از کنج زندان به جمع رندان

از کنج زندان به جمع رندان


از کنج زندان به جمع رندان


شورای تصمیم


نیامده تخریب گری را تمرین می‌کنید؟

تصمیم می‌گیرید به اختلافات دامن بزنید؟

تصمیم می‌گیرید که تضعیف کنید؟

عزیزی از کنج زندان فرمودند،

ما رنج زندان نمی‌کشیم که سلطنت بازگردد و با هر نوع سلطنتی مخالفیم!

ما برای استقرار دموکراسی و حقوق مردم مبارزه می‌کنیم!

کمال جان، چون دموکراسی را پله کردید، روزها منتظر تکذیب عبارت (هر نوع) در پیامتان بودم اما خبری نشد!

کمال جان، من برای بازگرداندنش رنج زندان می‎کشم، پس سخن رندانه مگو، انتخاب حق من است.

سالهایت با مرور دستاوردهای مشروطه از دوران پرافتخار پادشاهان ایرانساز پهلوی، ویرانگی اکنون را آه میکشم و بدست آوردن دوباره آن را شوق فردای فرزندم و فرزندان سرزمینم می‎بینم.


در کدام سو قرار دارید؟ می‌خواهید به واقع کمک حال تغییر و عبور از توفان باشید؟ یا اختلافات را طولانی کنید؟


رنج‌ زندان، به اول شرط دموکراسی(انتخاب و اختیار)قائل باشید و برای رسیدن به ساحل امن، چکش را رها و پارو را بدست بگیرید تا بر روی اشتراکاتمان تصمیمی بگیریم و ایران را به ساحل امن برسانیم.


کمال جان قطعا با رسیدن به دموکراسی اجتماعی در کنار یکدیگر همچون نیاکانمان، ایرانی را خواهیم ساخت که برای همه‌ی دوستدارانش آزادی و حقوق به معنای واقعی کلمه محیا باشد.


آموزگار الفبا؛ شنیده‎ام فرموده اید نمی‌گذارید شاهزاده رضا پهلوی به پادشاهی برسد! خخخ اجازه ما هم دست شماست امر بفرمایید قربان!

جناب، شما را ارجاع می‎دهم به شعار رضا شاه روحت شاد که پرواضح، ننگ و نفرین و برائت جستن از انقلابیون۱۳۵۷و تجدید پیمان با انقلابیون۱۲۸۵را می‌خواند.


آقای مهدوی فر، بارزترین مفهوم شعار(ما اشتباه کردیم که انقلاب کردیم) بازپس‌گیری مشروطیت از مشروعه‌ای است که نسلی را شرحه شرحه کردند به نام دیانت. بنابراین احتیاط کنید چون ما با رعایت آداب گفتمان به اجماع سیاسی می‎رسیم‌ نه با سخنان حذف گرایانه، پس به صف شوید تا ثابت کنید دشمن مشترک داریم و یکی یکی تلف نشویم.


هم میهنان بسیاری از دموکراسی دم می‌زنند در حالیکه نظریاتشان آکنده از مطلقیت و مبانی مشروعه چی هاست و اینبار با مصاحبه شهبانویمان بخود لرزیده‎اند و

وز وز کنان رسم گزیدن را پیش گرفته‌اند.


بنابراین من هم نمی‌نویسم که خودم را عزیز کنم، می‎نویسم که

هالوپیامها بدانند که می‎دانیم مصاحبه را خوب نخوانده‌اند، که اگر خوانده بودند آنقدری سواد داشتند که به "قید شرط" توجه میکردند نه اینکه شریانشان جریانی ‎شود ودستشان رو.


ضمنا هالو از(قید شرط)هم بگذریم قطعا می‎دانید مخاطبانتان آنقدر فهیم می‌باشند که قید "تصمیم بجای همه‎ی مردم ایران را" خودتان در حالی استدلال نقد و قضاوتتان قرار دادید که شهبانو در مصاحبه هرگز قید همه‎ی مردم ایران را بکار نبردند و هر کم تجربه‎ای می‎داند، دنیای سیاست اکثریت و اقلیت دارد، و هر دو مردمند.


عالیمقام به دلایل ذیل صداقت در رفتارتان مشاهده نشد:


1/شروع نامه قرائت کردید شهبانو، خانم فرح دیبا!

شهبانو را بپذیرم یا خانم گفتنتان را؟!

مگر شما به آقایان هم می‎گویید شهبانو؟!

