ادامه متن

ادامه متن


طبق معمول ابتدا به اینستا رفته هر چه دانشجو می‌شناسیم تگ می‌کنیم و استوری می‌گذاریم تا آنها هم ری منشن کنند و دور هم فیض ببریم. جای بدش این است که اقوام را هم مجبوریم تگ کنیم تا یک وقت پشت سرمان حرف نزنند.

بعد پیام تبریک فامیل می‌آید. ما هم با ایموجی😊می‌گوییم سپاس. 

بعد به سراغ دوستان خود می‌رویم در رشته‌های دیگر. همه یک صدا به کرونا فحش می‌دهیم که مجازی کرد دانشگاه‌ها را. 

ولی آخرش می‌گوییم خوب شد مجازی شد. خدا رو شکر!!!

لاقل الان می‌توانیم دراز بکشیم و گوش ندهیم. 

اگر حضوری می‌بود باید می‌نشستیم در کلاس و گوش نمی‌دادیم تازه با لباس رسمی.

پس از آن به تلگرام می‌آییم. طبق معمول اول صبح کسی پر نمی‌زند. پس از فارغ شدن صبحانه را خورده کامپیوتر هلیکوپتری را روشن کرده و به گوشی نگاه می‌کنیم.

می‌گذاریم استاد درسش را بده و ما هم به نکات جدیدی که در اتاقمان پنهان و مخفی شده بود و حالا کشف کرده‌ایم می‌پردازیم.

مثلا من امروز کشف کردم که صندلی من پایه سمت راستش لق نبوده بلکه کمی تهش بیرون آمده.

همچنین کشف کردم اگر که الان بتوانم درس را تمام کنم تا ده و نیم می‌توان تا دوازده رفت یک کلاس دیگر را دید و بعد دوازده هم استراحت.

ولی دیدم ساعت یک شده و هنوز گوشیم در دستم است. با دوست خود هم که عصر قرار داشتم هم قرار را کنسل می‌کنم چون هوا بارانی است. یعنی باز هم تنهایی

امیدوارم به آموزش مجازی مانند من وابسته نشوید.

فعلا خداحافظ

Report Page