ارباب کیخسرو شاهرخ؛ نماینده زرتشتیان ایران و پیشرو در اصلاحات اجتماعی قاجار – Dialog Project
dialog.tavaana.orgسید حسن مدرس زمانی گفته بود که اگر در مجلس ما یک مسلمان باشد، آن کس ارباب کیخسرو ست. اما این جمله که مورد استناد خمینی قرار گرفته است (جلد سیزدهم «صحیفه نور»، ص۴۱۷) تا بلندنظری مدرس را از آن نتیجه بگیرد، درباره یک زرتشتی به نام کیخسرو شاهرخ ملقب به ارباب است.
نام پدر کیخسرو، شاهرخ و نام مادرش فیروزه بود. کیخسرو هشتم تیرماه ۱۲۵۳ در خانوادهای زرتشتی در کرمان متولد شد و زندگیاش چنان پیش رفت که اکثریت مسلمان و شیعه این جامعه همواره از او به بزرگی یاد کردند. فهرست خدمات او به ایران و به نهادهای دولتی به عنوان یک تاجر موفق از اقلیتهای دینی بسیار وسیع است. کیخسرو شاهرخ، اگرچه هیچ گاه پدر خود را ندید و به همراه با برادر بزرگترش، رستم، با کار و زحمت مادر بزرگ شد، اما در تجارتخانه ارباب جمشید، همکیش ذینفوذ و موفق خود در دربار قاجار، رشد کرد و به نمایندگی جامعه زرتشتیان، از دوره دوم مجلس شورای ملی تا دوره دوازدهم، یعنی مجموعاً یازده دوره حضور داشت.
تصویری از کیخسرو شاهرخ در کنار هدایای زرتشتیان به رضاشاه
در دوره اول مجلس شورای ملی، در حالی که اقلیت مسیحیان ارمنی و یهودیان دو آخوند مشروطهخواه شیعه، یعنی عبدالله بهبهانی و طباطبایی را به نمایندگی از خود به مجلس فرستادند، ارباب جمشید موفق شده بود با پرداخت پول به بهبهانی نظر مثبت وی را جهت اینکه زرتشتیان نماینده مستقل داشته باشند جلب کند. (نقل از خود ارباب جمشید توسط مهدی بامداد. رجوع کنید به مهدی بامداد در «شرح رجال ایران در قرون دوازدهم، سیزدهم و چهاردهم قمری»، خلاصهنویسی از ذبیحالله علیزاده اشکوری صفحه ۲۱۶، تهران ۱۳۸۴ انتشارات فردوس، به این ترتیب، با حمایت بهبهانی، ارباب جمشید، رییس تجارتخانه جمشیدیان و صاحبکار کیخسرو شاهرخ، نماینده جامعه زرتشتیان ایران در مجلس اول شورای ملی شد و زمینه فراهم شد تا در ادوار بعد، کیخسروی جوان به جای او، نمایندگی همکیشان خود را به عهده بگیرد.
کیخسرو شاهرخ در خاطرات خودنوشتی (autobiography) که از خود به جاگذاشت توضیح میدهد که چگونه تحتتأثیر یک شیخ مسلمان به آیین آبا و اجدادی خود علاقهمند میشود: کیخسرو میگوید که چهار سال در مدرسه آمریکاییها در تهران به همراه برادرش رستم درس میخوانده است و به تبع مقررات مدرسه روزهای یکشنبه در کلیسا حاضر شده و موعظه کشیشان مسیحی را میشنیده است تا آنکه یک روز تعدادی آخوند مسلمان برای مشاهده مراسم کلیسایی وارد میشوند و یکی از آنها به نام شیخ یحیی از کیخسرو در مورد دین آباء و اجدادیاش سوال میکند. کیخسرو توضیح میدهد که مسیحیت را کم و بیش آموخته است اما دینبهی را نمیشناسد. شیخ مسلمان او را تشویق میکند که آموزه اصلی دینبهی یعنی «پندار نیک، گفتار نیک، و کردار نیک» را سرلوحه قرار دهد که سرچشمه آموزههای ادیان بزرگ دیگر از جمله مسیحیت و اسلام است. از این به بعد، کیخسرو مطالعه شخصی درباره آیین زرتشت را آغاز میکند و دین خانوادگیاش را به عبارتی، دوباره بازمییابد.
