذشت ادام اسمیت است. اسمیت پیشبینی کرده بود که تنها گسترش بازارها میتواند به رونق فزاینده منجر شود و این دقیقاً همان چیزی است که در دهههای اخیر پس از پایان اقتصادهای برنامهریزی شده سوسیالیستی اتفاق افتاده است. بنابراین اسمیت درست میگفت: «فقرا فقط در یک اقتصاد بازار شانس بهبود شرایط زندگی خود را دارند.»
ادام اسمیت را به عنوان پدر علم اقتصاد میشناسیم. عنوانی که به واسطه کتاب معروف او «ثروت ملل» به اسمیت داده شده است. ما روز تولد او را نمیدانیم اما میدانیم روز غسل تعمید او 16 ژوئن 1723 است. او هرگز پدرش را که حسابرس گمرک بود ملاقات نکرد، زیرا چند ماه قبل از تولدش در سن 44 سالگی درگذشت.
مهمترین شخص در زندگی او مادرش بود که نه تنها او را بزرگ کرد بلکه تا زمان مرگش در سال 1784 با او زندگی کرد. اسمیت هرگز ازدواج نکرد، تنها چیزی که می دانیم این است که او دو بار عاشق شد، اما احساساتش متقابل نبود، که ممکن است به این دلیل باشد که ظاهر او کاملاً غیر جذاب تلقی میشد.
در 17 سالگی یک دوره شش ساله را در آکسفورد آغاز کرد، اما زیاد به دانشگاه فکر نمیکرد. او بعدها فقط در مورد اساتیدی که آنها را تنبل میدانست با تحقیر صحبت کرد. او قبل از 30 سالگی به عنوان استاد فلسفه اخلاق در دانشگاه گلاسکو منصوب شد و اولین اثر مهم خود را به نام «تئوری احساسات اخلاقی» منتشر کرد. او در تمام زندگی خود تنها دو اثر مهم منتشر کرد که ثروت ملل که در سال 1776 منتشر شد، بسیار شناخته شده بود. او کتاب های بیشتری نوشت، اما نسخههای خطی را قبل از مرگش سوزانده بود، بنابراین ما فقط این دو کتاب و چند مقاله یا متن سخنرانی از او داریم.
برای افرادی که هرگز کتابهای اسمیت را نخواندهاند، او گاهی اوقات بهعنوان نماینده خودپرستی افراطی دیده میشود، برخی نیز او را تئوریسین چپاول سرمایهداران میدانند. اما این تصویری تحریف شده است که به این دلیل به وجود میآید که اسمیت در کتاب خود، ثروت ملل، به شدت بر پیگیری منافع شخصی فعالان اقتصادی تاکید کرده است.
اگر دو اثر مهم او، «ثروت ملل» و «نظریه احساسات اخلاقی» را بخوانید، به سختی جایی پیدا خواهید کرد که او درباره ثروتمندان و قدرتمندان مثبت صحبت کند. بازرگانان و صاحبان زمین در درجه اول به عنوان افرادی معرفی میشوند که میخواهند برای انحصار تلاش کنند و رقابت در اقتصاد را کم کنند.
مدافعان اسمیت استدلال میکنند که این نشان دهنده خشم علیه کارآفرینان یا ثروتمندان نیست، بلکه حمایت اسمیت از رقابت آزاد و علیه انحصارات است.
با این حال، بخشهای زیادی وجود دارد که ادام اسمیت نسبت به سرنوشت فقرا ابراز همدردی میکند. منظور او از «فقیر» فقط فقیر به معنای محدود کلمه نبود، بلکه چیزی شبیه «غنی نبودن» بود، یعنی «وضعیت اکثریت قریب به اتفاق جمعیت که برای کسب درآمد باید کار را با دستمزد مبادله کنند».
تقریباً اتفاق نظر وجود دارد که برای اسمیت مهمترین ویژگی اقتصاد آزاد و رقابتی این بود که وضعیت فقرا را بهبود بخشید.
او در بخشی از «ثروت ملل» مینویسد:
«مسلماً هیچ ملتی نمیتواند شکوفا شود و مردم آن عمدتاً در فقر و بدبختی زندگی کنند. علاوه بر این، منصفانه و عادلانه است که کسانی که به همه غذا میدهند، لباس میپوشانند و مسکن میدهند، به اندازهای از درآمد حاصل از کار خود بهره ببرند تا بتوانند خود را تغذیه کنند، لباس مناسب بپوشند و آبرومندانه زندگی کنند.»
ادام اسمیت در فصل هشتم اثر اصلی خود که حاوی جملات ذکر شده در بالا است، اشاره میکند که تنها یک اقتصاد رو به رشد میتواند منجر به افزایش استانداردهای زندگی شود.
رشد اقتصادی مستمر تنها راه افزایش دستمزدها است و اقتصاد راکد منجر به کاهش دستمزدها میشود. او در جای دیگر مینویسد که قحطیها ناشی از «تلاش دولت برای استفاده از خشونت و ابزارهای نامناسب برای از بین بردن تبعات گرانیها» است. تلاشها برای کنترل تورم از طریق کنترل قیمتها شکست خورده است.
هنگامی که ثروت ملل در سال 1776 منتشر شد، سرمایه داری هنوز در مراحل اولیه خود بود و اکثریت قریب به اتفاق مردم در فقر شدید زندگی میکردند. در آن روزگار فقر معنایی کاملاً متفاوت در آن زمان نسبت به امروز داشت. مردم در آن زمان لاغر و کوتاه قد بودند.
