از عطار نیشابوری چه می‌دانیم؟

از عطار نیشابوری چه می‌دانیم؟

نشر نوگام

روزگاری که ایران صحنه‌ی تاخت‌ و تاز ترک‌ها و ترکمن‌ها و مغول‌ها بود، او فارغ از غوغای جهان مشغول سودای دلش بود.‌ می‌شود در خیال تصورش کرد که در تاریک و روشن حجره‌ی عطاری‌اش در نیشابور نشسته و برای مشتری‌ها ضماد و مرهم آماده می‌کند و در خلوت و فراغت چیزی می‌خواند و شعری می‌سراید.

روز ۲۵ فروردین در تقویم ایران روز ملی عطار نیشابوری عارف، صوفی و شاعر ایرانی است.

از جزئیات زندگی عطار چیز زیادی نمی‌دانیم. زندگی‌‌نامه‌اش آمیخته به افسانه‌هایی غیرقابل باور است و مجموعه‌ی آثارش فهرست بلندی است از آثار مسلمش تا جعلیاتی که منسوب به اوست. در صورتی که از سنایی که یک قرن پیش‌تر از او می‌زیسته نکته‌های بسیاری می‌دانیم. وقتی همه‌ی آنچه را که حاصل تخیل مردم قرن‌ها پس از اوست کنار بگذاريم، آنچه درباره‌ی عطار مسلم است، این است که نامش فریدالدین محمد است، از اهالی نیشابور بوده و شغلش هم، شغل پدریش یعنی عطاری، ترکیبی از داروسازی و دارو‌فروشی بوده است.

درباره‌ی تاریخ تولد و مرگ عطار نظرات مختلفی هست، بعضی ولادتش را سال ۵۱۳ هجری می‌دانند. که در این صورت باید ۱۱۴ سال عمر کرده باشد که چندان منطقی به نظر نمی‌رسد. اما زرین‌کوب در کتاب «صدای بال سیمرغ» آورده: عطار در سال ۵۴۰ هجری قمری زاده شده و در ۶۱۸ هجری قمری در حمله‌ی مغول به قتل رسیده است.

اما سعید نفیسی معتقد است عطار که خود در اشعارش مکرر به سنش اشاره می‌کند، سنی که بیش از همه ذکر کرده، نود سال است. و احتمالا درست‌ترین تاریخ رحلت او ۶۲۷ است و در حدود ۵۳۷ هجری متولد شده است.

داستان‌های متفاوتی درباره‌ی مرگ عطار نیشابوری نیز نقل شده از جمله این داستان که مغولی او را برای کشتن می‌برده است، نخست می‌خواسته او را به بهای هنگفتی که می‌داده‌اند، بدهد. عطار گفته مفروش که از این بیشتر می‌ارزم. و چون کسی توبره‌ی کاهی داده، عطار گفته بفروش که بیش از این نمی‌ارزم. سرباز در خشم شده و سر از بدن او جدا کرده و عطار پس از کشته شدن سر خود را به دست گرفته و با خون خود بر دیوار مثنوی مجعول بی‌سرنامه را نوشته.

روشن نیست عطار از چه زمانی به تصوف علاقه‌مند شد. اما افسانه‌ها درباره‌ی این شاعر تمامی ندارد. جامی در «نفحات‌الانس» می‌گوید: «روزی در دکان عطاری مشغول بود که درویشی آمد و درخواستی کرد و وی به درویش توجهی نکرد. درویش گفت: ای خواجه تو چگونه خواهی مرد؟ عطار گفت: چنان که تو خواهی مرد. مرد درویش گفت: تو هم‌چون من توانی مرد؟ عطار گفت: بلی. درویش کاسه چوبین داشت، زیر سر نهاد و جان بداد. عطار را حال متغیر شد و دکان بر هم زد و به این طریقه درآمد.»

احتمالا دلیل این همه خیال‌پردازی درباره‌ی اتفاقاتی که باعث تغییر حالت در بزرگان صوفی شده، این است که برای مردم عادی درک طبع تصوف و اندیشه‌ی دشوار صوفیان قابل درک نبوده و نمی‌توانستند بپذیرند کسی مثل فریدالدین عطار که صاحب مال و ملک بوده، دست از مادیات بکشد و روشی خلاف عموم مردم برای زندگی‌اش انتخاب کند. پس برای توجیه این دگرگونی به سرمشق‌های معجزه‌آسا نیاز داشتند.

اما فارغ از این افسانه‌ها، عطار نوشتن برخی از آثارش را در همان عطاری آغاز کرد. بی‌شک او از کودکی دل در گرو درویشان و صوفیان داشت و چنان که خود گوید: «از کودکی عشق این طایفه در دلم موج می‌زد و همه وقت مفرح دل من سخن ایشان بود.»

