احساسات ضد انتقالی درمانگر

احساسات ضد انتقالی درمانگر


🔺در برخورد با افراد مرزی بعضی درمانگران چنین حس می کنند که در حال دوپاره شدن هستند. بعضی دیگر می بینند که زندگی فردی شان چنان مورد هجوم قرار می گیرد که باید به فرزندانشان بگویند هیچ تلفنی را پاسخ ندهند و برخی دیگر با خود عهد می بندند که هرگز هیچ فرد مرزی دیگر را درمان نکنند.


🔸احساس می کردم که با من بازی شده و مورد سوء استفاده قرار گرفته ام و درهمان حال این حس را داشتم که مسئول احساس طرد شدگی و تهدید به خودکشی او هستم و یا از اینکه وقت کافی برای او نگذاشته ام و به عنوان یک ابژه خوب همیشه در دسترس او نبوده ام احساس گناه می کردم.

🔸نگاه او به من چنین بود که رویکرد دوستانه و محبت آمیز من تنها راهی است که می تواند او را به سمت بهبودی سوق دهد. گو اینکه هیچ مشکلی از جانب او نبوده و افراد دور و بر وی عامل مشکلات و بدبختیهای او بوده اند.

🔸...و من نقش پدری مهربان را بر عهده گرفتم و از اینجا بود که کنترل وی آغاز شد. او به صورتهای مختلف به من می گفت که من با دیگران متفاوتم و زمانی که سعی می کردم «عینی گرایی» درمانی خود را حفظ کنم شروع به کج خلقی کرده و می گفت که من هم مثل بقیه هستم و اهمیتی به او نمی دهم. « دیدم که به ساعتت نگاه کردی، یعنی که وقت تمومه و باید برم. می دونم که تو یک زندگی بیرون اینجا داری. تو هیچ اهمیتی به من نمی دی. هیچکی نمی ده» 


🔺بعضی محققین بر این باورند که حس ضد انتقالی درمانگر یکی از معتبرترین ملاکهای تشخیصی در ارتباط با بیماران مرزی است. حسی که انها توصیف می کنند از این قبیل است: حرکت در یک جاده کوهستانی باریک بدون گارد ریل، حرکت بر روی پوسته تخم مرغ... انها یک توانایی خاص در القای حس دلسوزی در درمانگر با سخن گفتن از تاریخچه دردها و رنجهاشان دارند


🔺این احساسات ضدانتقالی عبارتند از: احساس گناه، تمایلات نجات بخشی، تمایل به نقض مرزهای درمانی، خشم و نفرت، ناامیدی از فرایند درمان و حس بی ارزشی و بی کفایتی ، ترس و اضطراب

Report Page