این نوع قرائت مرا به یاد دستور سرنوشت سازی می اندازد (بخشش لازم نیست اعدامش کنید) حتما می‎دانید بکار بردن یک { ، } چه تغییری در محتوای پیام دارد؟!


2/مدعی شدید با دیبا خطاب دادن ایشان قصدتان احترام گذاشتن به ایشان بوده! هالوو جان سامانه را فحاش خطاب کردی دیگر به شعور مخاطبانت فحاشی نکن! قطعا در مناسبات و معاشرات آنقدری آموخته‎ای که وقتی ایشان خودشان را پهلوی خطاب می‎کنند انتظار دارند ما هم ایشان را اینسان خطاب کنیم!


بله در پیامتان صداقت نبود که اگر می‎بود در آن جنگل مسموم مجازی توصیه و پیشنهاد و نقدتان را محرمانه می‎فرستادید نه رندانه علنی‎اش کنید.

ضمنا شما در پایان نامه نیش دیگری را زدید تا به ما اثبات کنید باقیات و صالحات خواندن زحمات ایشان، مقدمه ماموریتتان بوده.


هالوو، شهبانو فرح پهلوی دقیقا به پشتوانه قانون اساسی مشروطه به ایران اندیشیدند و ضرورت موجود را بخوبی دریافتند و نسل شیک پاسارگادی نیز دریافت که شاهدخت نور پهلوی گزینه جایگزین در نهاد پادشاهی است. شهبانوی دیبا سپاس، ما همچنان در کنار خاندان ایرانسازمان هستیم.


ما رنج زندان نمی‌کشیم؛

که بگوییم نه هر نوع سلطنت، نه ملا، یا این بازگردد و آن بازنگردد.

که به رسم شرکای انقلابی بگوییم هر تیر برق یک سپاهی یا یک آخوند.

که پس از چهار سال و چهار دهه از خاکریز دموکراسی بالا برویم و بالا بیاوریم نفرت و تنفر را.


ما‌ رنج‌ زندان میکشیم؛

تا سلطنت قانونی را داشته باشیم که در آن از راست ملی‌گرا تا چپ کمونیست، طبق پایگاه اجتماعی در پارلمانش سهم داشته باشد و دادخواهانش در دعواهای سیاسی گوشت قربونی نشوند.

که بگوییم مردم، انقلاب داریم تا انقلاب؛

یکی امرداد ۱۲۸۵ محصولش سلطنت قانون

یکی بهمن ۱۳۵۷ محصولش جمهوری تبهکاران

کدام را می‌پسندید

رندان بخوانند زندان گوارای وجودمان، چه ایرادی دارد؟


نزدیک به پنج دهه فلاکت و مصیبت، هنوز نیاموخته‌اید قطاری که در حرکت است با سنگ زدن متوقف نمی‌شود؟


چهل ماه است در کنج زندان به خود می‌گویم تعامل و تساهل را فراموش مکن، مبادا در مرداب حاشیه و تظاهر غرق شوی.


اما گویا بعد از چهل سال سوختن فحاشمان نامیدند!


زین پس قلم تیز و زبان سرریز است پس نریز که میسوزی.


با شعار استقلال آزادی به آینده مان یکبار تجاوز شد و آخرش رفیق از شریک شاکی، که قرارمان این نبود.

امروز که انقلابشان روسیاه شد و انقلابیونشان با کشتار 67 مواجه شدند (که از هر لحاظ و در هر ابعاد محکوم است) برای توجیه گفتند انقلاب را از ما دزدیدند!


خب با دزدان منشین و از تاریخ جدا مشو تا تاریک نشوی که با هر که نشینی رنگ و بوی همان را می‌گیری‌.


انتظار دارید بنشینیم و دست روی دست بگذاریم تا باز هم با شعارهای توخالی طاعون دیگری را بانام جمهوری دموکراتیک بر سرمان آوار کنید؟


مزدور را در برابر مردم به قلاب و گاز و آتش زیر تیغ و گلوله نمی‌بینید؟


کافیست؛ یکبار گفتید استقلال آزادی جمهوری دموکراتیک!

که شد اسلامی!

که نه استقلالی ماند و نه آزادی؛ حتی به زبان هم جمهوری‌تان آش دهان سوزی از آب در نیامد.


پنجمین دهه است که استفراغ در استقلال، آزار دادن آزادی و کرامت انسانی، و به باد دادن جمیع امور را با نام انقلاب غیر قابل دفاعتان شاهدیم.