ارباب کیخسرو شاهرخ از ۱۲۸۶ یعنی یک سال پس از امضای فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه قاجار، عضو انجمن زرتشتیان تهران میشود و در حقیقت این انجمن را با همکاری هم کیشان خود در تهران برای اول بار تاسیس میکند. گفته میشود که در دوران قاجار تجارتخانههای زرتشتی با حمایت شاهان قاجار رشد کرد و از جمله این حمایتها رفع جزیه، یا باجی ست که زرتشتیان به حکم اقلیتبودن باید به دولت مرکزی پرداخت میکردند. ناصرالدینشاه حکم کرد که این نوع مالیات را زرتشتیان نپردازند. (نائبیان و علیپور، «تجارتخانههای زرتشتیان در دوره قاجار»، پژوهشهای تاریخی، بهمن ۱۳۸۹ شماره پیاپی ۴) ارباب جمشید که از بانیان اصلی تجارتخانه جمشیدیان بود و کیخسرو شاهرخ در دوران جوانی برای او کار میکرد، در چنین فضایی رشد کرده بود. از اولین اقدامات کیخسرو در مقام رییس انجمن زرتشتیان تهران، درخواست از ارباب جمشید برای مساعدت مالی جهت تاسیس مدارس دخترانه و پسرانه زرتشتیست. ارباب جمشید زمینی را برای احداث مدرسه به انجمن زرتشتیان اهدا میکند.
چون آنچه که برای مدرسه دخترانه در نظر گرفته شده بود از سه اتاق تجاوز نمیکرد، احتیاج به مساعدت بیشتر بود. ارباب کیخسرو شاهرخ در مقام عضو فعال و رییس انجمن زرتشتیان کوشید تا کمکهای مالی بیشتری دریافت کند و در این راه از کمکهای مالی دو خانم همکیش خود بهرهمند شد و مدرسهای به نام ایرج برای دختران دانشآموز تاسیس گردید. از دیگر مدارسی که محصول کوشش کیخسرو شاهرخ است میتوان به مدرسه آدریان، فیروز بهرام و انوشیروان دادگر اشاره کرد. نگارش دو کتاب به نامهای «آیینه آیین مزدیسنی و فروغ مزدیسنی» از فعالیتهای آموزشی کیخسرو شاهرخ است که برای شناساندن آیین زرتشتی به زبان جدید نوشته و به رایگان منتشر شد.
دکتر بوذرجمهر مهر که خود واپسین نماینده زرتشتیان در مجلس شورای ملی بود، مینویسد که اصلاح متن یک لایحه در اولین مجلس شورای ملی به اهتمام کیخسرو شاهرخ بوده است. ماجرا از این قرار بود که وقتی دولت قانونی را به مجلس آورد که مطابق با آن همه «مسلمانان» را در برابر قوانین مصوب مجلس یکسان مینامید، کیخسرو شاهرخ تصمیم گرفت اعتراض کند. او که در آن زمان به ارباب جمشید – به عنوان نماینده زرتشتیان در مجلس – خدمت میکرد، عبارت «همه ایرانیان» را به جای «مسلمانان» پیشنهاد کرد. کیخسرو، طی جلساتی که با همراهی همکیشان خود با احتشامالسطلنه ریاست مجلس شورای ملی و نواب رییس برگزار کرد، نهایتا کلیت مجلس را قانع نمود که صورت مترقیتر و خالی از تبعیض مساوات در برابر قانون را به تصویب برسانند. همچنین گفتنیست که در سال ۱۳۱۲ که تدوین قوانین مدنی مورد اهتمام مجلس شورای ملی بود، کیخسرو