برخی از مردم در مورد شرایط پیشاسرمایه داری که همه چیز به زیبایی «آهسته بود» ابراز علاقه میکردند، اما این کندی معمولاً نتیجه ضعف جسمانی ناشی از سوء تغذیه مزمن بود. تخمین زده میشود که 200 سال پیش حدود 20 درصد از ساکنان انگلستان و فرانسه قادر به کار نبودند. آنها حداکثر قدرت کافی برای راه رفتن آهسته برای چند ساعت در روز را داشتند که به این معنی بود که تا آخر عمر محکوم به گدایی بودند.
بنابراین قبل از ظهور سرمایه داری، اکثر مردم جهان در فقر شدید زندگی میکردند. در سال 1820 این میزان 90 درصد بود، امروز کمتر از 9 درصد است. در چند دهه گذشته کاهش فقر با سرعت بیشتری نسبت به هر مرحله از تاریخ بشری افزایش یافته است. در سال 1981 این نرخ 42.7 درصد بود، در سال 2000 به 27.8 درصد کاهش یافته بود و امروز به زیر 9 درصد رسیده است.
اسمیت درست میگفت
اسمیت پیشبینی کرده بود که تنها گسترش بازارها میتواند به رونق فزاینده منجر شود و این دقیقاً همان چیزی است که در دهههای اخیر پس از پایان اقتصادهای برنامهریزی شده سوسیالیستی اتفاق افتاده است. تنها در چین، اصلاحات مالکیت خصوصی و اقتصاد بازار، تعداد افرادی را که در فقر شدید از 88 درصد (1981) به سر میبرند، به کمتر از یک درصد کاهش داده است.
در حالی که کارل مارکس معتقد بود که وضعیت فقرا تنها با از بین بردن مالکیت خصوصی قابل بهبود است، اسمیت به قدرت بازار اعتقاد داشت. او در اوایل سال 1755، دو دهه قبل از انتشار ثروت ملل، در یک سخنرانی هشدار داد:
«دولتمردان معمولاً انسان را مادهی مکانیک سیاسی میدانند، در حالی که تنها چیزی که لازم است این است که طبیعت را به حال خود رها کنیم تا بتواند نظم خود را تحقق بخشد.»
بزرگترین اشتباه برنامه ریزان همیشه این توهم آنها بوده است که میتوان یک نظم اقتصادی را روی کاغذ برنامه ریزی کرد: یک نویسنده در اتاق خود مینشیند و به یک نظم اقتصادی ایده آل فکر میکند. سپس تنها چیزی که باقی میماند این است که سیاستمداران را متقاعد کنیم که این دستور اقتصادی را در عمل اجرا کنند.
هایک بعداً این را «عقلانیت صنعگرا» نامید و گفت: «ایده افراد عقلگرا که مینشینند و به این فکر میکنند که چگونه جهان را از نو بسازند، شاید مشخص ترین نتیجه این تئوریهای برنامه ریزی باشد.»
هایک میگوید که بینش ضد عقل گرایی در مورد رویدادهای تاریخی که اسمیت با دیگر متفکران روشنگری اسکاتلندی مانند دیوید هیوم و آدام فرگوسن به اشتراک گذاشته بود، آنها را به اولین کسانی تبدیل کرد که درک کردند چگونه نهادهایی مانند بازار، اخلاقیات، زبان و قانون از طریق روند رشد انباشته ایجاد شدهاند و عقل انسانی تنها با و در این چارچوب میتواند رشد کند و با موفقیت کار کند.»
اسمیت مانند یک مورخ اقتصادی، توسعه اقتصادی را به جای یک پروژه، یک سیستم ایده آل توصیف کرد.
دست نامرئی
اسمیت امروزه اغلب به دلیل تاکید بر اهمیت منافع فردی مورد انتقاد قرار میگیرد. او بر اهمیت پیگیری منافع شخصی تأکید کرد، دقیقاً به این دلیل که انسان دائماً به کمک همنوعان خود نیاز دارد. با این حال او معتقد بود که مردم نمیتوانند تنها به حسن نیت همنوعان خود تکیه کنند. او در این زمینه از عبارت «دست نامرئی» نیز استفاده کرد که به خاطر آن بسیار مشهور شد، اگرچه در مجموع فقط سه بار در آثارش از آن استفاده کرد. اسمیت معتقد بود دنبال کردن نفع شخصی به تأمین منافع همه افراد جامعه منتهی میشود، زیرا به تقسیم کار و تخصصی شدن تولید کمک میکند.
لودویگ فون میزس، اقتصاددان، تأکید کرد که مقایسه بین اعمال خودخواهانه و نوع دوستانه اشتباه است. فردریش آگوست فون هایک نیز بزرگترین سهم آدامز اسمیت را در تفکر علمی -که بسیار فراتر از اقتصاد است- به عنوان «ایده او از یک فرآیند نظم خودجوش که مانند یک دست نامرئی ساختارهای پیچیدهای ایجاد میکند» توصیف کرد.
اسمیت یک رهبر فکری بود که بسیاری از اقتصاددانان لیبرال بعدی اندیشههای خود را بر دوش او بنا کردند. هرچند که امروز نظریه ارزش کار او منسوخ شده است، اما ایدههای او در دفاع از تقسیم کار، مزیتهای پیگیری نفع شخصی و بازار آزاد و رقابتی همچنان الهامبخش و ارزشمند است.