بس است؛ زبان را دوختید و جگر را سوزاندید و دل‌ها و گلها را یا زیر گِل کردید یا در گردباد مهاجرت سرگردان مرگ و زجر.


هر چه دندان بر جگر می‎گذاریم و می‎گوییم در مرام‌ پادشاهی خواهان تیزگویی و درشت گویی پسندیده نیست، اما در جبهه‎ای مشترک و واحد مشت مشت، درشت درشت، بارمان می‎کنید که پادشاهی خواهان فحاشند!


وقیحانه مقلد حاکمان بی‎کفایت شده اید و رندانه شهدا و ایثارگران را پله امیالتان می‎کنید!


آیا واقفید که شما با پیامهایتان همسو با حکومت، مام میهن را در قهقرای حماقت و تفرقه غرق می‎سازید!

اینبار هم مدنیت را پله کرده‌اید.


به دشمنی و اختلاف خیر، به تجربه و امتحانی که بد پس دادید می‌گویم، دیگر نمی‌گذاریم با شعار دموکراسی به شعورمان توهین کنید و فردا بگویید دموکراسی سطح دارد و در این‌ منطقه بیش از این فعلا امکانش نیست.


خیر این خبرها نیست، میدان از آن اکثریت است، البته با رعایت حقوق اقلیت، اقلیتی که بعد از رقابت های سیاسی، تمامیِ شهروندانش تابعِ قانونند و قانون عصای دست ملت است، نه بلای جان و مالشان یا مفتش عقاید و مسلکشان!


بعنوان یک مشروطه خواه عرض می‌کنم، بنابراین فردا نفرمایید از طرف همه‌ی مردم ایران تصمیم گرفت.

خواهان حکومت عرفی و علمی هستم که ایدئولوژی‌اش اقتصاد شفاف، قوای مستقل و قوانین معقول و مطلوب انسان امروز را دارا باشد نه حدیث و شریعت، نه وصایای نیامده و ندیده و نبوده، که بخش عمده آن با برایند مثبت در قانون اساسی مشروطیت که ضرورت اصلاح در اصل های تحمیلی مشروعه اش الزامیست، کاملا محیاست.


آسمان را به زمین و زمین را به آسمان بدوزید نهاد پادشاهی در این سرزمین تاریخ چندین هزارساله دارد و مشروطه امتحانش را بگونه‌ای پس داده که در قیاس با محتواهای دیگر نمره بالاتری بگیرد.


اینکه این نهاد پایگاه غالب خواهد شد یا خیر، بماند تا به وقتش. فقط وسط بازان بدانند شاه نرفت شما رفتید.


مشروطه خواهی هستم که باور دارم بیش از عمر جمهوری اسلامی در حق مرزنشینانمان کوتاهی و کم کاری و البته که ظلمها شده و ضرورت دارد در مشروطه سوم، برابری و برخورداری ناتمام و نیمه تمام، کامل شود.


به ایران بیاندیشید. یکبار اسلام را پله کردند و واژه‌های سیاسی رنگ و وارنگ، که بار عاطفی مثبت داشتند را چنان بخوردمان دادند که مدتها به فضیلت، بلغور کردیم تا امروز شدیم محصول مجبورِ زور و گور.


هوا بس ناجوانمردانه پَس است شما دیگر دست به ماشه نشوید و نفرت‌پراکنی نکنید.

پیاده بازی نکنید که دعوای پیاده‌ها تمامی ندارد.


آتش درونتان را بی اختیار نکنید، قدرت از آن ملت است و پرواضح است قطاری که در حرکت است سنگ می‌خورد اما لنگ نمی‌زند، پس سنگ‌هایتان را بزنید که ما پای مشروطه ایستاده‌ایم حتی اگر به قول محمد رضا شاه فقید گردنمان را بزنید.


ما رنج زندان می‌کشیم که بگوییم مشروطیت آنگونه رضایتبخش بوده که از زنجیر مشروعه بازش گردانیم و بهتر از پهلوی های فقید ناتمام ها را تمام کنیم.


بی تردید به امر پادشاه در تبعید رضا شاه دوم، این باشد آن نباشد، در دستور کارمان نیست، چون می‌خواهیم جزوی از راه حل باشیم.


آری زندان گوارای وجودمان ایران بیش از اینها ارزش دارد. ایران همه چیز ماست.


مهدی مسکین نواز

رجایی شهر

شهریور 2581

Report Page