شاهرخ که این بار خود نماینده زرتشتیان در مجلس بود با همراهی نمایندگان ارمنی و یهودی پیشنهاد کرد که دادگاهها در امر وراثت، ازدواج و طلاق اقلیتهای دینی، برمبنای قوانین ادیان خود آنها حکم کند. جالب اینکه، بنا بر نوشته بوذرجمهر مهر، مکاتبه کیخسرو شاهرخ با انجمنهای زرتشتی کرمان و یزد بیجواب ماند و خود او شخصا در ۷۷ ماده پیشنویسی تهیه دیده و با پیگیری نزد وزرای ادوار دادگستری، آنها را به تصویب رسانید. (رجوع کنید به زندگینامه کیخسرو شاهرخ به قلم بوذرجمهر مهر، امُرداد: تارنمای خبری زرتشتیان، مورخه دهم تیرماه ۱۳۹۷)
اما آنچه باعث شده بود کیخسرو شاهرخ، تحسین باورمندان به دین اکثریت را به خود جلب کند، خدماتش برای همکیشان خود نبود. ماجرای قحطی گندم در تهران پس از وقوع جنگ جهانی اول به خوبی نشان میدهد که او چگونه شایسته تحسین شده است: در حالی که مجلس شورای ملی در دوران فترت بود، انبارهای غله را معترضان آتش زده بودند و انگلیسیها که درگیر جنگ شده بودند برای پرداخت درآمد نفتی به دولت ایران اشکالتراشی میکردند، گندم و جو نایاب شد و مقامات دولتی هر کدام به نوبه خود ارباب کیخسرو شاهرخ را عهدهدار خرید مایحتاج مردم میکردند. او تنها کسی بود که توانایی مالی داشت و همچنین مورد اعتماد مقامات دولتی بود. کیخسرو شاهرخ در این مقطع زمانی ضمن اینکه احتکارکنندگان را به باد سرزنش گرفت، خود دست به کار خرید گندم شد و انبار غله متعلق به احمدشاه یکی از مهمترین گزینههای در دسترس بود. اما کشمکش بر سر قیمت گندم بالا گرفت و کیخسرو ناچار شد مدام به احمدشاه یادآوری کند که گندم را برای مردم میخرد و نه برای مصرف خودش. استعفا دادنهای پیاپی او و مقامات دولتی و چکوچانه زدن بر سر قیمت گندم، نهایتا ثمر داد و کیخسرو موفق شد به نفع مردم گندم ارزانقیمت وارد بازار کند.
شبکه تلفن سراسری در ایران هم به همت کیخسرو شاهرخ توسعه پیدا کرد. بنیان این شبکه را محمدطاهر مستوفی ملقب به بصیرالممالک گذاشت که امتیاز تاسیس شبکه سراسری تلفن را از مظفرالدین شاه قاجار در ۱۲۸۲ گرفت. اما بحرانهای داخلی مانع از این شد که پروژه او به ثمر برسد. در ۱۲۹۵ کار به کیخسرو شاهرخ واگذار شد و تا ۱۳۱۵ مدیریت شبکه سراسری تلفن ایران در اختیار کیخسرو بود که با جلب همکاری شرکتهای اروپایی بهویژه شرکت زیمنس راهاندازی شد. کیخسرو بعدها در خاطراتش از رنجهایی که برای تاسیس تلفن سراسری در ایران برده نوشت و اینکه بابت زحماتی که کشیده مورد قدردانی قرار نگرفته است. بوذرجمهر مینویسد که شرکت تلفن سراسری وقتی به کیخسرو سپرده شد، تنها یک دفتر، یک حسابدار و یک مستخدم داشت اما در زمان کیخسرو بود که ابعاد متناسب با یک شرکت ملی را پیدا کرد.
