احترام به مقاومت یا دفاع بیمار
![](/file/a0258c714b55c32880edd.jpg)
مثال:
بيمار مكرراً وقتي به نقطهاي ميرسد كه بايد عميق تر شود ميگويد: “نميدونم”. هم در مورد ارتباطاتش با افراد و هم در رابطه با محتواي ذهنش، از دفاع يا الگوي ساماندهي “سلطه گری” استفاده می کند، يعني نياز دارد که آنها را تحت كنترل قرار دهد. او نهفته در خود نياز عميق و شدیدی به وابستگی دارد که جلوي آن را باید بگیرد.
نکته آموزشی:
به چنين بيماري بايد فرصت داده شود که اعتمادش به درمانگر بيشتر شود تا، با سرعت خود، به سمت فاشكردنِ درونيترين و عميقترين لايههاي خود برود. او ترسش از اين است كه با فاش كردن آنها براي درمانگر، بسيار به وي وابسته خواهد شد و چنين وابستگي او را آسيبپذير خواهد ساخت. چنين بيماري را نبايد زير فشار تعبيري قرار داد تا ‘حرف بزند’، بلكه او را بايد راحت گذاشت تا هر زماني كه برايش مناسب است (كه براي هر بيماري متفاوت است) خود به كاهش دادن دفاعش راضي شود.
در ضمن بايد گفت گاهي چنین نوع احترام گذاری به دفاع های بيماران باعث ميشود که یک تجربه جديد يا تأمین یک نیاز نیز برای آنها به صورت عيني متبلور شود. به طور مثال، اینکه بيمار پويا، فعال و مفيد نباشد یا به اصطلاح در درمان ‘همکاری’ نکند و اینگونه بودنش برای درمانگرش اشكالي نداشته باشد و هنوز پذيرفته شود. چنین تجربهای می تواند برای افراد تطبيقي و بيش كارآمد ، بسیار دلپذیر و تغییردهنده باشد. یا اینکه بيماري كه هميشه خود را ‘بيدفاع’ تجربه كرده، با به چالش نکشیدن دفاع های او، به او این فرصت را می دهیم که مخالفت، دوري و مقاومت كردن را تمرين و دروني كند.
▪️دکتر تورج مرادی
🆔@Tohidclinic