در باب آثار عطار هم بسیار مبالغه شده و یک عده کتاب‌هایی را که از او نیست به او بسته‌اند. تعداد مؤلفات عطار را به اندازه‌ی سوره‌های قرآن یعنی ۱۱۴ دانسته‌اند و از آن‌جا که سن او را هم ۱۱۴ سال نوشته‌اند، خواسته‌اند برای هر سالی از عمر او کتابی قائل شوند یا به تعداد سوره‌های قرآن برای او سن و مولفات درست کنند.

در مورد این که چرا این همه اثر به عطار نسبت داده شده نظرات مختلفی هست. سعید نفیسی از مطابقت آثار عطار و آثار منسوب به او نتیجه گرفته، شخصی در قرن نهم بوده از مردم تون (منطقه‌ای بوده در خراسان) که می‌خواسته کارش در شاعری و پیشوایی بگیرد، نام خود را عطار و لقبش را فریدالدین گذاشته و سیزده کتاب جعلی ساخته که از نظر ارزش ادبی هیچ با قلم و اندیشه‌ی عطار برابری نمی‌کند.

این طور که از اسناد پیداست بخشی از آثار عطار قبل از حمله‌ی مغول و فاجعه‌ی کتاب‌سوزی، از نیشابور خارج شد و در جای دیگری نگهداری می‌شدند. عطار در متنی كه خود و به احتمال قوی در اواخر عمر به نثر نوشته، به فهرستی از مجموعه آثارش پرداخته. طبق این یادداشت «الاهی‌نامه»، «اسرارنامه»، ‌«مصيبت‌نامه»، «منطق‌الطير»، «ديوان» (غزليات و قصايد) و «مختارنامه» قطعا اثر عطار نیشابوری است. البته خود تصريح می‌كند كه دو اثر منظومش را به نام «جواهرنامه» و «شرح‌القلب» از ميان برده. بنابراين، اثری كه بدين نام‌ها پيدا شود، ربطی به عطار ندارد.

عطار یکی از پرآوازه‌ترین عارفان ایرانی به شمار می‌آید. نکته‌ی بارز آثارش لحن ساده و طبیعی‌ نوشته‌هایش است. فهم لایه‌ی اولیه‌ی داستان‌های عطار آسان است و زبانش پیچیدگی‌های متن‌های عرفانی قرن‌ها پیش را ندارد.

نکته‌ی قابل توجه دیگر طنز جاری در حکایت‌های عطار است.

این عارف قرن ششمی با ساختن شخصیت دیوانه‌ی فرزانه که فرد همیشه منتقدی است که همواره از بی‌عدالتی در رنج است، با طنزی زیرکانه‌ تندترین نقدها و اعتراض‌ها را نسبت به همه چیز دارد. او نه فقط سیاستمداران، جامعه و صاحبان قدرت، که حتی اسرار کائنات و ساختار خلقت را هم زیر سوال می‌برد.

عطار معتقد است که این عاشق خدا گستاخ است و عاشقان خدا می‌توانند با خداوند مطایبه کنند.

با این همه درد و رنج و اندیشیدن مداوم به مرگ در همه‌ی آثار عطار مشهود است. گویا عطار معتقد است با رنج است که انسان کامل می‌شود. در مقدمه‌ی تذکرة‌الاولیا می‌گوید: «نقل احوال و اقوال اهل درد، آنها را که نه مرد راهند، مرد می‌کند، مردان را شیرمرد می‌کند، شیر مردان را فرد می‌کند و فردان را عین درد می‌گرداند.»

زندگی عطار دستخوش دو اتفاق بزرگ تاریخی بوده. در کودکی شاهد حمله‌ی ترکان غز به نیشابور و مرگ و قحطی بوده و در کهن‌سالی سرزمینش مورد حمله مغولان قرار گرفت. شاید گذشته‌ی عطار از او فردی طنز‌پرداز و مرگ‌اندیش ساخته. دنیای پیرامونش متزلزل و پر از درد بوده و گویا او معتقد است این راه پررنج جز با گستاخی طنز پیمودنی نیست.


#تقویم_نوگام

** برای نوشتن این مطلب به منابع زیر رجوع شده است:

کتاب صدای بال سیمرغ/ عبدالحسین زرین‌کوب

کتاب جست‌وجو در احوال و آثار فریدالدین عطار نیشابوری/ سعید نفیسی

دریای جان/ جلد اول و دوم/ هلموت ریتر/ ترجمه‌ی عباس زریاب‌ خویی


Report Page