از مهمترین خدمات فرهنگی کیخسرو شاهرخ، همکاری در ساخت آرامگاه فردوسی ست. پس از فروپاشی سلطنت قاجار، و برآمدن پادشاهی پهلوی، موج ملیگرایی و وطندوستی موجب شد تا به فکر بازسازی آرامگاه شاعران بزرگ فارسیزبان بیافتند و در این راستا، فردوسی جایگاه مهمی داشت. کیخسرو مامور پیداکردن آرامگاه فردوسی شد که محل دقیقش مشخص نبود. پس از معلومشدن محل دقیق دفن این شاعر بزرگ، دولت نوپا احتیاج به بودجه برای ساختن یک بنای درخور داشت. بخشی از این بودجه را کیخسرو با فروش اوراق مشارکت تامین کرد تا وطندوستان با صرف هزینه شخصی در این کار نقشی ایفا کنند. بخش دیگری از بودجه از محل صرفهجویی در حقوق نمایندگان مجلس شورای ملی تامین شد. کار به استاندار وقت خراسان سپرده شد اما او به استانداری کرمان نصب شد و سید حسن تقیزاده به جای او به استانداری خراسان رسید. کار نصفه و نیمهای انجام شده بود که در سقف آن ترک هم مشاهده میشود. تقیزاده که خود پیشاهنگ وطندوستان زمان بود، از کیخسرو شاهرخ و کریم طاهرزاده بهزاد خواست که شخصا از بنای نیمهکاره دیدن کنند و چارهای بیاندیشند. طاهرزاده نهایتا مامور شد که طرح دیگری بریزد و بنای آرامگاه فردوسی در جشن هزاره فردوسی که تدارک میشد، بهرهبرداری شود. این مهم به انجام رسید و با حضور رضا شاه، ذکاءالملک فروغی، نخستوزیر و اعضای انجمن آثار ملی، آرامگاه فردوسی بازگشایی شد. نقش کیخسرو در این مورد، علاوه بر کشف محل دقیق آرامگاه فردوسی، تامین مالی ساخت این بنا به عنوان مسئول امور مالی و اداری مجلس شورای ملی بود.
از دیگر خدمات کیخسرو شاهرخ، تاسیس کتابخانه مجلس، تدارک فضای مناسبی برای آن و همینطور تاسیس چاپخانه مجلس شورای ملی بود. او این اقدامات را در مقام نماینده مجلس و مسئول امور مالی و اداری به عهده میگرفت ولی بر کسی پوشیده نبود که مانند بسیاری دیگر از کنشگران آن مقطع تاریخی، وطندوستیاش به عنوان یک زرتشتی انگیزش اصلی بود. متاسفانه، کیخسرو شاهرخ مانند ارباب جمشید، به لحاظ امور اقتصادی خود، به مرور با زیانهای پیدرپی مواجه شد و نهایتا ورشکست شد. با توجه به احترامی که کیخسرو همانند پیشکسوت خود، ارباب جمشید در میان ایرانیان مسلمان و غیرمسلمان تحصیل کرده بود، میتوان ادعا کرد که از موفقترین نمونههای همزیستی سازنده و مسالمتآمیز یک غیرمسلمان در جامعه اسلامیست. چنانکه گفته شد حتی چهرههای مشهور به اسلامگرایی هم در آن مقطع زمانی از او تمجید کرده بودند.
در خصوص پایان کار او، اقوال مختلفی وجود دارد. در حالی که پروین شاهرخ، دختر آن مرحوم مدعی ست که پدرش با انگیزههای سیاسی کشته شده است، باقر عاقلی از رجالشناسان معاصر، روایت دیگری دارد. پروین شاهرخ میگوید پدرش در یک مجلس عروسی دستگیر، همان شب کشته و جنازهاش به کنار خیابان انداخته میشود. باقر عاقلی معتقد است که اتومبیلی که در خیابان کاخ (فلسطین امروزی) حرکت میکرد، از مسیر منحرف شده و او را زیر گرفته است. این واقعه تلخ در ساعات اولیه بامداد یازدهم تیرماه ۱۳۱۹ رخ داد. تنها دلیلی که برای قتل سیاسی او طرح میشود، عملکرد پسرش، بهرام شاهرخ در رادیو برلن بوده که علیه دولت وقت، فعالیت میکرده است. بدون شک، مورد کیخسرو شاهرخ، از منظر دگراندیشی و دگرباشی دینی در جامعه ایران، همچنان نیازمند پژوهش بیشتر است و شکستها و پیروزیهای وی آبستن درسها و عبرتهای بسیار برای آیندهای روادار خواهد بود.
Source dialog.tavaana.org